درس 1 Flashcards

(167 cards)

1
Q

پوییدن

A

حرکت به سوی مقصدی برای به دست اوردن و جست و جوی چیزی. تلاش . رفتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

ثنا

A

ستایش . سپاس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

جزا

A

پاداش کار نیک

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

جلال

A

بزرگواری . شکوه.از صفات خداوند که به مقام کبرایی او اشاره دارد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

جود

A

بخشش . جزا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

حکیم

A

دانا به همچیز . دانای راست کردار . از نام های خداوند تعالی .بدین معنا که همه ی کارهای خداوند از روی دلیل و برهان است و کار بیهوده انجام نمیدهد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

رحیم

A

بسیار مهربان از نام ها و صفات خداوند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

روی

A

مجازا امکان . چاره

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

سرور

A

شادی . خوشحالی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

سزا

A

سزاوار. شایسته.لایق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

شبه

A

مانند. مثل .همسان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

عز

A

ارجمندی . گرامی شدن . مقابل ذل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

فضل

A

بخشش. کرم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

کریم

A

بسیار بخشنده .بخشاینده . از نام ها و صفات خداوند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

ملک

A

پادشاه . خداوند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

نماینده

A

ان که اشکار و هویدا می کند. نشان دهنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

یقین

A

بی شبهه و شک بودن . امری که واضح وثابت شده باشد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

وهم

A

پندار، تصوّر، خیال

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

اعراض

A

روی گرداندن از کسی یا چیزی. روی گردانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

انابت

A

بازگشت به سوی خداوند.توبه.پشیمانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

انبساط

A

خودماانی شدن. حالتی که در ان احساس بیگانگی و ملاحظه و رودربایستی نباشد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

باسق

A

بلند. بالیده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

بنات

A

ج بنت . دختران

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

بنان

A

سر انگشت . انگشت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
تاک
درخت انگور . رَز
23
تتمه
باقی مانده . تتمه دور زمان :مایه تمامی و کمال گردش روزگار . مایه تمامی و کمال دور زمان رسالت
24
تحفه
هدیه . ارمغان
25
تحیر
سرگشتگی . سرگردانی
26
تضرح
زاری کردن . التماس کردن
26
تقصیر
گناه . کوتاهی . کوتاهی کردن
27
جسیم
خوش اندام
28
حلیه
زینت . زیور
29
خوان
سفره . سفرۀ فراخ و گشاده
30
دایه
زنی که به جای مادر به کودک شیر می دهد یا از رو پرستاری میکند
31
ربیع
بهار
32
روزی
رزق . مقدار خوراک یا وجه معاش که هرکس روزانه به دست می اورد یا به او میرسد
32
شفیع
شفاعت کننده . پایمرد
32
عصاره
آبی که از فشردن میوه یا چیز دیگر به دست : آورند؛ افشره، شیره
32
شهد
عسل؛ شهد فایق: عسل خالص
32
عاکفان
ج عاکف . کسانی که در مدت معین در مسجد بمانند و به عبادت پردازند
32
صفوت
برگزیده . برگزیده از افراد بشر
33
عز و جل
گرامی . بزرگ و بلند مرتبه است . بعد از ذکر نام خداوند به کار میرود
33
فاحش
اشکار . واضح
34
فایق
برگزیده . برتر
35
فراش
فرش گستر . گسترنده فرش
35
قبا
جامه ای که از سوی پیش باز است و پس از پوشیدن دو طرف پیش را با دکمه به هم میپیوندند
35
قدوم
امدن . قدم نهادن . فرا رسیدن
35
قسیم
صاحب جمال
36
کاینات
ج کاینه . همه ی موجودات جهان
37
کرامت کردن
عطا کردن . بخشیدن
37
مراقبت
در اصطلاح عرفانی کمال توجه بنده به حق و یقین بر اینکه خداوند در همۀ احوال، عالِم بر ضمیر اوست؛ نگاه داشتن دل از توجّه به غیرِحق
38
مطاع
فرمانروا . اطاعت شده . کسی که دیگری فرمان اون را میبرد
39
مزید
افزونی . زیادی
40
معاملت
اعمال عبادی .احکام و عبادات شرعی . در متن درس منظور همان کار مراقبت و مکاشفت است
41
مفخر
هر چه بدان فخر کنند و بنازند؛ مایۀ افتخار
41
معترف
اقرار کننده . اعتراف کننده
42
مفرح
شادی بخش . فرح انگیز
43
مکاشفت
کشف کردن و اشکار ساختن . در اصطلاح عرفانی پی بردن به حقایق است
44
منسوب
نسبت داده شده .
44
منت
سپاس . شکر . نیکویی
45
منکر
زشت . ناپسند
45
موسم
فصل . هنگام . زمان
46
ناموس
آبرو . شرافت
47
نبات
گیاه . رستنی
48
نبی
پیامبر . پیام اور . رسول
49
نسیم
خوشبو
50
واصفان
ج واصف . وصف کنندگان . ستایندگان
51
ورق
برگ .
52
وسیم
دارای نشان پیامبری
53
وظیفه
مقرری . وجع معاش
54
وظیفه روزی
رزق مقرر و معین
55
ادیب
اداب دان . ادب شناس . سخن دان .معلم و مربی
56
افسار
تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ و... می بندند
57
اکراه
ناخوشایند بودن . ناخوشایند داشتن امری
58
تزویر
نیرنگ . دورویی . ریاکاری
59
حد
کیفر و مجازات شرعی برای گناهکار و مجرم
60
دار ملک
سرزمین
61
خمار
می فروش
61
داروغه
پاسبان و نگهبان . شب گرد
62
درهم
درم . مسکوک نقره که در گذشته به عنوان پول رواج داشته و ارزش ان کسی از دینار بوده است . ,؛در متن درس مطلق پول مورد نظر است
63
دینار
واحد پول , سکه طلا که در گذشته رواج داشته . در متن درس مطلق پول است ؛ وزن و ارزش دینار در دوره ها و مناطق مختلف متفاوت بوده
64
ذوالجلال
خداوند , پروردگار , خداوند صاحب جلال و عظمت
64
صواب
درست . پسندیده . مصلحت
64
زاهد
پارسای گوشه نشین که میل به دنیا و تعلقات ان ندارد
64
صنعت
پیشه . کار . حرفه
65
غرامت
تاوان . جبران خسارت مالی و غیر ان
66
گرو
دارایی یا چیزی که برای مطمئن ساختن کسی در به انجام رساندن تعهدی به او داده میشود ؛ گرو بردن :مال کسی را به عنوان وثیقه گرفتن و نزد خود نگه داشتن ؛موفق شدن در مسابقه و به دست اوردن گرو
67
محتسب
مامور حکومتی شهر که کار او نظارت بر اجرای احکام دین و رسیدگی به اجرای احکام شرعی بود
68
مدام
همیشه . پیوسته . می
69
واعظ
پند دهنده . سخنور اندرزگو
70
والی
حاکم . فرمانروا
71
وجه
ذات . وجود
72
اجانب
ج اجنبی . بیگانگان
73
احداث شدن
ساخته شدن
73
استقرار
برپایی . برقرار و ثابت کردنن کسی یا چیزی در جایی . مستقر شدن
74
بیت الاحزان
خانه ی غم ها . جای بسیار غم انگیز . طبق روایات نام کلبه ای است که حضرت یعقوب در ان در غم فراق یوسف گریه می کرده است
75
بیت الحزن
خانه ی غم . ماتمکده
76
ثابت قدم
ثابت رای و ثابت عزم .دارای اراده ی قوی
77
سلسله جنبان
محرک, ان که دیگران را به کاری برمی انگیزد
78
طرف
کنار . کناره
79
مسلک
روش . طریق
80
موافق
هم رای و همراه
81
اوند
اونگ . اویزان . اویخته
82
ارغند
خشمگین و قهرالود
83
از هم گسستن
نابود کردن
84
بگسل
پاره کن . جدا کن . نابود کن
85
پس افکند
پس افکنده . میراث
86
زل زدن
با چشمی ثابت و بی حرکت به چیزی نگاه کردن
87
ستوران
ج ستور . حیوانات چارپا خاصه اسب . استر و خر
88
سریر
تخت پادشاهی . اورنگ
88
اختر سعد
سیاره مشتری که به سعد اکبر مشهور است
88
سعد
خوشبختی . متضاد نحس
89
سفله
فرومایه . بدسرشت
90
سلانه سلانه
ارام ارام . به اهستگی
91
شرزه
خشمگین . غضبناک
92
ضماد
مرهم . دارو که به جراحت نهند ؛
93
ضماد کردن
بستن چیزی بر زخم . مرهم نهادن
94
عامل تخریب
شخصی نظامی که کارش نابود کردن هدف های نظامی به وسیله انفجار و کار گذاشتن تله های انفجاری است
95
عطا دادن
بخشش . بخشیدن
96
فسرده
یخ زده . منجمد
97
کلوخ
پاره گل خشک شده به صورت سنگ . پاره گل خشک شده به درشتی مشت یا بزرگتر
98
کله خود
کلاه خود. کلاه فلزی که در جنگ بر سر میگذارند
98
گرزه
ویژگی نوعی مار سمی و خطرناک
99
معطل
بیکار . بلاتکلیف .
99
معجر
سرپوش . روسری
100
معطل کردن
تاخیر کردن . درنگ کردن
100
نحس
شوم . بدیمن . بداختر
101
اشتیاق
میل قلب است به دیدار محبوب؛ در متن درس , کشش روح انسان خداجو در راه شناخت پروردگار و ادراک حقیقت هستی
102
ایدونک
ایدون که ؛
102
ایدون
این چنین
102
بدحالان
کسانی که سیر و سلوک انها به سوی حق کند است
102
بی گاه شدن
فرا رسیدن هنگام شب یا غروب
102
برحسب
مطابق . طبق
103
تاب
فروغ . پرتو
103
تریاق
پادزهر . ضد زهر
103
پرده
در اصطلاح موسیقی یعنی اهنگ و نغمه های مرتب ,حجاب
104
دستور
اجازه . وزیر
104
حریف
دوست . همدم . همراه
104
خوش حالان
رهروان راه حق که از سیر به سوی حق شادمان اند
104
سور
جشن
105
شرحه شرحه
پاره پاره
105
دمساز
مونس . همراز . درد اشنا
106
شرحه
پاره ی گوشتی که از درازا بریده باشند
107
شیون
ناله و ماتم . زاری و فریاد که در مصیبت و محنت برارند
108
مستغرق
مجزوب , شیفته
108
ظن
گمان , پندار
109
مستغرق گشتن
حیران و شیفته شدن
110
مستمع
شنونده . گوش دارنده
111
مستور
پوشیده . پنهان
112
نفیر
فریاد و زاری به صدای بلند
113
بزم
محفل . ضیافت
114
جسمانی
منسوب به جسم . مقابل روحانی
115
بی خودی
بی هوشی . حالت ار خود رستگی و به معشوق پیوستن
116
جمال
زیبایی . زیبایی ازلی خداوند
116
حسن
نیکویی . زیبایی
116
روحانی
منسوب به روح . معنوی . ملکوتی . انچه از مقوله ی روح و جان باشد
117
سامان
درخور . میسر . امکان
118
سودا
خیال . دیوانگی
119
شیدایی
دیوانگی
120
فرض
لازم . ضروری . انچه خداوند بر بندگانش واجب کرده است
121
کمال
کامل بودن . کامل ترین و بهترین صورت و حالت هر چیز , سرامد بودن در داشتن صفت های خوب
122
اتراق
توقف چند روزه در سفر به جایی ,موقتا در جایی اقامت گزیدن
122
محب
دوست دار . یار . عاشق
123
ممات
مرگ . مردن
124
نغمه
نوا . ترانه . سرود
125
استبعاد
دور دانستن . بعید شمردن چیزی .
126
استبعاد داشتن
بعید و دوربودن از تحقق و وقوع امری