Lesson 3 Flashcards

(52 cards)

1
Q

Tricky

A

نيرنگ آميز

مهارت آميز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Cast

A

پراكندن
پخش كردن
قالب گيري

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Vulnerable

A

آسيب پذير

قابل حمله

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Disaster

A

فاجعه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Portable

A

قابل حمل و نقل

سفري

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Freight

A

باري
باربري
كارگو

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Innovation

A

نوآوري
ابداع
بدعت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

illuminator

A

روشن كننده نور

نورافكن و فروغ افكن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Knot

A
گروه
Small group of people standing together
گره
گره زدن
گير انداختن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Generate

A

توليد كردن

ساختن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Display

A

نمايش
نمايش دادن
نماياندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Intense light
Intense cold
Intense study

A

شديد زياد عميق سخت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Drawback

A
مشكل
مانع
زيان
بي فايدگي
Problem
Disadvantage
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Equip

A

سازمند كردن
مجهز كردن
مسلح كردن

With

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Stringent

A

سخت
دقيق
غير قابل كشش
تنگنا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Rugged

A

ناهموار
سخت
شديد
تنومند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Freight

A

كشتي باربري

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Grate

A

رنده، بخاری پنجره‌ای، بخاری تو دیواری، شبکه، پنجره، میله‌های آهنی، قفس آهنی، زندان، صدای تصادم (نیزه و شمشیر)، حبس کردن، با شبکه مجهز کردن، شبکه دار کردن دارای نرده و پنجره آهنی کردن، رنده کردن، (بهم) ساییدن، (مجازا) آزردن، صدای خشن درآوردن، بزور ستاندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

extinguish

A

خاموش کردن، خفه کردن، فرونشاندن، کشتن، منقرض کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Pine

A

چوب کاج
(Verb - intransitive) عزا گرفتن، گریه و زاری کردن، ماتم گرفتن
(Verb - intransitive) دلتنگی کردن، بی‌صبرانه منتظر بودن، روزشماری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Pile

A

توده، کپه، کومه، مقدار زیاد، کرک، یک تارموی، خوابپارچه، پارچه خزنما، ستون، ستون لنگرگاه، ستون پل،سد، موج شکن، توده کردن، کومه کردن، اندوختن، پرزقالی وغیره

22
Q

Intrinsic

A

ذاتی، اصلی، باطنی، طبیعی، ذهنی، روحی، حقیقی، مرتب، شایسته

23
Q

Intrinsic

A

Basic
ذاتي

(Adjective) ذاتی، اصلی، باطنی، طبیعی، ذهنی، روحی، حقیقی، مرتب، شایسته

24
Q

Clog up

A

گرفتن، بند آوردن، بند آمدن، گیر کردن

25
Clog
``` گير كردن بند آوردن ترمز كنده كلوخه ```
26
Disruptive
(Adjective) درهم گسیخته، نفاق افکن
27
Rival
هماورد، رقیب، حریف، هم چشم، هم چشمی کننده، نظیر،شبیه، هم چشمی، رقابت کردن
28
Spring up
To appear
29
Imprint
مهر زدن، نشاندن، گذاردن، زدن، منقوش کردن
30
Chug
صدای لوکوموتیو، صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده می‌شود
31
Statuary
مجسمه سای، مجسمه ساز، هیکل تراشی، تندیسی
32
Statuary
مجسمه سازي
33
Span
اندازه، ظرفیت، وجب، یکوجب، مدت معین، فاصله معین،وجب کردن، اندازه گرفتن، پل بستن، تاق بستن محدوده، گستردگی، پوشش
34
Rural
روستايي
35
Suburban
حومه شهر | برون شهري
36
Sprawl
پهن نشستن، گشاد نشستن، هرزه روییدن، بی پروا درازکشیدن یا نشستن، بطور غیرمنظم پخش شدن، پراکندگی
37
Diminish
کم شدن، نقصان یافتن، تقلیل یافتن
38
Irreplaceable
غير قابل تعويض
39
Consume
مصرف کردن، تحلیل رفتن، از پا درآمدن
40
Fume
دود، بخار، بخور، گاز، غضب، بخار دادن، دود دادن، باغضب حرف زدن
41
Hamper
از کار بازداشتن، مانع شدن، مختل کردن، قید
42
Incentive
انگیزه، فتنه انگیز، اتش افروز، موجب، مشوق
43
Embrace
دراغوش گرفتن، در بر گرفتن، بغل کردن، پذیرفتن، شامل بودن
44
Flair
شمه خصيصه ويژگي
45
Commuter
someone who regularly travels between work and home:
46
Flair
شامه خصيصه Qualification
47
Civilization
تمدن
48
Writ
كتاب مقدس
49
Sage
Noun) (رسمی) (آدم) فرزانه، (آدم) با خرد، (آدم) هوشمند، (آدم) بصیر، (آدم) دانا (Adjective) (رسمی) فرزانه، با خرد، هوشمند، دانا، بصیر، حقیقت‌بین، هوشمندانه، داهیانه
50
Mythology
(Noun) افسانه شناسی، اساطیر، اسطوره شناسی
51
Settle
واریز، تسویه، جا دادن، ماندن، مقیم کردن، ساکن کردن، واریز کردن، تسویه کردن، معین کردن، ته نشین شدن، تسویه حساب کردن، نشست کردن
52
Scholor
(Noun) دانشور، دانش پژوه، محقق، اهل تتبع، ادیب، شاگرممتاز