درس سه Flashcards
(104 cards)
1
Q
although
A
اگرچه
2
Q
accurate
A
دقیق
3
Q
Lie detector
A
دروغ سنج
4
Q
detector
A
ردیاب
5
Q
Probably
A
احتمالا
6
Q
aim
A
هدف گرفتن
7
Q
Contradict
A
نقض کردن
8
Q
Polygraph machine
A
ماشین نسخه بردار
9
Q
serve
A
خدمت کردن
10
Q
evaluate
A
ارزش چیزی را براورد کردن
11
Q
Critical
A
انتقادی /بحرانی
12
Q
among
A
در میان
13
Q
neutral
A
خنثی
14
Q
Critical
A
بحرانی متضاد neutral
15
Q
Rob
A
دزدی کردن
16
Q
reveal
A
افشا کردن /نشان دادن
17
Q
Respiration
A
تنفس
18
Q
abruptly
A
ناگهانsuddenly
19
Q
Incriminating
A
متهم کننده
20
Q
Crime
A
جرم
21
Q
abruptly
A
dramatically/drastically
22
Q
reliable
A
قابل اعتماد
23
Q
Whether
A
وقتی وسط جمله باشه ترجمه میشه که آیا
24
Q
Thrilled
A
ذوق زده /هیجان زده
25
innocent
بی گناه
26
reverse
برعکس کردن
27
But
Except/saveبه جز
28
Facial expressions
حالات چهره
29
Reveal
اشکار کردن
متضاد hide
30
Reveal
نشان دادن /اشکار کردن
divulge =افشا کردن
31
disclose
افشا کردن
32
hidden
پنهان
33
Overt
Covert
34
Critical
چالش برانگیز
35
suitable
مناسب
36
Sentis
حریص
37
Fear
ترس
38
Happiness
شادی /سعادت
39
Pursue
دنبال کردن
40
The pursuit of happiness
در جستجوی خوشبختی
41
adore
عشق ورزیدن
42
abhore
متنفر بودن از چیزی
43
tough
شدید /خشن/محکم/دشوار
تاف
44
though
هر چند
45
through
از طریق
46
throughout
درطول
47
thorough
کامل
48
thoroughly
کاملا
49
tough
though/despite the fact
through
thorough / complete
thoroughly /completely
سخت /خشن /سفت
هرچند
از طریق
کامل
کاملا
50
even though the project was tough,we persevered through the challenges and conducted a thorough analysis to ensure its success.
هر چند که اون پروژه خیلی پروژه ی سختی بود، ما تونستیم پشت سر بگذاریم از بین اون چالش ها رد بشیم، و تونستیم یک تحلیل کامل انجام بدیم تا بتونیم مطمعن بشیم از موققیتش.
51
52
driving
پیش برنده
53
Force
نیرو
54
Driving force
نیروی پیش برنده
55
Threat
تهدید / خطر (اسم)
danger
Peril
56
Peril
خطر
57
hazard
خطر
58
menace
خطر
59
reward
پاداش
60
detect
تشخیص دادن
61
Region
ناحیه
62
Potential
بالقوه
63
Overt
اشکار
64
Covert
پنهان
65
motivate
تحریک کردن / تهییج کردن
66
task
کارمشکل / وظیفه
67
behavior
رفتار
68
oxytocin
اکسی توسین
69
instance
مثال / نمونه
70
dominate
غالب
71
rationally
منطقی
72
Hijack
ربودن / دزدی
73
influence
اثر / تاثیر گذاشتن
74
Subconsciously
ناآگاهانه
75
Consciously
آگاهانه
76
trigger
شروع کردن / برانگیختن
یهویی شروع شدن چیزی
77
Conscious
آگاهانه
78
Placebo
داروهای بی اثر و دلخوشکنک
79
regulate
تنظیم کردن/تعدیل کردن
80
Through
از طریق
81
Thought
فکر کردن / گذشته think
82
achieve
به دست اوردن
83
attain
achieveبه دست اوردن
84
Colleague
همکار
85
equipped
مجهز کردن
86
Speech
گفتار / سخن
87
recognition
تشخیص
88
interact
تاثیر گذاشتن
89
expect
انتظار داشتن
90
hypothesis
فرضیه
91
Vest
جلیقه
92
babble
نامفهوم سخن گفتن
93
regardless
صرف نظر کردن
94
socioeconomic
اجتماعی اقتصادی
95
Fundamental
اساسی
96
Concept
مفهوم
97
Preference
اولویت. / ترجیح
98
infant
نوزاد
99
experiment
آزمایش
100
rigorously
با سعی و کوشش / به سختی
دقیق / ظریف / موشکافانه
101
Public
Outside the family home
102
Classify
طبقه بندی کردن
103
deficiency
نقص / کاستی
104
take place
Occur رخ دادن