Verb,Adj,Adv 20

Question 1

eben

Answer 1

همین الان، تازه، به تازگی

Question 2

unerhört

Answer 2

شرم آور، بی شرمانه، بی نظیر، باورنکردنی

Question 3

anrichten

Answer 3

آماده کردن، حاضر‌ کردن، سبب شدن، باعث شدن

Question 4

passieren

Answer 4

اتفاق افتادن، رخ دادن، گذشتن، رفتن

Question 5

sich aufblasen (inf)

Answer 5

باد کردن، مهم پنداشتن (s)، ژست گرفتن (s)

Question 6

ausgeben (inf)

Answer 6

خرج کردن

Question 7

wegnehmen (inf)

Answer 7

چیزی را گرفتن و دور کردن، از دست گرفتن، گرفتن، برداشتن

Question 8

anwidern

Answer 8

منزجر کردن

Question 9

weglassen (inf)

Answer 9

کنار گذاشتن، حذف کردن، رها کردن

Question 10

aufnehmen

Answer 10

پذیرفتن، ضبط کردن، گرفتن، قرض کردن، برقرار کردن، ایجاد کردن

Question 11

nachfragen

Answer 11

پرسیدن، سوال کردن

Question 12

nötig

Answer 12

ضروری، مهم، لازم

Question 13

aufhängen

Answer 13

آویزان کردن، دار زدن، اعدام کردن

Question 14

auseinander

Answer 14

جدا، جدا از هم، با فاصله از هم

Question 15

heil

Answer 15

سالم، پاک، بی عیب

Question 16

einschlagen

Answer 16

کوبیدن، فرو آوردن، شکستن، خرد کردن

Question 17

anrechnen

Answer 17

به حساب گذاشتن، لحاظ کردن، دانستن، محسوب کردن

Question 18

empfindlich

Answer 18

حساس، زودرنج

Question 19

bestätigen

Answer 19

تصدیق کردن، تایید کردن

Question 20

unbefangen

Answer 20

بی طرف، ‌بی غرض، بی خیال، بی پروا

Question 21

anstreben

Answer 21

خواهان بودن، به دنبال بودن

Question 22

überaus

Answer 22

فوق العاده، بسیار، بی اندازه

Question 23

empfangen (inf)

Answer 23

دریافت کردن، گرفتن، خوش آمد گفتن

Question 24

turbulent

Answer 24

پرتلاطم، آشوب زده

Question 25

schenken

Answer 25

هدیه دادن، بخشیدن

Question 26

handeln

Answer 26

فروختن، توزیع کردن، معامله کردن، داد و ستد کردن، رفتار کردن، وابسته بودن (s)، درباره چیزی بودن

Question 27

reich

Answer 27

پولدار، ثروتمند، غنی، سرشار

Question 28

stramm

Answer 28

تنگ بودن، سفت بودن، کشیده بودن

Question 29

versprechen (inf)

Answer 29

قول دادن، وعده دادن، پیدا بودن، نشان دادن، اشتباه کردن (s)، اشتباه گفتن (s)، انتظار داشتن (s)، توقع داشتن (s)

Question 30

wegschmeißen (inf)

Answer 30

دور انداختن

Question 31

verantworten

Answer 31

مسئولیت (چیزی را) به عهده گرفتن، پاسخگوی (چیزی) بودن

Question 32

verhandeln

Answer 32

مذاکره کردن

Question 33

verzeihen (inf)

Answer 33

بخشیدن، عفو کردن

Question 34

retten

Answer 34

نجات دادن، فرار کردن (s)، خود را نجات دادن (s)

Question 35

sich verlaufen (inf)

Answer 35

گم شدن (s)، گذشتن

Question 36

schmunzeln

Answer 36

زیر لب خندیدن، پیش خود خندیدن

Question 37

stechen (inf)

Answer 37

نیش زدن، گزیدن

Question 38

binden (inf)

Answer 38

وصل کردن، بستن، گره زدن، موظف کردن، پایبند کردن

Question 39

zerkratzen

Answer 39

خراشیدن، زخم کردن، خراش دادن

Question 40

zerreißen (inf)

Answer 40

پاره کردن

Question 41

ablaufen

Answer 41

رفتن، دور شدن، خالی شدن، منقضی شدن، تمام شدن

Question 42

zerschlagen

Answer 42

خرد کردن، شکستن

Question 43

bevorzugen

Answer 43

ترجیح دادن

Question 44

zerknüllen

Answer 44

مچاله کردن

Question 45

unüberlegt

Answer 45

نسنجیده بی فکرانه

Question 46

lästern

Answer 46

غیبت کردن، شایعه پراکندن

Question 47

einrichten

Answer 47

چیدن، مرتب کردن، چیدن وسایل، هماهنگ کردن، ترتیبی دادن، انجام دادن، آماده کردن (s)، حاضر شدن (s)، تاسیس کردن، افتتاح کردن، باز کردن

Question 48

trist

Answer 48

غم انگیز، غم آور، یکنواخت

Question 49

aussuchen .akk

Answer 49

انتخاب کردن

Question 50

aussuchen .akk

Answer 50

انتخاب کردن