Sea Flashcards
برفراز دريا ، يك مرغ دريايى تنها ، با سرعت به جايى پرواز كرد كه دريا و آسمان در هم ذوب ميشوند و از نظرها ناپديد شد.
Far out to sea, a solitary Albatross streaked out to the place where sea and sky melt into each other and was lost from sight.
امواجى كه صخره ها را ميفرسايند
Waves gnawing away at the cliff
صخره اى كه بر رويشان ايستاده بوديم به قدمت ابراهيم بودند
The cliff we stood on seemed as old as Abraham
فريادى گهگاه از صخره ها بازتاب ميكرد ، طنين انداز و وهم آور .
An occasional scream would echo from the cliffs, eerie and resonating.
چشم انداز وسيع منتهى به افق شگفت انگيز بود
The immense vista leading to the horizon was jaw dropping
امواج فقط چرت می زدند، تنبل بودند و در لباس مایع خود به خواب می رفتند
The waves were merely snoozing, sluggish and slumbering in their liquid robes.
آنها تا ساحل یارو پناهگرفته میچکیدند، سپس میلرزیدند و اسپری دریای خود را روی سطح آن میپاشیدند و قبل از رها کردن سنگها را هم میزدند.
They dribbled up to the beach of the sheltered cove, then shuddered and drizzled their sea spray onto its surface, whisking the stones before releasing.
فقط داشتم نگاه مى كردم
I was merely looking