10th Grade Part 3 Flashcards

1
Q

آرمان

A

آرزو، عقیده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

اُسرا

A

ج اسیر، گرفتاران، دستگیرشدگان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

اُسطوره

A

سخنان یا اشخاص و آثاری که مربوط به موجودات یا رویداد های فوق طبیعی روزگار باستان است و ریشه در باورها و اعتقادات مردم روزگار کهن دارد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

بعث

A

حزبی سیاسی که صدام حسین، رئیس جمهور پیشین عراق، رهبری آن را بر عهده داشت.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

تاوان

A

زیان یا آسیبی که شخص به خاطر خطاکاری، بی توجهی یا آسیب رساندن به دیگران ببیند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

تجلی

A

جلوه گری، پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور، روشنی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

تقریظ

A

مطلبی ستایش آمیز درباره کتاب، نوشته و مانند آنها.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

تکریم

A

بزرگداشت، گرامیداشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

توسن

A

اسب سرکش، متضاد رام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

توش

A

توشه و اندوخته، توانایی تحمل سنگینی یا فشار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

جسارت

A

دلیری، بی باکی و گستاخی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

خصم

A

دشمن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

زَبَر

A

بالا، فوق، مقابل زیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

طاقت فرسا

A

خسته کننده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

فراق

A

دوری، جدایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

کرکس

A

پرنده ای از رده لاشخور ها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

کِفاف

A

به اندازه کافی، آن اندازه روزی که انسان را بس باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

گلشن

A

گلستان، گلزار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

مدفن

A

جای دفن، گور

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

مصلحت

A

آنچه که سبب خیر و صلاح انسان باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

معلول

A

کسی که عضو یا اندام هایی از بدنش آسیب دیده است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

معیار

A

مقیاس، اندازه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

مگسل

A

جدا مشو، رها مکن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

ملاک

A

اصل هر چیز، معیار، ابزار سنجش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
مهیب
ترس آور، ترسناک، هولناک
26
وقاحت
بی شرمی، بی حیایی
27
هیئت
گروه، دسته، انجمن
28
آبنوس
درختی است که چوب سیاه رنگ آن سخت و صیقل پذیر است مجازا به معنی تیره و سیاه
29
بارگی
اسب، باره
30
بهرام
سیاره مریخ
31
پتک
چکش بزرگ فولادین، آهن کوب
32
ترگ
کلاه خود
33
تیز
تند و سریع
34
جاه
مقام، درجه
35
خدنگ
درختی بسیار سخت، محکم و صاف که از چوب آن، نیزه، تیر، زین اسب و مانند آنها میساختند.
36
خُود
کلاه فلزی که سربازان به هنگام جنگ یا تشریفات نظامی بر سر میگذارند.
37
دَد
جانور درنده، مانند شیر و پلنگ و گرگ
38
زجر
آزار، اذیت، شکنجه
39
زِه
چله کمان، وتر
40
سپَردن
طی کردن
41
ستوه
خسته، درمانده، رنجور
42
سِلیح
افزار جنگ، ممال سلاح
43
سندروس
صمغی زرد رنگ که از نوعی سرو کوهی گرفته میشد.
44
عامل
حاکم، والی
45
عنان
افسار، دهانه
46
کام
مراد، آرزو، قصد، نیت دهان در بخش اول
47
کاموس
یکی از فرماندهان زیردست افراسیاب
48
کوس
طبل
49
کیوان
سیاره زحل
50
گَبر
نوعی جامه جنگی، خِفتان
51
گُرد
دلیر، پهلوان
52
مزیح
ممال مزاح، شوخی
53
مصادره
تاوان گرفتن، جریمه کردن
54
مضرت
زیان، گزند رسیدن
55
هماورد
حریف، رقیب
56
افسر
تاج، دیهیم، کلاه پادشاهی
57
افسون
حیله کردن، سحر کردن، جادو کردن
58
آورد
جنگ، نبرد، کارزار
59
بادپا
اسب تند رونده
60
باره
دیوار قلعه، حصار
61
بردمیدن
خروشیدن، برخاستن
62
برگاشتن
برگردانیدن
63
بسنده
سزاوار، شایسته، کافی، کامل بسنده بودن با چیزی: توانایی مقابله داشتن
64
پدرام
سرسبز و خرم
65
تاب
چرخ و پیچ که در طناب و کمند و زلف می باشد، پیچ و شکن، در درس به معنی شور و هیجان
66
چاره گر
مدبر، کسی که با حیله و تدبیر، کار ها را سامان کند
67
خِطه
سرزمین
68
خیره
متحیر، سرگشته
69
دِرع
زره، جامه جنگی که از حلقه های آهنی سازند.
70
دِژ
قلعه
71
دَمان
خروشنده، غرنده، مهیب، هولناک
72
دوده
دودمان، خاندان، طایفه
73
زِره
جامه ای جنگی دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی که آن را به هنگام جنگ رو لباس های دیگر می‌پوشیدند.
74
سالار
سپهسالار، سردار، حاکم، آنکه دارای شغلی بزرگ و منصبی رفیع باشد.
75
سمند
زرده، اسبی که رنگش مایل به زردی باشد.
76
سِنان
سرنیزه، تیزی هر چیز
77
شیراوژن
شیرافکن، کنایه از بسیار دلاور و قدرتمند
78
فتراک
ترک بند، تسمه و دوالی که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی را به ترک می بندند.
79
هژیر
خوب، پسندیده چابک، چالاک
80
فراز آمدن
رسیدن، نزدیک آمدن
81
فوج
گروه، دسته
82
فوج
گروه، دسته
83
کمندافکن
کمند انداز
84
نظاره
تماشاگر، بیننده
85
وَیله
صدا، آواز، ناله ویله کردن: ناله کردن، فریاد زدن، نعره زدن