Theme 1 Flashcards

0
Q

Dabble in (sth)

A

چيزي را سرسري ياد گرفتن يا انجام دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
1
Q

Place a premium on sth

A

چيزي را مهمتر از چيزاي ديگه دانستن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Take in

A

Learn

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

within

A

اسمقیدبرنهشت
/wəˈðɪn/
• در،درون،داخل،تو
• در درون، در داخل، درونا
• (در) جوف، (به) ضمیمه، (در) ذیل، (در) اینجا، (در) زیر
• (در) کمتر از، در ظرف (در) حدود، تا، در محدوده‌ی
• در معرض، در تیررس، در. . .

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q
Time frame 
Workforce
Fast-changing world/society
Qualification seeker
Distance learning
Get involved in
Undertake sth 
Undertake to do sth
Career decision 
Side effect of sth
A feeling of well-being
School age
Acquire knowledge/ skills
A

☺️

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

versatile

A

/ˈvərsədl/
• (دارای چند استعداد یا مهارت یا کاربرد) چندکاره،چندهنره،چندکاربردی،همه‌فن حریف،همه مرده حلاج،چندشقی،چندجنبشی،چندسویه،همه‌فن صفت
• (نادر) متحرک، جنبا، بی‌ثبات صفت
• (نادر) بی‌وفا صفت
• (گیاه‌شناسی - جانورشناسی) گردنده به هرسو، هرسوگرد، آزادگرد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

An array of

A

A lot of

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Youngster

A
/ˈjəŋ(k)stər/
• بچه،کودک،طفل،پسربچه،دختربچه،خردسال اسم
• جوان، نوجوان اسم
• حیوان جوان اسم
• (دانشکده‌ی نیروی دریایی امریکا) دانشجوی سال دوم
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

recruit

A

اسمفعل ناگذرافعل گذرا
/rəˈkrut/
• سرباز گرفتن،سربازگیری کردن،به خدمت سربازی درآوردن
• (با گرفتن نفرات) تقویت کردن، آمادن
• به خدمت درآوردن، به کار گرفتن، استخدام کردن، به کارگماشتن، گماشتن، گرفتن، جلب کردن
• (نادر) دوباره پر کردن، دوباره (آذوقه یا نفرات وغیره) رساندن
• (نادر) بازگرداندن (به سلامتی یا نیرو و غیره) ، تجدید قوا کردن، احیا کردن
• (امریکا) ورزشکاران را به دانشگاه یا کلوپ ورزشی جلب کردن
• سرباز (یا ملوان و غیره) تازه‌کار، نوسرباز، سرباز جدید
• عضو جدید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

To keep abreast of sth

A

همگام شدن يا اطلاع يافتن از آخرين اطلاعات چيزي

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Tertiary education

A

تحصيلات دانشگاهي

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

State-of-the-art

A

طبق آخرين روش ها
Adjective

State-of-the-art technology

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Recieve wide currency

A

رواج زيادي يافتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

proceed

A

/proʊˈsid/
• (به ویژه پس از توقف) ادامه دادن،دنبال کردن فعل ناگذرا
• اقدام کردن، پرداختن (به کاری) فعل ناگذرا
• پیشرفت کردن یا داشتن، جلو رفتن فعل ناگذرا
• (معمولا با: against) اقدام قانونی کردن (علیه کسی) ، دادخواهی کردن، اقامه‌ی دعوی کردن فعل ناگذرا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

To lag behind sb/ sth

A

عقب ماندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

In succession

A

به صورت متوالي

قيد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Interpersonal

A

ميان فردي

Interpersonal relationships

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Self-directed

Adj

A

فرد خودكار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Virtual learning

A

آموزش از راه دور

19
Q

Vocation

A

شغل و حرفه

20
Q

Academic

A

مدرس و استاد دانشگاه

21
Q

In exchange for sth

A

به جاي چيزي يا در عوض چيزي

22
Q

Academic qualifications

A

مدارك دانشگاهي

23
Q

Excel at/ in sth

A

در چيزي برتر از بقيه بودن

24
Q

Marketable

Adj

A

چيزي يا كسي كه بيشتر از چيزها يا افراد ديگر محبوبيت داشته باشد

25
Q

advocate

A

اسمفعل گذرا
/ˈædvəkət/
• وکیل،مدافع
• هوادار (بیشتر در مورد امور عقیدتی) ، خواهان، طرفدار
• هواداری کردن، جانبداری کردن، طرفداری کردن

an advocate's license
پروانه‌ی وکالت
an advocate of women's rights
طرفدار حقوق زنان
he advocated freeing the slaves
او خواهان آزاد کردن بردگان بود.
26
Q

To be heavily loaded with sth

A

بسيار درگير چيزي بودن

27
Q

Extracurricular

Adj

A

فوق برنامه

28
Q

To suspend

A

فعل ناگذرافعل گذرا
/səˈspɛnd/
• منتظر خدمت کردن،(از کار برای مدتی) منفصل کردن،(موقتا) اخراج کردن
• آویختن، آویزان کردن، آونگان کردن یا شدن، دلنگان کردن یا شدن
• به تعویق انداختن، معوق کردن، واپساندن، واپس انداختن، به تعلیق در آوردن، معلق کردن، متوقف کردن، ایستاکردن، باز ایستاندن، دروایه کردن، پادر هوا کردن یا شدن، مسکوت گذاشتن
• دروایه شدن، به‌حالت تعلیق درآمدن، معلق بودن، آگیشیدن
• محروم کردن
• (نادر) بلاتکلیف نگه‌داشتن
• پرداخت را متوقف کردن

this employee has been suspended from service for a year
این کارمند برای یکسال از خدمت منفصل شده است.

29
Q

exposure

A

/ɪkˈspoʊʒər/
• قرار دادن در معرض چیزی،برون گذاشت،نمایش،نشان دهی اسم
• (از نظر باد و آفتاب) موقعیت، رو (به) اسم
• (به ویژه هنرپیشگان سینما و تلویزیون و غیره) در معرض دید قرار گیری، عرضه سازی، ارائه اسم
• آشکار سازی، افشا، پرده دری، پرده برداری، افشاگری، برملا سازی اسم
• (عکاسی و فیلم برداری و غیره) نوردهی، زمان نوردهی، قاب فیلم اسم
• قرارگیری در معرض هوای سرد اسم

exposure to radiation is dangerous
قرار گرفتن در معرض تشعشع (تابش) خطرناک است.

30
Q

Aptittude

A

/ˈæptəˌt(j)ud/
• مناسبت،شایستگی،درخور بودن،بجابودن اسم
• تمایل طبیعی، استعداد، میل ذاتی، گیرش اسم
• زودآموزی، زودفهمی، تیزهوشی، دریابش اسم

31
Q

Schooling

A

آموزش در مدرسه

32
Q

Disengage from

Disengagement (noun)

A

دور بودن از كاري

33
Q

To be assiciated with

A

مربوط بودن، برخوردار بودن

34
Q

Outperform

A

بهتر و مرفق تر از كسي يا چيزي بودن

English students outperform U.S. students in science

35
Q

Foster

A

بهبود بخشيدن يك مهارت، يك حس يا ايده

36
Q

Be intended to

A

در نظر گرفته شدن

37
Q

Tuition

A

/t(j)uˈɪʃən/
• (دانشگاه و مدرسه و غیره) شهریه اسم
• (نادر) آموزش، تدریس اسم
• (در اصل) قیمومت، کفالت، سرپرستی

38
Q

accessible

A
/əkˈsɛsəbəl/
• در دسترس،دست یافتنی،قابل دسترسی صفت
• قابل دخول، وارد شدنی، سهل‌الوصول صفت
• سهل آموز، قابل فهم، همه کس فهم صفت
• تاثیرپذیر، نفوذپذیر صفت
• خوش برخورد صفت

a book which is accesible to all students
کتابی که در دسترس همه‌ی دانش‌آموزان است.

39
Q

Well-mannered
Opposite
Bad-mannered

A

خوش رفتار

40
Q

Well-rounded

Adj

A

جامع

Well-rounded education
Well-rounded background

41
Q

Fail to

Failed to

A

Can not

Could not

42
Q

competence=competency

A

/ˈkɑmpədəns/
• لیاقت،کارایی،مهارت،تبحر،کاردانی،شایستگی اسم
• (حقوق) اهلیت قانونی، صلاحیت اسمحقوق
• کفایت، قابلیت، (زبان‌شناسی) توانش (competency هم می‌گویند)

43
Q

Core subjecy

A

درس هاي اصلي

44
Q

Youth

A

دوره جواني