english to persian Flashcards

(87 cards)

1
Q

expect

A

انتظار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

effort

A

تلاش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

have to

A

باید

مثلاYou have to pay money یعنی تو باید پولی رو پرداخت کنی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

countryside

A

حومه شهر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

take your time

He is taking his time

A

عجله نکن

عجله نمیکند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

twin

A

دوقلو
جفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

They are using the front lawn as a soccer pitch.

A

آنها از چمن جلویی به عنوان زمین فوتبال استفاده می کنند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

I’ll be up late

A

من تا دیروقت بیدار میشم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Nothing lasts forever.

A

هیچ چیز برای همیشه ماندگار نیست.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

postpone it until next week

A

آن را به هفته آینده موکول کنید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

I’ll get Susan to help you.

No need. I’ll be alright. Thanks though.

A

از سوزان می خواهم به شما کمک کند.

نیازی نیست. من خوب می شوم هر چند ممنون

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Suit yourself

A

هرجور راحتی
(مناسب خودت باش)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

who saw that coming

I saw that coming

A

کی فکرش رو میکرد؟

من پیشبینی میکردم

(دیدم که می آید)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

you’ll be back on your feet in no time.

A

شما در کمترین زمان روی پای خود خواهید ایستاد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

my gut tells me

A

حسم بهم میگه که …

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

I think I’ll pass

A

زمانی استفاده می شود که نمی توانید کاری را انجام دهید یا چیزی را که پیشنهاد می شود قبول کنید

reject
refuse

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

We’re going to redecorate the interior of the shop.

A

ما قصد داریم فضای داخلی مغازه را بازسازی کنیم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

i don’t budget

A

من بودجه ندارم

بودجه: حساب درامد و خرج

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

I don’t buy things on sale.

A

من چیزها را از حراجی نمی خرم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

I get shirts or ties for Christmas gifts

A

من برای هدایای کریسمس پیراهن یا کراوات می گیرم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Sorry to bother you.

A

ببخشید که مزاحم شدم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

I don’t have to buy them

A

من مجبور نیستم آنها را بخرم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

Sounds like you’re an easy person to give a present to.

A

به نظر می رسد که شما فردی هستید که به راحتی می توان به او هدیه داد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

those things are expensive.

A

آن چیزها گران هستند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
I waste money on traveling.
من پول را در سفر هدر می دهم.
26
that's where a lot of my money go.
آنجاست که مقدار زیادی از پول من می رود.
27
when you travel, do you save money?.
وقتی سفر می کنید، آیا در پول خود صرفه جویی می کنید؟
28
I try to all the time. But, usually the plane ticket is so expensive that a lot of my savings is already gone.
من همیشه سعی می کنم. اما، معمولاً بلیط هواپیما آنقدر گران است که بسیاری از پس انداز من قبلاً از بین رفته است.
29
I buy my dinner at the supermarket almost every day.
من تقریبا هر روز شامم را از سوپرمارکت می خرم.
30
I don't. I usually get bored if I eat out too much, because even though I am not a very good cook, there are some thing that I cook that I like to eat. So, I would miss those things. So, no, I don't waste money on eating out.
من این کار را نمی کنم. من معمولاً اگر زیاد بیرون غذا بخورم حوصله ام سر می رود، چون با وجود اینکه آشپز خوبی نیستم، چیزهایی هست که می پزم و دوست دارم بخورم. بنابراین، دلم برای آن چیزها تنگ خواهد شد. بنابراین، نه، من پول را برای غذا خوردن هدر نمی دهم.
31
You have to teach me your tricks. You have to teach me your tips on saving money.
تو باید ترفندهایت را به من یاد بدهی. شما باید نکات خود را در مورد پس انداز پول به من بیاموزید.
32
don't screw with us screw with
کاری با ما نداشته باش (ما را اذیت نکن) screw with فریب دادن، اسکل کردن ، دست انداختن ، اذیت کردن کسی
33
I love you guys.
بچه ها، من شما را دوست دارم
34
take them with us
آنها را با خودمان ببر
35
hold up
صبر کن
36
mine is better than yours!
مال من بهتر از مال تو است !
37
that book is mine
آن کتاب از آن من است. آن کتاب مال من است.
38
there is nothing wrong with it There's nothing wrong with having friends over
هیچ اشکالی ندارد که … اشکالی نداره که دوستاتو آوردی خونه.
39
there is nothing to it there's nothing in it
اصلا کاری ندارد، آسان است بی اساس است
40
down the road … Lots of things will have changed a few years down the road. ……………. go down that road … We haven't decided if we want to move yet, but if we go down that road, there'll clearly be no way back.
در آینده، در این حوالی … خیلی چیزها چند سال بعد تغییر خواهند کرد. …………… تصمیم گرفتن به انجام کاری به روش خاص … ما هنوز تصمیم نگرفته‌ایم که می‌خواهیم حرکت کنیم یا نه، اما اگر از آن مسیر برویم، به وضوح راهی برای بازگشت وجود نخواهد داشت.
41
but there isn’t time there is no time
اما زمانی نیست
42
is there a problem?
مشکلی هست؟
43
stay down
آرام باش
44
Suppose Suppose that we stay for two weeks. Could we get a cheaper rate then?
فرض کردن، گمان کردن فرض کنید ما برای دو هفته ماندگارشویم اونوقت میتوانیم با نرخ ارزانتر بگیریم؟
45
patient The patient listened carefully to the doctor's explanation. Be patient. The bus will be here soon.
صبور، مریض بیمار با دقت به توضیح دکتر گوش کرد صبور باشید اتوبوس به زودی به اینجا خواهد رسید
46
butcher That hairdresser really butchered my hair A butcher sells meat
گند زدن، قصاب آرایشگر جدا به موهام گند زد قصاب گوشت میفروشد
47
adorable What an adorable child!
دوست داشتنی، جذاب چه بچه دوست داشتنی!
48
food cost money babies cost money
غذا هزینه دارد بچه ها هزینه دارند
49
never give up
هرگز تسلیم نشو به تلاشت ادامه بده
50
he never shuts up
او هیچ وقت ساکت نمیشود
51
impress
تحت تاثیر قرار دادن
52
treasure
گنج تْرِژِر
53
cuarrel
دعوا، پرخاش کوا رِل
54
envious
حسود اِن ویِ يِس
55
who are you calling kids ?!
به کی میگی بچه چه کسی را بچه صدا میکنی
56
kind of
تا حدی نسبتا تقریبا
57
discuss it with you
در مورد ش با شما صحبت میکنم
58
hang out do you want to hang out sometime?
وقت گذراندن (با دوستان) میخوای یه وقت هایی (با دوستات) وقت بگذرونی؟
59
if you don’t mind …
اگر مشکلی نداری …
60
brought
آورده شده بِرات
61
accurate
دقیق
62
relevant
مناسب مربوط
63
sink
حفره گودال
64
wrap up NATO defense ministers wrap up their meeting in Brussels today. Wrap up warmly - it's bitter outside. I've still got a few Christmas presents to wrap up.
به نتیجه رسیدن، تمام کردن - پوشاندن - پیچیدن، بسته بندی کردن وزرای دفاع ناتو امروز جلسه خود را در بروکسل خاتمه دادند خودت را بخوبی بپوشان . هوای بیرون سوزناک است هنوز چند تا هدیه کریسمس برای بسته بندی کردن دارم
65
neglect
غفلت اهمال
66
Stick around maybe I could stick around here a bit longer
همین جا بمان شاید بتوانم کمی بیشتر اینجا بمانم
67
see off see her off for her visit
مشایعت کردن برای دیدارش، پیشش باشم
68
if it were up to me
اگر به من بستگی داشت
69
gonna I'm gonna make a change for once in my life
going to خواستن، قصد داشتن …. همانند حالت گرامری، قصد داشتن و خواستن انجام کاری با برنامه قبلی است ولی در wanna که مخفف want to است، در لحظه تصمیم انجام کاری یا قصد داشتن است … من "قصد دارم" برای یک بارم شده در زندگیم تغییر ایجاد کنم.
70
it's gonna be It's gonna be ok It's gonna be great
قراره که باشه . . . همه چی درست میشه عالی میشه
71
gone
قسمت سوم go شده است رفته است
72
we are out of the stock
ما در انبار موجودی نداریم
73
shopping cart
چرخ دستی فروشگاه
74
checkout … check in
پرداخت سفارش … پذیرش، ثبت نام کردن، تحویل گرفتن (مخصوصا در هتل) سر زدن به کسی
75
speck
ذره لکه
76
gravity
جاذبه زمین سنگینی وقار
77
matter
موضوع اهمیت
78
beat beat them down
زدن، کتک زدن ضربان … پایین زدن
79
drawn overdrawn
جذب شده اضافه برداشت (حساب بانکی)
80
afford
موجب شدن، از عهده برامدن اِ فورد
81
assure
اطمینان دادن، خاطرجمع کردن، بیمه کردن اِ شّور
82
banishment
تبعید، اخزاج بَنیش مِنت
83
wee
کوچولو، اندکی
84
so that Close the door so that the cold air doesn't come in.
به طوری که چنان که برای اینکه در را ببندید تا اینکه هوای سرد داخل نیاد
85
so that Close the door so that the cold air doesn't come in.
به طوری که چنان که برای اینکه در را ببندید تا اینکه هوای سرد داخل نیاد
86
Close the door so that the cold air doesn't come in. so that
در را ببندید تا اینکه هوای سرد داخل نیاد برای اینکه، بطوریکه، چنانکه
87
Close the door so that the cold air doesn't come in. so that
در را ببندید تا اینکه هوای سرد داخل نیاد برای اینکه، بطوریکه، چنانکه