99.1 Flashcards
1
Q
omit
A
حذف کردن - از قلم انداختن
2
Q
extraneous
A
غیر اصلی - فرعی - نامربوط - تصادفی
3
Q
breach
A
نقض کردن - قانون شکنی
4
Q
distinction
A
برتری - تمایز - فرق
5
Q
qualm
A
عدم اطمینان - بیم - تردید
6
Q
gist
A
لب کلام - نکته مهم - مطلب عمده - مراد
7
Q
clumsy
A
بدترکیب - زمخت - خام
8
Q
verbose
A
پرگو
9
Q
feasible
A
عملی - امکان پذیر
10
Q
poultry
A
خروس ومرغ خانگی
11
Q
incubator
A
ماشین جوجه کشی - محل پرورش اطفال زودرس
12
Q
embryo
A
جنین
13
Q
conquer
A
غلبه کردن - فتح کردن - تسخیر کردن
14
Q
hasten
A
تسریع ردن - شتافتن
15
Q
elude
A
اجتناب کردن از
16
Q
witness
A
شاهد - مدرک
17
Q
evidence
A
دلیل - سند
18
Q
claim
A
درخواست - مطالبه کردن
19
Q
innocent
A
بیگناه - معصوم - مبری
20
Q
demonstration
A
دلیل - اثبات تجربی
21
Q
paradigm
A
مثال - الگو
22
Q
veracity
A
صداقت - راستی - صحت
23
Q
empiricism
A
تجربه گرایی
24
Q
digression
A
انحراف - پرت شدگی از موضوع
25
peripheral
ثانوی - جنبی - پیرامونی - دوره ای
26
pertinent
شایسته - وابسته - مربوط - مقتضی
27
advent
ظهور - ورود
28
imprecise
مبهم - غیر دقیق
29
implausible
غیرمحتمل
30
justify
قضاوت کردن -توجیه کردن - تصدیق کردن
31
scrutinize
بدقت بررسی کردن - موشکافی کردن
32
manipulate
بامهارت انجام دادن
33
reassure
دوباره اطمینان دادن
34
adhere
توافق داشتن - چسبیدن - پیوستن
35
prescribe
تجویز کردن
36
relapse
بازگشت - بحال نخستین برگشتن
37
sequential
دائمی - پی در پی - متوالی
38
harsh
خشن - زننده - ناملایم
39
enigma
معما
40
acerbity
ترشی
41
allocate
اختصاص دادن
42
neglect
غفلت کردن
43
deplete
خالی کردن
44
accumulate
جمع کردن
45
persistent
پایدار - ماندگار
46
figure out
کشف کردن
47
shrink
جمع شدن - کوچک شدن
48
leisure
فراغت - فرصت - وقت کافی
49
wage
دستمزد
50
stagnate
راکد شدن - کساد شدن
51
notoriety
رسوایی - بدنامی
52
decouple
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
53
firm
بنگاه اقتصادی - محکم - ثابت
54
compel
مجبورکردن - وادار کردن
55
incentive
محرک - انگیزه - موجب - مشوق
56
compensation
غرامت
57
quirk
خصوصیات - تغییر ناگهانی
58
correlation
رابطه
59
treat
رفتار کردن با
60
regard
رعایت - توجه- ملاحظه کردن - اعتنا کردن به
61
cooperative
شرکت تعاونی
62
set in stone
firmly established and very difficult to change
63
ultimate
نهایی
64
delight
شوق - میل - لذت دادن
65
illustrate
شرح و توضیح دادن - مصور کردن
66
revision
باز بینی - تجدید نظر
67
clarify
روشن کردن - واضح کردن - توضیح دادن
68
pose
وضع - حالت - ژست
69
indicate
نشان دادن - اشاره کردن به
70
scholar
پژوهشگر -عالم
71
trace
رد یابی کردن ، تعقیب کردن
72
pioneer
پیشگام
73
prevailing
غالب - عمومی - متداول
74
chore
کارهای روزمره
75
whereby
به وسیله ان - نظر به این که
76
eliminate
حذف کردن
77
approximate
تقریبی - نزدیک کردن - تقریب زدن
78
dimension
اندازه - بعد
79
prohibit
منع کردن - ممنوع کردن - تحریم کردن
80
exhibit
درمعرض نمایش قراردادن ، ارائه دادن
81
obsolete
منسوخ - متروک - غیرقابل استفاده
82
concoct
درست کردن - جعل کردن - اختراع کردن