Core Vocabulary Course Theme 2 (Job and Employment) Flashcards
(39 cards)
Extrinsic
coming from outside
بيروني
Most of the factors that have influence on job satisfaction are extrinsic.
بيشتر فاكتورهايي كه بر رضايت شغلي تاثير دارند، بيروني هستند.
A combination of intrinsic and extrinsic factors are necessary for job satisfaction.
تركيبي از فاكتورهاي دروني و بيروني براي رضايت شغلي لازم هستند
Perk
مزاياي شغلي
Income, housing, paid holiday, perks, bonus and other job benefits are main elements an employee will normally look into when evaluating whether a job is desirable or not.
درآمد، مسكن، تعطيلات با حقوق، مزاياي كاري، پاداش
و مزاياي ديگر كاري عوامل اصلي هستندكه يك كارمند
معمولاً وقتي يك شغل را از نظر مطلوب بودن ارزيابي مي كند، بررسي مي كند.
I only eat here because it’s free - one of the perks of the job.
من تنها اينجا غذا مي خورم چون مجاني است – يكي از مزاياي شغل من است
Self-image:
the idea that you have of yourself, especially of your abilities, character, and appearance
تصوير از خود
People crave for a positive self-image and to have their contribution valued and appreciated.
مردم اشتياق زيادي براي يك تصوير مثبت از خود و اينكه آيا سهم همكاري آنها قدرداني مي شود دارند.
A positive self-image can help you achieve anything you decide to do.
يك تصوير مثبت از خود مي تواند به شما در رسيدن به چيزهايي كه تصميم داريد كمك كند
نكته: crave forيعني اشتياق زيادي براي چيزي داشتن.
Outlook (on something):
Your general attitude to something
نگرش
The employees with a positive outlook on life are more likely to achieve higher job satisfaction irrespective of the job.
كارمنداني كه نگرش مثبت به زندگي دارند، صرفنظر از خود شغل، احتمال رسيدن به رضايت شغلي بالاتري دارند.
She still has an optimistic outlook for the future.
او هنوز يك نگرش خوش بينانه به آينده دارد
نكته :1به جاي willدر نوشته هاي خود از to be (more) likely toيا wouldاستفاده كنيد.
نكته irrespective of :2يعني بدون درنظر گرفتنِ ..
Downsize
if a company or organization downsizes, it reduces the number of people it employs in order to reduce costs.
تعديل نيرو
The boss announced that there is going to be some downsizing of the workforce.
رئيس اعلام كرد كه قرار است يك تعديل نيرو انجام شود
The airline has downsized its workforce by 30%.
خط هوايي به اندازه %30 نيروي كار خود را تعديل كرد
نكته: وقتي مي خواهيم بگوييم “به اندازه…” بايد از حرف اضافه
byاستفاده كنيم.
مثلاً وقتي مي گوييم
% increased by 20
يعني به اندازه 20درصد افزايش يافت
Make Redundant
if you are redundant, your employer no longer has a job for you.
نيروي تعديل شده
You were suddenly made redundant.
شما ناگهان تعديل نيرو شديد.
The remaining 50 percent were made redundant.
50درصد بقيه تعديل نيرو شدند
Job-hopping
leaving the current employer for another employment opportunity.
In this fast-changing world, job hopping is not a rare scene.
تغيير مرتب شغل
These days, job hopping has practically become a way of life. Gone is the idea of spending four decades at one company.
امروزه تغيير شغل عملاً به يك شيوه تاثيرگذاردر زندگي تبديل شده است.
ايده اينكه چهار دهه را در يك شركت بگذراني، فراموش شده اند
نكته :1وقتي مي گوييم يك چيز
a way of life
شده است، يعني آنقدر اهميت پيدا كرده كه بر زندگي مان تاثيرگذار است.
نكته :2از اين تركيب
gone is/are + noun يا gone are the days when
در نوشته هاي خود به آساني ميتوانيد استفاده كنيد. مثلاً مي گوييم:
Gone are the days when girls used to cook like their mothers.
يعني اونروزها كه دخترها مثل مادرنشان آشپزي مي كردند رفته است )فراموش شده است.
Jobholder:
a person who has a regular or steady job
كارمند
The most important reason behind a jobholder’s motive for a new job is that in the current job he or she cannot make the best of his or her abilities.
مهمترين دليل براي يك كارمند در تغيير به يك شغل جديد
اين است كه در شغل فعلي او نمي تواند از توانايي هاي خود به خوبي استفاده كند
نكته .1تركيب
reason behind
يعني دلايلي كه در چيزي دخيل هستند. مثلاً:
He explained the reasons behind the decision.
نكته .2
Motiveو Motivation
دو كلمه را اشتباه استفاده نكنيد. اولي به معني دليل يا انگيزه انجام كاري است ولي
دومي يعني اشتياق و انگيزه براي كاري.
نكته 3ي
Make the best of .
عني چيز بدي را به ناچار پذيرفتن و سعي در استفاده كردن از آن
کارمند، عضو ثابت موسسه
Job/Career Prospect
Chances for future success in your job
موفقيت آينده شغلي
چشم انداز شغلی
احتمال موفقیت یک شغل در آینده
This can lessen the possibility of a brighter job prospect.
اين مي تواند امكان يك موفقيت شغلي آينده را كاهش دهد
.
Your career prospects are better if you have a degree.
آينده شغلي تو با داشتن يك مدرك دانشگاهي بهتر مي شود
Keen competition
a situation in which people compete strongly.
رقابت شديد
Job-hopping, meanwhile, assists one to survive the keen competition in labour market.
تغيير از شغلي به شغل ديگر همچنين، به شخص كمك مي كند تا در رقابت شديد در بازار كار با موفقيت باقي بماند
We won the contest in the face of keen competition.
ما با وجود رقابت شديد در مبارزه پيروز شديم
نكته:1 In the face of something يعني با وجود…. (يك مشكل يا شرايط سخت)
نكته :2
در نوشته ها به جاي كلمه “شخص” و “فرد” مي توانيد
ازاستفاده كنيد One
نكته :3
عبارت
labour marketيعني “بازار كار”.
Stable job
~ a job that you do not change for a long time.
شغل هميشگي
People are living in a fast-changing world and a once stable job is now vulnerable.
افراد در دنيايي با تغييرات سريع زندگي مي كنند و شغل هايي كه زماني هميشگي بودند، الان ناپايدار و متزلزل شده اند
نكته :1
عبارت stable/steady jobو vulnerable jobمتضاد هم هستند. اولي يعني شغلي پايدارو
دومي يعني شغل موقت و ناپايدار.
نكته :2
به كاربرد Onceدر اين جمله دقت كنيد. همانطوريكه مي بينيد بعد از آن مي توانيد يك تركيب
صفت+اسم و بلافاصله يك فعل حال بكار ببريد و از آن براي مقايسه گذشته با حال استفاده نماييد. مثلا:
مردمي كه زماني فقير بودند حالا ثروتمند شده اند. .Once poor people are rich
Complacent
/kәm’pleisәnt/:
pleased with a situation, especially something you have
achieved, so that you stop trying to improve or change things
داراي رضايت كاذب،به صورتيكه نياز به تغيير يا بهترشدن را احساس نكند (معني منفي دارد)
There’s a danger of becoming complacent if you win a few games.
اگر چند بازي را ببريد، خطر رضايت كاذب از خود وجود دارد.
Any employee, if complacent about the current employment, would be faced with threats posed by others.
هر كارمندي، اگر از شغل فعلي خود راضي باشد، با تهديدهايي از طرف ديگر روبروست.
نكته :1توجه داشته باشيد كه براي “روبرو شدن” مي توانيد از دو تركيب زير استفاده كنيد:
To face something
To be faced with something
بنابراين مطمئن شويد كه
face
به تنهايي يعني “روبرو شدن با” و درحالت عادي نيازبه حرف اضافه ندارد. مثلاً
جمله بالا مي توانست به اين صورت بازنويسي شود
: would face threats posed by others
نكته :2
اگر بعد از ضمير ربطي مجهول بود، مي توانيد ضمير ربطي و فعل
to be
را با هم حذف كنيد. به اين عمل
reduction of relative pronouns
گفته مي شود. به عنوان مثال اصل جمله بالا به اين صورت بود
ه است:
Threats which are posed by others
Take the initiative
: If you take the initiative, you are in a position to control a situation and
decide what to do next.
ابتكار عمل به خرج دادن و كاري را شروع كردن
By comparison, taking the initiative to obtain a better job can drive people to increase skills and thereby improving the chance of continued employment
در مقابل، اقدام براي رسيدن به يك شغل بهتر مي تواند افراد را به افزايش مهارت ها سوق داده و از اينرو شانس شغل دائم و پايدار را براي آنها بهبود مي بخشد
نكته :1
از تركيب
by comparison
در ابتداي جملات خود مي توانيد به معني “در مقابل،” استفاده كنيد
نكته
drive someone to do something :2
يعني “كسي را به سمت انجام كاري سوق دادن
نكته :3از
thereby
مي توانيد به معني “از اينرو” در وسط جملات خود استفاده كنيد. همانطوريكه مي بينيد پس از
“آن از يك فعل
ing
استفاده مي شود. توجه داشته باشيد كه فاعل فعل دوم و جمله اول بايد يكي باشد
He became a citizen in 1978, thereby gaining the right to vote.
او در سال 1978يك شهروند شد و از اينرو اجازه راي دادن را گرفت.
پیش قدم شدن/بودن
Economic
~ relating to trade, industry, and the management of money
اقتصادي
At home, parents can teach children how to stick to a budget. If a country experiences an economic crisis, these skills are invaluable.
در خانه پدر و مادرها مي توانند به كودكان بياموزند كه چطوري از بودجه خود خارج نشوند. اگر يك كشور با
بحران اقتصادي روبرو شود، اين مهارت ها بسيار مفيد خواهد بود.
A strong government needs good economic policies.
يك دولت قوي نياز به سياست هاي اقتصادي خوب دارد.
نكته :1به تفاوت اين كلمات توجه كنيد:
اقتصادي – مثلاEconomic
The country’s economic growth
مقرون به صرفه – مثلاEconomical
Gas or electricity? Which is more economical?
Economicsعلم اقتصاد
وضع اقتصادي – مثلاEconomy
The government’s management of the economy
يعني “بسيار مفيد”. ً مثلاinvaluable :2 نكته
your advice was invaluable for me
Economic
~ relating to trade, industry, and the management of money
اقتصادي
At home, parents can teach children how to stick to a budget. If a country experiences an economic crisis, these skills are invaluable.
در خانه پدر و مادرها مي توانند به كودكان بياموزند كه چطوري از بودجه خود خارج نشوند. اگر يك كشور با
بحران اقتصادي روبرو شود، اين مهارت ها بسيار مفيد خواهد بود.
A strong government needs good economic policies.
يك دولت قوي نياز به سياست هاي اقتصادي خوب دارد.
نكته :1به تفاوت اين كلمات توجه كنيد:
اقتصادي – مثلاEconomic
The country’s economic growth
مقرون به صرفه – مثلاEconomical
Gas or electricity? Which is more economical?
Economicsعلم اقتصاد
وضع اقتصادي – مثلاEconomy
The government’s management of the economy
يعني “بسيار مفيد”. ً مثلاinvaluable :2 نكته
your advice was invaluable for me
Work ethic
~a belief in the moral value and importance of work
اخلاق كاري
If children develop a strong work ethic from an early age then this should ensure that they have enough money when they reach retirement age
اگر كودكان از سالهاي اول يك اخلاق كاري قوي پيدا كنند، مي توان اين اطمينان را داشت كه آنها وقتي به سن
بازنشستگي مي رسند پول كافي خواهند داشت
They instilled the work ethic into their children.
آنها اخلاق كاري را به بچه ها مي آموزند
نكته :1
توجه داشته باشيد كه
** retirement age**
يك تركيب معروف است و نمي توانيد از تركيب هاي ديگري مثل
retired age
يا … استفاده كنيد
نكته :2
از لغت
Instill
مي توانيد به جاي
Teach
استفاده كنيد خصوصاً وقتي منظور آموزش براي نحوه رفتار يا فكر كردن باشد.
نكته:3
همانطوريكه مي بينيد فعل
develop (ياد گرفتن) و
Instill (ياد دادن)
براي work ethic
استفاده مي شود.
Manual job/occupation
~ manual work involves using your hands or your physical strength rather than your mind
كار يدي
Employers in manual job industries are more likely to employ people with a good working knowledge of the job and what it entails.
كارفرمايان در صنايع شغل هاي يدي بيشتر افرادي را استخدام مي كنند كه دانش كاري بيشتري در مورد شغل
خود و آنچه اين شغل به آن نياز دارد، داشته باشند
People in manual occupations have a lower life expectancy.
افرادي كه در مشاغل يدي هستند انتظار عمر كوتاهتري دارند
**نكته: **ميتوانيد از
Entail
به جاي
Need
به معني “لازم داشتن” استفاده كنيد.
You entail some foreign travel in this job.
.
Demanding:
~ needing a lot of ability, effort, or skill
كار سخت و پرمهارت
Being a nurse in a busy hospital is a demanding job - you don’t get much free time.
پرستار بودن در يك بيمارستان شلوغ يك شغل سخت است – وقت آزاد زيادي پيدا نمي كنيد.
Climbing is physically demanding.
كوه پيمايي از نظر فيزيكي بسيار سخت است.
Demanding:
~ needing a lot of ability, effort, or skill
كار سخت و پرمهارت
Being a nurse in a busy hospital is a demanding job - you don’t get much free time.
پرستار بودن در يك بيمارستان شلوغ يك شغل سخت است – وقت آزاد زيادي پيدا نمي كنيد.
Climbing is physically demanding.
كوه پيمايي از نظر فيزيكي بسيار سخت است.
Unsocial hours:
If you work unsocial hours, you work during the night or very early in the
morning when most people do not have to work
خارج از ساعات اداري
They work unsocial hours for low wages.
آنها در ازاي حقوق هاي پايين، خارج از ساعات اداري كار مي كنند.
Many hospital staff have to work unsocial hours.
بسياري از كارمندان بيمارستان بايد خارج از ساعات اداري كار كنند.
Pay rise/pay raise
~ an increase in the amount of money you are paid for doing your job
افزايش حقوق
Some company directors have awarded themselves huge pay rises.
برخي مديران شركت ها براي خود افزايش حقوق درنظر گرفته اند.
an average pay rise of 8.5 percent
نكته :1
هرچند در اين عبارت، دو كلمه
** riseو raise**
به يك معني استفاده مي شوند، اما به تفاوت دو فعل
raiseبالا بردن) و)
Rise( بالا رفتن)
توجه كنيد. مثلا نمي گوييم
rising the price of petrol
چون rise
فاعل نمي پذيرد.
به جاي آن بايد بگوييم
: raising the price of petrol
البته rise
يك اسم هم دارد كه مي توانيد از آن در جايگاه يك اسم استفاده کنین
.A rise in price of petrol
**Well-being: **
~ a feeling of being comfortable, healthy, and happy
رضايت و سلامت
For the sake of employees’ well-being, legislation limiting the number of hours worked should
be strictly enforced.
به خاطر رضايت كارمندان، قانوني كه تعداد ساعات كاري را محدود كند بايد اعمال شود
We are responsible for the well-being of all our patients.
ما مسئول رضايت تمام بيماران هستيم.
A good meal promotes a feeling of well-being.
يك وعده غذايي خود حس رضايت و سلامت را بالا مي برد
** :1 نكته**
به خاطرfor the sake of something/someone
نكته :2
همانطوريكه قبلاً نيز گفته شد هرگاه بعد از حروف ربطي مستقيم فعل داشته باشيم، درحالت معلوم،
ميتوانيم حرف ربطي را حذف كنيم و فعل را به صورت
Ing
بنويسيم. مثلاً در جمله اول
: legislation which limit
بوده است كه پس از حذف به صورت
legislation limiting
در آمده است.
نكته :3
در صورتيكه بعد از حروف ربطي يك فعل مجهول داشتيم هم مي توانيم حرف ربط و فعل to be
را با همئحذف كنيم تا فقط قسمت سوم فعل
p.p
باقي بماند. مثلاً در جمله اول hours which have been worked
بوده كه به
hours worked
تبديل شده. به مثال زير نيز توجه كنيد:
The book which was stolen is mine. The book stolen is mine.
نكته :4لغت legislation
را مي توانيد به جاي law
استفاده نماييد. بهترين افعال براي آن نيز عبارتند از:
Enforce/Enact/Introduce legislation ()
قانون را اجرا كردن
Labour
~ all the people who work for a company or in a country
كارمندان، نيروي كار
There is a local shortage of skilled labour.
كمبود نيروي كار ماهر وجود دارد.
Labor costs are steadily increasing.
هزينه هاي نيروي كار تدريجاً درحال افزايش است
نكته : 1كلمه
worker
نيز به معني كارمند مي باشد اما معمولاً به كارهاي سطح پايين تر اطلاق مي شود. به جاي
كلمه
Labour
همانطوريكه در دروس قبل نيز اشاره شد مي توانيد از
Staff
نيز استفاده كنيد.
نكته :2كلمه labour
به معني كار فيزيكي نيز مي باشد. مثلا:
Many women do hard manual labour.
اما توجه داشته باشيد كه در هردو معني،
labourغيرقابل شمارش بوده و s
نمي گيرد
.
- Productivity:مي توانيد استفاده كنيد
the rate at which goods are produced, and the amount produced, especially
in relation to the work, time, and money needed to produce them.
راندمان
We need to find ways of increasing productivity.
ما لازم است راههاي براي بالا بردن راندمان بيابيم.
High/low productivity levels in manufacturing
سطح بالا/پايين راندمان در توليد
نكته: براي بالا بردن راندمان از افعال increase/improve/raise