lesson 18 Flashcards
(8 cards)
الهی سینه ای ده آتش افروز/ در آن سینه دلي وان دل همه سوز
پروردگارا وجودی به من عطا کن که از اتش عشق گدازان باشد و در ان قلبی قرار بده که سراسر سوز و گداز عشق باشد
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست /دل افسرده غیر از آب و گل نیست
هر دلی که سوز و گداز عشق ندارد دل نیست دل بی ذوق و بی بهره از معنویت جز جسمی مادی و بی ارزش نیست
كرامت کن درونی درد پرورد /دلی در وی درون درد و برون درد
به من وجودی عطا کن که درد عشق را در خود بپرورد و دلی عطا کن که ظاهر و باطن ان سراسر عشق باشد
به سوزی ده كلامم را روایی/ کز آن گر می کند آتش گدایی
به سخن من ارزش و اعتبار بده و سخنم را از عشق چنان تاثیر گذار کن که حتی اتش نیز با ان همه سوزناکی گرما را از ان گدایی کند
دلم را داغ عشقی بر جبين نه/ زبانم را بیانی آتشین ده
نشانی از عشق را بر پیشانی دلم بگذار و دلم را عاشق کن و به زبانم قدرت بیانی اتشین و تاثیر گذار ببخش
ندارد راه فكرم روشنایی / ز لطفت پرتوی دارم گدایی
فکر و اندیشه من مانند راهی تاریک است که هیچ روشنایی در ان نیست خدایا از تو میخاهم تا با لطف خود نور و روشنایی را به اندیشه من ببخشی
اگر لطف تو نبود پرتوانداز/ کجا فكر و کجا گنجینه راز
اگر لطف تو به اندیشه من نور و بصیرتی نبخشد هیچ بهره ای از فکر و گنجینه معرفت نخواهم داشت
به راه این امید پیچ در پیچ /مرا لطف تو می باید دگر هیچ
در این راه بسیار سخت عشق و امید بجز لطف و عنایت تو چیزی دیگر نمیخواهم