Reading Test3 Flashcards
(93 cards)
1
Q
Set out
A
شروع به کار کردن
2
Q
traverse
traversing
A
پیمودن
پیمایش
3
Q
in search of
A
تلاش برای پیدا کردن چیزی
4
Q
survival
A
بقا ،زنده ماندن، دوام آوردن
5
Q
Throughout the course of history
A
در طول تاریخ
6
Q
trade
A
داد و ستد
7
Q
religious
A
مذهبی
8
Q
conviction
A
ایمان
باور
9
Q
Compelling
A
متقاعد کننده
10
Q
Wealthy
A
ثروتمند
11
Q
aristocrat
A
نجیب زاده
اشراف زاده
12
Q
resort
A
محلی که توریست ها در تعطیلات به آنجا میروند
تفرج گاه
13
Q
afford
A
فراهم کردن
استطاعت داشتن
14
Q
vocation
A
حرفه
کار
15
Q
vacation
A
تعطیلات
16
Q
distinct
A
واضح و مشخص
17
Q
advent
A
پیدایش
18
Q
in turn
A
درنتیجه
متعاقبا
19
Q
virtually
A
تقریبا
20
Q
contribution
A
سهم
دستاورد
20
Q
contribution
A
سهم
دستاورد
21
Q
estimate
A
ارزیابی
تخمین زدن
22
Q
profound
A
شدید
عمیق
23
Q
obscure
A
مبهم
تیره و تار
24
diversity
تنوع
| گوناگونی
25
leisure
اوقات فراغت
25
leisure
اوقات فراغت
26
underestimate
تخمین کم
| دست کم گرفتن
27
point out
اشاره کردن یا تذکر دادن به چیز یا موضوعی که شما قبلا نمیدانستید یا فراموش کرده بودید
28
```
amorphous
Meis ( 1992 ) points out that the tourism industry involves concepts that have remained amorphous to both analysts and decision makers.
```
مبهم
میس ( در سال 1992 ) اذعان داشت که صنعت گردشگری ( توریسم ) شامل مفاهیمی است که کماکان برای تحلیل گران و متصدیان امور ناشناخته ( مبهم ) باقی مونده.
29
exclusive
انحصاری
30
institutionalise
نهادینه کردن
31
commodity
متاع، کالا، جنس، وسیله مناسب
32
precise
صریح، دقیق، جامع، مختصر و مفید، خیلی دقیق، دقیق و مختصر کردن
33
domestic
بومی - محلی -
34
investigate
بررسی کردن
| تحقیق کردن
35
mystery
راز
| معما
36
captivating
دلربا
| فریبنده
37
magnificent
خارق العاده
| محشر
38
purple
بنفش
39
hemisphere
نیم کره
40
approaches
| as fall aproaches
نزدیک شدن-رویکرد
| با نردیک شدن پاییز
41
decline
افت
| کاهش یافتن
42
conifer
درختان مخروطی
43
rather than
بجای
44
redundant
اضافی
| غیر ضروری
45
precious
گرانبها
| محبوب
46
discard
دور انداختن
ول کردن
دست کشیدن
47
dismantle
اوراق کردن
| جدا کردن
48
ship
| send
هم معنی کشتی
| هم معنی فرستادن
49
branch
| twig
شاخه
| شاخه های کوچک و انتشار یافته از branch - ترکه
50
deplete
خالی کردن
| به ته رساندن
51
dominate
تسلط داشتن
| چیره شدن
52
reveal
آشکار کردن
| معلوم کردن
53
sumac
درخت سماق
54
soluble
| water-soluble
محلول
قابل حل
محلول در آب
55
plant
اگر فعل باشد = کاشتن
| اگر اسم باشد = گیاه
56
pigment
رنگدانه
57
spectrum
محدوده، بازه، مجموعه، طیف
58
belong to
متعلق به
59
compound
ترکیب کردن
60
manufacture
ساخت
تولید
تولید کردن
61
scramble
تلاش
کوشش
تقلا
62
defence
دفاع
حمایت
پدافند
63
tolerance
تاب آوری
64
outweigh
ارجح تر بودن
65
relatively
66
relatively
نسبتا
67
vivid
سرزنده
روشن
واضح
68
convince
متقاعد کردن
69
robust
منسجم
قوی
محکم
70
mount
ساختن
ایجاد کردن
به وجود آوردن
71
infestation
هجوم
72
duller
کندتر
73
presumably
شاید
| احتمالا
74
flaw
رخنه
| عیب
75
proof
دلیل
| مدرک
76
lies
قرار داشتن ، نهفته شدن در
77
intensity
قوت
سختی
نیرومندی
78
plausible
پذیرفتنی
| باورکردنی
79
resistant
مقاوم
| پایدار
80
absorber
جاذب
81
deficiency
کمبود
82
overwhelmed
تحت تاثیرقرار دادن
83
exquisite
زیبا ، بدیع ، دلپسند
84
acute
حاد
85
intact
دست نخورده
| سالم
85
intact
دست نخورده
| سالم
86
vulnerable
آسیب پذیر
| ناتوان
87
suspect
حدس زدن
| گمان کردن
88
susceptible
آماده پذیرش
| در معرض
89
heu
رنگ
90
overexposure
مواجهه افراطی