1-120 Flashcards
(120 cards)
1
Q
intellectual
A
عقلانی
ذهنی
فکری
خردمند
روشنفکر
2
Q
conviction
A
ایمان
عقیده
اعتقاد
متقاعد ساختن
3
Q
subtract
A
کاستن
کم کردن
منها کردن
4
Q
conservative
A
محافظه کار
پیرو سنت قدیم
5
Q
obstinate
A
کله شق
لجوج
سرسخت
خیره سر
6
Q
refugee
A
مهاجر
فراری
اواره شدن
7
Q
lanky
A
دراز و باریک
8
Q
blustery
A
پر باد
9
Q
extrovert
A
برونگرا
10
Q
groan
A
ناله
فریاد
شکایت
11
Q
plough
A
گاو اهن
شخم
12
Q
illyeracy
A
بی سوادی
13
Q
alleviate
A
سبک کردن
ارام کردن
کم کردن
14
Q
griping
A
griping film is very exciting
15
Q
crawl
A
شنا کرال
خزیدن
سینه مال رفتن
16
Q
diagram
A
شکل هندسی
طرح
نمودار
17
Q
critical
A
بحرانی
منتقدانه
انتقادی
18
Q
collar
A
یقه
گریبان
گردنبند
19
Q
puncture
A
پنجر شدن
سوراخ کردن
20
Q
hive
A
کندو
مرکز تجمع
21
Q
dissect
A
کالبد شکافی کردن
تشریح کردن
22
Q
verse
A
شعر
شعر گفتن
23
Q
detach
A
جدا کردن
سوا کردن
اعزام کردن
ant : attach
24
Q
londing
A
مسکن
منزل
محل سکونت
25
correspondence
ارتباط
مطابقت
تشابه
26
contingency
احتمال (وقوع)
27
equate
برابر
مساوی پنداشتن
28
petition
دادخواست
درخواست کردن
29
convention
قرارداد
پیمان
میثاق
30
obstacle
گیر
مانع
31
reside in somebody or something
to be present in or consist of something
32
appreciable
قابل تقدیر
significant
33
convene
دور هم جمع شدن
34
specifically
به ویژه
مخصوصا
دقیقا
35
denote
مشخص کردن
معنی دادن
36
reside
مستقر بودن
اقامت داشتن
37
presumption
فرض
احتمال
38
presuppose
ازپیش فرض کردن
39
particularly
مخصوصا
به خصوص
40
initiative
نواوری
ابتکار
اولیه
41
assume
به عهده گرفتن
تقبل کردن
پذیرفتن
42
assumption
فرض
گمان
تصور
43
underestimate
کم تر از حد ارزیابی کردن
44
initiate
ابتکار کردن
وارد کردن
نخستین قدم را برداشتن
45
indicate
نشان دادن
نمایش ساختن
46
estimate
تخمین زدن
ارزیابی کردن
حساب کردن
47
distribute
توزیع کردن
تقسیم کردن
پخش کردن
48
exhibit
نمایش دادن
ارائه دادن
ابراز کردن
49
option
اختیار
انتخاب
گزینش
50
assure
مطمئن کردن
راضی کردن
قول دادن
متقاعد کردن
مجاب کردن
51
vary
تغییر کردن
دگرگون کردن
متنوع ساختن
فرق داشتن
52
modify
تغییر دادن
اصلاح کردن
53
adjust
تعدیل کردن
تنظیم کردن
برطرف کردن
54
flexible
انعطاف پذیر
55
provisional
موقت
موقتی
شرطی
مشروط
56
wonder
تعجب
حیرت
معجزه
57
advance
پیشرفت کردن
پیشروی کردن
58
promote
ترفیع دادن
ترقی دادن
گسترش دادن
59
fund
پشتوانه
سرمایه
60
finance
مالی
دارایی
سزمایه کذاری
61
deposit
ذخیره سپردن
کنار کذاشتن
به حساب بانکی گذاشتن
62
pledge
در گروگان
گرو
وثیقه
ضمانت
بیانه
تعهد
63
evade
طفره رفتن
از سر باز زدن
64
coach
مربی
65
shore
کنار دریا
کرانه
دریاچه
66
seaside
دریا کنار
67
cruise
سفر کردن
دریا گردی کردن
68
wreckage
لاشه هواپیما یا ماشین
خرابی
اتلاف
69
leftover
پس مانده
باقی مانده
پس مانده غذا
70
coast
ساحل دریا
کنار دریا
71
renewable
تجدید شدنی
تجدیدپذیر
72
wreck
لاشه هواپیما یا کشتی
خسارت وارد کردن
خرد و متلاشی شدن
73
organic
ارگانیک
74
sustainable
پایدار
75
ecological
بوم شناسی
76
eco friendly
سازگار با محیط زیست
77
predator
درنده
غارتگر
تغذیه کننده از شکار
78
prey
شکار
صید
قربانی
79
global warming
گرمایش زمین
80
tropical
مناطق گرمسیری
81
deforestation
قطع درختان جنگلی
82
take a part
شرکت در ازمون
83
take a place
اتفاق افتادن
به وقوع پیوستن
84
global
جهانی
سراری
سراسر دنیا
85
participate
شرکت کردن
سهیم شدن
86
anticipate
پیش بینی کردن
87
domestic
خانگی
اهلی
رام
88
urban
شهری
شهرنشینی
89
rural
روستایی
90
outskirts
کناره
پیرامون
حومه
91
residential
مسکونی
وابسته به اقامت
محلی
92
accompany
همراهمی کردن
مصاحبت کردم
سرگرم کردم
93
wander
پرسه زدن
راه رفتن
94
mumble
من من کردن
95
yell
فریاد زدن
96
gaze
خیره نگاه کردن
97
mutter
من من
غرغر
98
compassion
رحم
دلسوزی
ترحم
99
hypocrite
ادم ریاکار
ادم دو رو
100
compel
مجبور کردن
وادار کردن
101
sympathy
همدردی
دلسوزی
همدلی
102
fanatic
شخص متعصب
دارای احساسات شدید
دارای روحیه پلید
دیوانه
103
pathetic
رفت انگیز
حزن اور
سوزناک
(معنی بسیار منفی دارد)
104
enthusiast
هواخواه
مشتاق
علاقه مند
105
avid
حریص
مشتاق
ارزومند
keen
106
associate
معاشرت کردن
پیوستن
هم نشینی کردن
متعهد شدن
107
esteem
قدر
اعتبار
شهرت
لایق
108
absurd
پوچ
ناپسند
بی معنی
109
enquire
پرسیدن
سوال کردن از
110
acknowledge
اعتراف کردن
اقرار کردن
تصدیق کردن
111
admit
پذیرفتن
رضایت دادن به
موافقت کردن
112
profess
ادعا کردن
اظهار کردن
تندیس کردن
113
metaphor
استعاره
114
crucial
حیاتی
بحرانی
سرنوشت ساز
115
vital
وابسته به زندگی یازنده ماندن
حیاتی
زیستی
اساسی
اصلی
مهم
116
urgent
ضروری
فوری
117
convenient
راحت
مناسب
118
welfare
اسایش
سعادت
رفاه
119
notorious
بدنام
رسوا
120
obscure
تیره
تار
مبهم
گمنام کردن