1100useful words Flashcards
(92 cards)
1
Q
devise
A
ابداع کردن، برنامه ريزی کردن
2
Q
scowl
A
ابرو در هم کشیدن، اخم کردن
3
Q
abrupt
A
اتفاقی
4
Q
elude
A
اجتناب کردن از، طفره رفتن
5
Q
encircle
A
احاطه کردن
6
Q
evoke
A
احضار کردن
7
Q
revive
A
احیاء کردن، زنده
8
Q
appropriate
A
اختصاص مناسب دادن، مناسب
9
Q
ethic
A
akhlagh
10
Q
morality
A
اخ ق، فضیلت
11
Q
frown
A
اخم کردن
12
Q
persist
A
 ادامه يافتن، ادامه دادن
13
Q
molest
A
اذيت کردن، آذار دادن
14
Q
merit
A
ارزش، شايستگی، خوبی
15
Q
transmit
A
ارسال کردن، فرستادن
16
Q
skim
A
از با برداشتن، شتابزده خواندن
17
Q
complacent
A
از خود راضی
18
Q
impulsively
A
از روی تحريك، هوسباز، دمدمی
19
Q
underpin
A
اساس چیزی را تشکیل دادن
20
Q
substantial
A
اساسی، مهم
21
Q
remarkable
A
استثنايی
22
Q
elicit
A
استخراج کردن
23
Q
squander
A
اسراف، هدر دادن
24
Q
mythology
A
اسطوره شناسی، اساطیر
25
wretched
اسفبار، ف کت، بسیار نامطلوب
26
wharf
اسکله
27
gesture
اشاره
28
manifest
اشاره کردن
29
hint
اشاره
30
reform
اص ح کردن، اص ح شدن
31
amend
اص ح کردن، تغییر دادن
32
rudimentary
اصلی, بدوی، پايه، ساده
33
core
اصلی، مهم، مرکز
34
defy
اطاعت نکردن
35
dictum
اظهار نظر رسمی، جمله
36
marvel
اعجاز
37
radical
افراطی، اصول گرا
38
legend
افسانه، داستان، راهنما
39
inhabit
اقامت کردن در
40
precaution
اقدام احتیاطی، پیش بینی
41
launch
اقدام کردن، شروع کردن
42
minority
اقلیت
43
majority
اکثريت، اکثر
44
conceivably
امکان پذير
45
potential
امکان، توانايی، پتانسیل
46
barn
انبار غله، انبار
47
dense
انبوه، متراکم، ضخیم، چگال
48
appoint
انتخاب کردن
49
opt
انتخاب کردن، برگزيدن، پسنديدن
50
selective
انتخابی، عاق نه، قابل تشخیص
51
anticipate
انتطار داشتن، پیش بینی
52
predictably
انتظار داشتن، پیش بینی
53
perturbation
انحراف، آشفتگی
54
shed
انداختن، ريختن
55
notion
انديشه، تصوير، مفهوم
56
consider
انديشیدن، تلقی کردن
57
eruption
enfejar
58
elementary
مقدماتی
59
accentuate
اهمیت دادن، برجسته نمودن
60
emphasize
اهمیت دادن، تاکید کردن
61
highlight
اهمیت دادن،نکات برجسته
62
abide
، وفا کردن، منزل
| کردن، پايبند کردن، تحمل کردن
63
climate
lآب و هو
64
settle
آباد کردن، استعمار کردن
65
villain
آدم شرور و پست
66
soothe
آرام کردن, ساکت کردن، آرامش
| دادن
67
pacify
آرام کردن، ساکت کردن، آرامش
68
placid
رام، راحت، متینl
69
tranquility
آرامش
70
parole
آزادی مشروط، با قید و شرط آزاد
71
liberty
آزادی، حريت
72
skyscraper
آسمان خراش
73
disclose
آشکار کردن، برم کردن
74
reveal
آشکار کردن، برم کردن
75
unfold
آشکار کردن، برم کردن
76
convey
آشکار کردن،رساندن، انتقال دادن
77
pesticide
آفت کش
78
contaminated
آلوده کردن، نجس کردن
79
pollute
آلوده کردن، نجس کردن
80
prime
amade kardan, avalie
81
analyze
آنالیز کردن، تجزيه تحلیل کردن
82
verse
آيه، بیت
83
exemplify
با مثال فهمانیدن، نما پردازی
84
charisma
با نفوذ، جذبه روحانی، ظاهر
85
leeward
بادپناه
86
durable
بادوام، پايدار، عزم راسخ، استوار
87
burden
بار
88
revise
بازبینی کردن، تجديد نظر کردن
89
refrain
بازداشتن، منع کردن
90
rehabilitate
بازسازی کردن، احیاء کردن،
91
underdog
بازنده
92
linger
باقی ماندن