Prüfungstraining Flashcards

(388 cards)

1
Q

überbewerten

A

بیش از حد ارزش قائل شدن
بیش از حد قیمت گذاشتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

kritisch

A

انتقادی
موشکافانه
بحرانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

bereuen

A

پشیمان بودن
متاسف بودن
افسوس خوردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

der Gegensatz

A

تضاد
نقطه ی مقابل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

gezwungen

A

اجباری
از روی ناچار
زورکی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

die Hektik

A

شتاب زدگی
با عجله
بی قراری
عصبی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

durchaus

A

در هر صورت‌
در هر حال
از هر حیث

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Sanieren

A

نوسازی کردن
بازسازی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

umbaumaßnahmen

A

اقدامات نوسازی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

die Maßnahme

A

اقدام
تدبیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Sinnvoll

A

عاقلانه،معقول
مفید ،سودمند
بامعنی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Plaudern

A

باهم گپ زدن
اختلاط کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Sich leisten

A

استطاعت مالی داشتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

die Ernte

A

برداشت محصول
حاصل
ثمر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

knapp

A

کم،اندک،ناچیز
تنگ،در مضیقه
چسبان
مختصر و کوتاه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

die Strecke

A

مسافت،فاصله،راه و مسیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

der Antrieb

A

نیروی محرکه
انگیزه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

einläuten

A

چیزی را شروع کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

anfertigen

A

تنظیم کردن
تهیه کردن
درست کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

vorankommen

A

پیش رفتن
پیشرفت کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

das Fließband

A

نوار متحرک
تسمه نقاله

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

die stückzahl

A

تعداد قطعات

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

beträchtlich

A

قابل ملاحظه
در خور توجه
به مراتب

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

die Ölkrise

A

بحران نفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Vernetzen
وصل کردن مرتبط کردن پیوند زدن
26
der Tritt
قدم گام پدال رکاب لگد
27
die Dimension
بعد وسعت
28
die Rache
انتقام تلافی
29
lauern
در کمین کسی بودن انتظار کسی را کشیدن چشم به راه کسی بودن
30
die Ablenkung
تفریح، سرگرمی، حواس‌پرتی، مشغولیت
31
blinken
چشمک زدن خاموش روشن شدن راهنما زدن
32
repräsentieren
نماینده چیزی بودن معرف چیزی بودن ارزیدن
33
die Schallplatte
صفحه ی گرامافون
34
abspielen
نمایش دادن نشان دادن نواختن از روی نت در اثر استعمال زیاد کهنه کردن پاس دادن
35
sich abspielen = geschehen
اتفاق افتادن رخ دادن
36
andersrum
همجنسگرا برعکس،جهت مخالف
37
der Klang
صدا آوا آهنگ
38
vergangen
گذشته پیش سابق
39
die Auffassung
برداشت،استنباط عقیده نظر رأی تفسیر
40
der Trend
گرایش روند
41
der Verbraucher
مصرف کننده
42
aufhalten
جلوی کسی یا چیزی را گرفتن مانع یا سد شدن وقت خود را برای کاری تلف کردن باز نگه داشتن برای باز کردن برای
43
das Bedürfnis
نیاز احتیاج
44
sich aufhalten
ماندن در جایی اقامت داشتن
45
Umdenken
طرز فکر خود را عوض کردن
46
die Verwertung
استفاده مصرف بهره برداری بازیافت
47
das Verbot
ممنوعیت منع
48
der Hersteller
تولید کننده سازنده
49
die Industriezweige
صنایع
50
der Zweig
شاخه شعبه بخش قسمت
51
riesig
عظیم بزرگ محشر
52
der Rohstoff
ماده خام
53
Die Frist
مهلت موعد مدت زمان
54
betreffen
شامل شدن مربوط شدن
55
erwerben
بدست آوردن کسب کردن تهیه کردن خریداری کردن
56
recherchieren
تحقیقات کردن پژوهش کردن کشف کردن
57
die Recherche
تحقیقات
58
der Absatz
پاراگراف پاشنه فروش،بازار
59
unpersönlich
غیر خصوصی و غیر شخصی رسمی عام خشک و سرد
60
das Freizeitverhalten
رفتار در اوقات فراغت
61
Vermisst
گمشده مفقود مفقود الاثر
62
vermissen
دلتنگ شدن (برای کسی/چیزی) متوجه شدن چیزی که کم است یا گم شده است.
63
kommerziell
بازرگانی تجاری تجارتی
64
Kommerzialisieren
به صورت تجاری در آوردن جنبه ی تجاری دادن
65
die Heilung
مداوا معالجه درمان بهبودی
66
gestalten
فرم دادن صورتی به خود گرفتن ساختن
67
die Debatte
مباحثه جر و بحث مجادله
68
die Umschreibung
توضیح تعبیر
69
Feststehend
ثابت نامتغیر مسلّم قطعی
70
Vornehmen
تصمیم گرفتن برای خود برنامه چیدن انجام دادن عمل کردن
71
sich Vornehmen
شروع به کاری کردن حساب کسی را رسیدن
72
die Freizeitgestaltung
تفریحات سالم برنامه ریزی برای اوقات فراغت
73
Vermarkten
بهره برداری تجاری کردن از
74
jagen
شکار کردن
75
Verlernen
فراموش کردن
76
der Duden
واژه نامه ی زبان آلمانی
77
die Wortzusammensetzung
ترکیب کلمه
78
versäumen
از دست دادن تلف کردن ‌قصور و کوتاهی کردن اهمال ورزیدن
79
opfern
قربانی کردن فدا کردن
80
ausgedehnt
وسیع مفصل بزرگ گسترده طولانی
81
die Erschöpfung
خستگی کوفتگی فرسودگی
82
der Kreislauf
گردش خون
83
gelingen
موفق شدن به ثمر رسیدن
84
Orang-Utan
اورانگوتان
85
retten
نجات دادن رهایی بخشیدن
86
trauern
غصه دار بودن اندوهگین بودن عزاداری کردن
87
primitiv
ابتدایی اولیه
88
überdauern
از سر گذراندن (حوادث روزگار را )پشت سر گذاشتن
89
stammen
اصالت از (جایی) داشتن، (از جایی) آمدن (از چیزی) تولید شدن
90
loben
ستودن تحسین کردن
91
entgegenkommen
به طرف کسی آمدن به استقبال کسی آمدن حسن نیت نشان دادن مواجه شدن با
92
entgegenkommend
مقابل رو به رو رو به رویی با حسن نیت خوش برخورد مهربان مسالمت جو
93
mittlerweile
در این میان در این بین در این فاصله
94
gering
ناچیز جزئی مختصر پست و پایین
95
die Akkulaufzeit
عمر باتری
96
aufwachsen
بزرگ شدن رشد کردن
97
das Nachschlagewerk
کتاب مرجع کتاب راهنما
98
verspüren
احساس کردن
99
das Eselsohr
گوش الاغ گوشه ی تا شده از صفحه ی کتاب
100
sich halten
ثابت ماندن ماندن خود را نگه داشتن‌ دوام آوردن دفاع کردن طبق چیزی عمل یا رفتار کردن در نظر گرفتن داشتن به خود رسیدن فاسد و خراب نشدن مراجعه کردن
101
bedroht
در معرض خطر
102
bedrohen
تهدید کردن ‌جان کسی را به خطر انداختن
103
sich Vorbehalten
برای خود محفوظ نگه داشتن
104
der Vorbehalte
ایراد اشکال قید و شرط
105
infolge
به سبب به دلیل به خاطر در نتیجه ی
106
nachvollziehbar
قابل درک قابل فهم
107
die Behausung
منزل خانه مسکن
108
das Muster
نمونه الگو
109
die Musterwohnung
آپارتمان نمونه/مدل اپارتمان
110
verfügen
دستور دادن داشتن دارا بودن
111
tauglich
به درد بخور‌ مناسب قابل
112
die Strömung
جریان جنبش و نهضت
113
die Gestaltung
سازمان بندی فرم دهی طراحی آرایش
114
die Ästhetik
زیبایی شناسی
115
barock
سبک باروک پر پیچ و تاب پر نقش و نگار عجیب و غریب
116
Umgucken
به اطراف نگاه کردن
117
das Hausboot
خانه ی قایقی/قایق خانه
118
eh
همیشه مثل همیشه به هرحال در هر صورت
119
die Wohlfahrt
رفاه
120
der Flüchtling
پناهنده پناهجو
121
die Flüchtlingspolitik
پناهنده سیاسی
122
der Sektor
زمینه بخش منطقه اشغالی
123
der Bildungssektor
بخش اموزش
124
fluchen
ناسزا گفتن فحش دادن
125
der/die obdachlose
بی‌خانمان بی‌سرپناه
126
fassen
گرفتن به چنگ آوردن دستگیر کردن شامل شدن دریافت کردن دست زدن گنجایش چیزی را داشتن درک کردن ،فهمیدن چیزی را بیان کردن
127
Skeptisch
با شک و تردید با سو ظن شکاک ناباور
128
dauerhaft
پایدار دائمی بادوام محکم پایا
129
die Dauerhaftigkeit
پایایی پایداری ثبات
130
bürokratisch
دیوان‌سالارانه بوروکراتیک
131
das Hindernis
مانع اشکال‌ مشکل مزاحمت
132
der Hindernislauf
مسابقه دو با مانع
133
das Kennzeichen
مشخصه ویژگی خصوصیت
134
kennzeichnen
مشخص کردن نشانه گذار کردن‌ علامت زدن نشان دادن
135
kennzeichnend
مختص خاص مخصوص ویژه شاخص مشخص کننده
136
entwerfen
طرح چیزی را کشیدن طراحی کردن ترسیم کردن
137
durchaus
در هر صورت‌ در هر حال از هر حیث
138
Voraussichtlich
به احتمال قوی احتمالا
139
die Voraussetzung
فرض لازمه‌ شرط لازم شرایط
140
die Vorschrift
مقررات دستور آیین نامه
141
das Gesetz
قانون مقررات اصل
142
erforderlich
لازم ضروری مورد نیاز مورد احتیاج
143
genehmigen
موافقت کردن قبول کردن اجازه دادن
144
die Genehmigung
اجازه موافقت پروانه امتیاز
145
das Stockwerk
طبقه
146
der Antrag
درخواست‌ تقاضا
147
Unbegrenzt
نامحدود بی حد و حصر تمام و کمال کاملا
148
die Vertretung
نماسندگی جانشینی
149
die Hierarchie
سلسله مراتب
150
abbauen
باز کردن افت کردن برچیدن تقلیل یافتن پیاده کردن کم کردن اخراج کردن،عذر کسی را خواستن استخراج کردن
151
der Abbau
کاهش تقلیل اخراج استخراج تجزیه برچینی
152
überwiegen
بیشتر/قوی تر / با ارزش بودن غالب بودن بر
153
die Verantwortung
مسئولیت
154
die Erfüllung
اجابت برآورده شدن اجرا انجام
155
die Kohärenz
رابطه پیوستگی
156
der Betrieb
مؤسسه کارخانه کار فعالیت،کارکرد رفت و آمد ، عبور و مرور جنب و جوش،ازدحام
157
die Voraussetzung
فرض لازمه شرط لازم شرط
158
der Vorzug~Vorzüge
برتری ارجحیت اولویت مزیت
159
Vorzüglich
درجه یک عالی فوق العاده
160
das Bedenken
تردید،شک مخالفت ،اعتراض اندیشه،فکر،تأمل
161
sich bedenken
سبک سنگین کردن
162
bedenken
به فکر واداشتن چیزی نثار کسی کردن سبک سنگین کردن
163
das Schutzgesetz
قانون حمایت
164
Überlegen(adj)
از کسی بهتر بودن از کسی برتر بودن متکبرانه
165
Überlegen
تأمل کردن سبک سنگین کردن
166
die Überlegenheit
برتری مزیت
167
herrschen
حکومت کردن حکمرانی کردن
168
die Utopie
خیال پردازی خیال واهی مدینه فاضله
169
logisch
منطقی بدیهی
170
weitererzählen
برای دیگران گفتن برای دیگران تعریف کردن
171
die Anwesende
شخص /حاضر (حضار ،در حالت جمع)
172
anwesend
حاضر (در مقابل غایب)
173
die Abreise
حرکت عزیمت رفتن به سفر
174
das Schließfach
قفسه لاکر
175
die Unterbringung
محل سکونت محل اقامت
176
die versorgung
تامین احتیاجات مواظبت نگهداری رسیدگی
177
versorgen
تامین کردن دادن خرج کسی را دادن رسیدگی کردن نگهداری کردن
178
empfehlen
توصیه کردن سفارش کردن به کسی سپردن
179
sich empfehlen
خداحافظی کردن بیرون رفتن
180
die Rücksicht
ملاحظه رعایت توجه مراعات حال
181
rücksichtsvoll
با ملاحظه
182
rücksichtslos
بی ملاحظه بی رحمانه بی پروا
183
insofern (adv)
در این مورد از این لحاظ از این حیث
184
insofern (Konjunktion)
تا جایی که در صورتی که تا حدی….که از این لحاظ….که
185
sofern
در صورتیکه اگر چنانچه
186
der Zweck
منظور قصد هدف فایده غرض
187
das Gewissen
وجدان
188
die Gewissensbisse
عذاب وجدان احساس گناه ،تقصیر
189
die Einrede
اعتراض
190
einreden
تلقین کردن مدام توی گوش کسی خواندن
191
zwingen
مجبور کردن وادار کردن کسی را به زانو دراوردن حریف چیزی شدن
192
fordern= einfordern= beantragen= beanspruchen=verlangen
مطالبه کردن تقاضا کردن، درخواست کردن احضار کردن،دعوت کردن به تکاپو انداختن،فشار اوردن
193
entscheidend
سرنوشت ساز تعیین کننده اساسی،مهم حساس،بحرانی
194
gelingen
موفق شدن به ثمر رسیدن
195
das Gelingen
موفقیت
196
die Erziehung
تربیت پرورش تعلیم،آموزش
197
das Übergewicht
اضافه وزن اضافه بار
198
das vorgehen
طرز رفتار طرز عمل روش شیوه
199
das Vergehen /plural:Vorgehen
خلاف جرم تخلف
200
vorgehen
جلوتر رفتن پیشاپیش رفتن عمل کردن اتفاق افتادن اولویت داشتن تند کار کردن،جلو بودن
201
massenhaft
خیلی زیاد فراوان بارها و بارها فراوان جمعی گروهی
202
Zahlreich
بسیار زیاد به تعداد زیاد بزرگ پرجمعیت
203
gönnen
غبطه نخوردن رشک نورزیدن سزاوار بودن (به خود )حال دادن چیزی خوشایند تأمین کردن
204
hinterher
به دنبال آن پشت سر آن در پی آن بعدش بعداً
205
der Skandal
رسوایی مایه ی ننگ فضاحت بی ابرویی
206
das Pestizid
آفت کش سم دفع آفات
207
frustrieren
دلسرد کردن مأیوس کردن نا امید کردن حال کسی را گرفتن از دل و دماغ انداختن
208
die Frustration
دلسردی یأس نا امیدی
209
der Vorsatz
تصمیم عمد قصد
210
treffen
برخورد کردن ,مواجه شدن دست یافتن،رسیدن تشخیص دادن، حدس زدن صدمه زدن، آسیب زدن انجام دادن ضربه خوردن ملاقات کردن،دیدن
211
vital
سرزنده پر انرژی حیاتی اساسی
212
die Umkehr
بازگشت مراجعت عقبگرد
213
umkehren
بازگشتن مراجعت کردن برعکس و وارونه کردن
214
die Revue
جنگ شادی
215
etwas Revue passieren lassen
در ذهن مرور کردن چیزی را دوباره به خاطر آوردن
216
Übrigens
راستی ضمنا در ضمن
217
das Reaktorunglück
حادثه رآکتور
218
das Unglück
حادثه اتفاق بد، مصیبت بدشانسی
219
der Fall
سقوط،افتادن،زمین خوردن وضعیت،حالت،موقعیت،مورد زوال،نابودی،سرنگونی ماجرا،قضیه
220
dennoch
با این همه با این وصف با این حال با این وجود
221
die Solaranlage
سیستم انرژی خورشیدی
222
die Energiewende
انتقال انرژی
223
die Wende
نقطه ی عطف،آغاز ،شروع گردش، چرخش اتحاد المان(در هم ریختن دیوار برلین)
224
sich setzen
نشستن فرو نشستن خوابیدن
225
herkömmlich
معمول،مرسوم،سنتی،متداول،همیشگی غیر اتمی
226
der Energieträger
حامل انرژی(نفت ،گاز و …)
227
die Kohle
زغال،زغال سنگ پول در زبان عامانه
228
der Kohl
کلم چرت و پرت،حرف مفت
229
der Brennstoff
سوخت ماده ی سوختنی
230
erneuern
عوض کردن نوسازی احیا کردن
231
die Energiequelle
منبع انرژی
232
erzeugen
تولید کردن ایجاد کردن بوجود آوردن برانگیختن
233
der Ausstieg
در خروجی رهاکردن،انصراف از، کناره گیری
234
bereit
آماده حاضر
235
breit
عریض ،پهن وسیع،گسترده،مفصل
236
sich ereignen
اتفاق افتادن پیش آمدن
237
ausstoßen
اخراج کردن،خارج کردن تولید کردن،بیرون دادن دشنام دادن،لعنت فرستادن (فریاد،آه )کشیدن
238
das Uran
اورانیوم
239
das Treibhaus
گلخانه
240
das Netz
تور ،دام ،تله تار عنکبوت شبکه
241
absehbar
قابل پیش بینی قابل تصور
242
fraglich
نامعلوم،مجهول مورد بحث،مورد سوال
243
vermutlich
صفت/احتمالی، قید/احتمالا احتمال دارد که
244
die Umwandlung
تبدیل
245
Umwandeln
تبدیل کردن
246
die Versorgung
تامین احتیاجات مواظبت نگهداری رسیدگی
247
der Ausbau
توسعه،گسترش،تغییر بنا،توسعه بنا
248
der Strom
رودخانه جریان جریان برق،الکتریسیته
249
das Stromnetz
شبکه برق
250
die Leitung
سرپرستی،مدیریت سیم،کابل خط(تلفن) لوله(آب)
251
die Leistung
بازدهی،راندمان خدمات مخارج،هزینه ها قدرت،کار کمک مالی
252
Wehren
از خود دفاع کردن ،مقاومت نشان دادن به مقابله پرداختن
253
die Ortschaft
آبادی ،محل
254
dezentral
غیر متمرکز
255
beteiligt
همدست،سهیم ،شریک
256
beteiligen
شرکت کردن در شریک شدن در
257
Kollegial
منصف دوستانه همکارانه
258
die Stellung
حالت،وضع پست،شغل،کار موقعیت موضع،پایگاه دفاعی
259
der Klient
موکّل،مراجع
260
der Psychoanalytiker
روانکاو
261
wachsend
رو به افزایش روز افزون
262
verbunden (adj)
مرتبط متصل
263
die Überforderung
توقع بیش از حد انتظار بی‌جا
264
adäquat
مناسب شایسته درخور منطقی
265
der Wandel
تغییر دگرگونی
266
inszenieren
کارگردانی کردن, اجرا کردن ایجاد کردن, پدید آوردن باعث شدن
267
beruhen
استوار بودن متکی بودن ناشی بودن از مربوط بودن
268
der Zeitgeist
روح زمانه ذهنیات زمان
269
genügend
کافی
270
die Hemmschwelle
آستانه بازداری
271
die Schwelle
آستانه درگاه
272
der Landkreis
ناحیه بخش
273
Statusdenken
تفکر وضعیتی
274
erschweren
مشکل کردن دشوار کردن
275
anfangs
در ابتدا اول اولش
276
das Bündnis
پیوند اتحاد پیمان عهد نامه
277
lebbar
قابل زندگی
278
umgehen
اجتناب کردن،طفره رفتن، دوری کردن کنار آمدن ،رفتار کردن پخش شدن،شایع شدن رفت و آمد کردن دور زدن انکار کردن
279
die Aufwandsentschädigung
خرج کمک هزینه فوق العاده
280
die Entlohnung
دستمزد اجرت مزد
281
das Honorar
حق الزحمه اجرت دستمزد
282
Steuerlich
مالی از نظر مالی
283
die Steuer
مالیات
284
das Steuer
فرمان سکان
285
Steuern
هدایت کردن، رفتن به مبارزه برخاستن ،مبارزه کردن
286
das Finanzamt
اداره ی مالیات
287
gemeinnützig
سودمند برای همه اجتماعی خیرخواهانه
288
der Gemeinnutz
نفع عمومی
289
der Beitrag
سهم حق عضویت مقاله،نوشته
290
Spenden
اهدا کردن بخشیدن
291
die Spende
کمک مالی با جنسی اهدایی
292
die Quittung
رسید قبض
293
erteilen
دادن(مثلا وکالت) صادر کردن در اختیار کسی گذاشتن اعطا کردن
294
der Vorstand
هیئت مدیره
295
der/die Erziehungsberechtigte
ولی
296
der Erwerb
کسب تهیه شغل،کار خریداری
297
der Beschluss
تصمیم تصویب نتیجه ی نهایی خاتمه
298
auflösen
حل کردن،حل شدن خاتمه دادن منحل کردن،لغو کردن،فسخ شدن بستن،تعطیل کردن
299
erforderlich
لازم ضروری مورد احتیاج
300
ehemalig
سابق قبلی قدیم گذشته
301
das Register
فهرست دفتر ثبت جا انگشتی
302
der Vordergrund
پیش زمینه جلو
303
die Offenheit
آمادگی ،پذیرش صراحت، صداقت
304
die karrierechance
فرصت شغلی
305
Verschweigen
کتمان کردن مخفی کردن
306
beherrscht
خونسرد خوددار آرام ملایم
307
beherrschen
مسلط بودن، تسلط داشتن حکمرانی کردن ،فرمانروایی کردن، اداره کردن
308
die Integration
اتحاد پکپارچگی تلفیق ادغام
309
erbringen
نتیجه دادن،،حاصل دادن ارائه دادن،فراهم کردن،تهیه کردن ثابت کردن
310
Sprachbegabt(adj)
دارای استعداد زبان
311
bilingual
دوزبانه ،مسلط به دو زبان
312
der Reichtum
ثروت منابع،ذخایر گوناگونی فراوانی
313
die Einwanderung
مهاجرت ،درون‌کوچی
314
Schnappen
گرفتن چیزی را با دهن،دندان یا گاز گرفتن پریدن ، افتادن
315
sich schnappen
(به سرعت )برداشتن
316
Streifen durch
گشتن در
317
bergig
کوهستانی،پر از کوه و تپه
318
der Massentourismus
حجم گردشگر
319
die Masse
مقدار زیاد انبوه
320
die Pauschalreise
تور مسافرتی
321
die Unterkunft
جای خواب اتاق منزل
322
der Preis
قیمت،بها،نرخ جایزه،پاداش حمد و ستایش
323
gewiss
قطعی مسلم، معلوم، مشخص(صفت)
324
Spontan
خودجوش فی البداهه انی
325
die Ferienanlage
تعطیلات پشت سر هم
326
einsperren
محبوس کردن زندانی کردن
327
einsparen
صرفه جویی کردن بی نیاز کردن
328
der Horror
وحشت انزجار
329
die Abwechslung
تنوع تناوب معاوضه
330
auspowern
دوشیدن استثمار کردن
331
naturnah
نزدیک به طبیعت
332
das kitesurfen
کایت سواری
333
die Ressource
منبع ذخیره موجودی
334
der Planet
سیاره
335
schonen
ملاحظه ی کسی را کردن مواظب چیزی بودن به هدر ندادن فشار نیاوردن به
336
umso
به این دلیل
337
zerstören
ویران کردن،خراب کردن از میان بردن ضایع کردن آسیب رساندن تباه کردن متلاشی کردن بر باد دادن
338
unzählig
بی شمار
339
verursachen
ایجاد کردن به وجود آوردن موجب چیزی شدن
340
Überfüllt
پُر پُر بی اندازه پرازدحام شلوغ
341
jemals
تا به حال هیچ وقت تاکنون اصلا
342
verbreitet
شایع رایج متداول کثیرالانتشار
343
verbreiten
منتشر کردن پخش کردن ترویج دادن باعث چیزی شدن
344
verbreitern
پهن تر کردن عریض تر کردن
345
rasant
پر شتاب برق اسا محشر معرکه بسیار سریع
346
tagsüber
در طول روز روزها
347
die Alarmanlage
آژیر دزدگیر
348
bereits
هم اکنون قبلا به این زودی
349
erleichtern
سبک کردن تسهیل کردن کاهش دادن آرام کردن تسکین دادن دل خود را سبک کردن بار از روی دوش کسی برداشتن چیزی از کسی کش رفتن
350
eindringen
رخنه کردن نفوذ کردن چیزی را به خوبی درک کردن بدون اجازه وارد جایی شدن،تجاوز کردن
351
Verschlüsseln
به صورت رمز دراوردن رمزی کردن
352
der Geldbetrag
مبلغ پول
353
eventuell
احتمالا احیاناً شاید
354
erpressbar
باج گیری
355
angreifen
حمله کردن یورش بردن دست زدن(anfassen) زیان اور بودن،ضرر داشتن مورد انتقاد قرار دادن صدمه و آسیب زدن
356
spähen
نگاه کردن دید زدن
357
der Zugriff
دسترسی دستیابی
358
abhören
استرای سمع کردن گوش دادن
359
die Gewohnheit
عادت
360
der Missbrauch
سواستفاده استفاده ی نا به جا
361
missbrauchen
سواستفاده کردن استفاده ی نا به جاکردن تجاوز (جنسی)کردن
362
das Massenprodukt
تولید انبوه
363
erfolgen
پیش آمدن رخ دادن اتفاق افتادن انجام گرفتن انجام شدن
364
Weitergeben
به نفر بعدی دادن دست به دست کردن
365
anschaffen
خریدن تهیه کردن گرفتن فراهم کردن
366
Unbezahlbar
غیر قابل پرداخت بیش از حد گران
367
in der Lage sein
در موقعیتی قرار داشتن
368
die Ausstattung
امکانات وسایل، تجهیزات، مبلمان
369
Isoliert
عایق منزوی
370
der Missbrauch
سو استفاده
371
auffallen
جلب توجه کردن
372
Kleben
چسباندن چسبیدن
373
die Windschutzscheibe
شیشه ی جلو
374
der Schmetterling
پروانه
375
die Wespe
زنبور
376
Sich plagen
عذاب کشیدن جان کندن
377
die Masse
ماده خمیر بخش بزرگ یک عالم مردم جمعیت
378
fatal
وخیم ناجور مصیبت بار
379
der Schnitt
برش الگو مقطع متوسط تدوین
380
erschreckend
وحشتناک
381
ernsthaft
جدی جداً مهم
382
fortpflanzen
تکثیر شدن پخش شدن منتشر شدن
383
angewiesen
احتیاج داشتن محتاج بودن دست تنها بودن
384
bestäuben
پاشین(آرد و پودر) گرده افشانی گیاه
385
einarbeiten
راه و چاه کاری را یاد گرفتن یا یاد دادن گنجاندن، وارد کردن
386
die Fledermaus
خفاش
387
die Amphibie
دوزیست
388
die Grundnahrungsquelle
منبع غذایی اصلی