Vocabs Flashcards
(116 cards)
1
Q
doubtful
A
نامعلوم، ناممکن، مردد
2
Q
arbitrarily
A
دلبخواهی اختیاری
بدون برنامه
3
Q
detach
A
جدا کردن درآوردن
4
Q
ingredient
A
مواد اولیه ترکیبات
5
Q
struggle
A
تلاش و مبازره کردن
دست و پنجه نرم کردن
6
Q
derive
A
به دست آوردن گرفتن
7
Q
repetition
A
تکرار
8
Q
revolutionize
A
متحول کردن دگرگون کردن
9
Q
float
A
شناور شناور بودن
10
Q
sedentary
A
بی تحرک پشت میز نشینی
11
Q
adroitly
A
ماهرانه استادانه
12
Q
essentially
A
ذاتا در اصل
13
Q
impractical
A
نامناسب غیرکاربردی
14
Q
effortless
A
آسان بی دردسر
15
Q
restrict
A
محدود کردن
16
Q
black-and-blue
A
سیاه و کبود
17
Q
red-handed
A
حین ارتکاب جرم
18
Q
by the way
A
راستی، درهرصورت
19
Q
in no time
A
به زودی
20
Q
embarrassment
A
خجالت شرم
21
Q
as yet
A
هنوز، تاکنون
22
Q
controversial
A
بحث برانگیز
23
Q
daredevil
A
بی باک جسور کله خر
24
Q
acceptable
A
قابل قبول
25
compromise
مصالحه کردن سازش کردن
26
indispensable
ضروری واجب
27
dispute
بحث و مشاجره کردن
ایستادگی کردن
28
identify
تشخیص دادن
29
negotiation
مذاکره
30
negotiation
مذاکره
31
exaggerate
اغراق کردن
32
patronize
تحقیر کردن
33
repeatedly
مکرر
34
as pale as death
مثل میت رنگ پریده شدن
35
in hot water
توی دردسر افتادن، تو هچل افتادن
36
get one's teeth into something
خود را سرگرم کار جدیدی کردن
37
after one's own heart
مطابق میل و خواسته خود عمل کردن
38
under the weather
ناخوش احوال و مریض بودن
39
few and far between
بسیار محدود نادر به ندرت
40
mess
شلختگی درهم برهمی
نابسامان (وضع) دشوار (وضع)
41
cup of tea
باب میل موردعلاقه
42
go blank
فراموش کردن
43
have a screw loose
یه تخته کم داشتن
44
transitory
موقتی گذرا
45
catastrophic
فجیع فاجعه آمیز
46
auditory
شنیداری
47
considerable
فراوان زیاد قابل توجه
48
down-at-heel
درب و داغون کهنه زوار دررفته
49
stick-in-the-mud
آدم محافظه کار
50
all brawn and no brain
زور بازو داشتن ولی عقل نداشتن
51
keep one's shirt on
صبور بودن صبر داشتن
52
fat cat
فرد خیلی پولدار و با نفوذ
53
throw in the towel
تسلیم شدن کناره گیری کردن
54
distribute
توزیع کردن پخش کردن
55
preserve
محافظت کردن
56
adjust
تنظیم و میزان کردن
سازگار شدن و وفق دادن
57
convert
تبدیل کردن
58
emit
خارج کردن بیرون دادن
59
situate
قرار دادن ساختن
60
awareness
آگاهی و اطلاع هشیاری
61
property
دارایی مایملک
62
adverse
نامساعد منفی ناسازگار
63
likewise
به علاوه همینطور همچنین
64
as well as
یه علاوه همچنین
65
alienate
حس بیگانگی داشتن، حس عدم تعلق داشتن
66
regardless of
صرف نظر، علی رغم
67
in spite of
علی رغم با وجود
68
adverse
نامساعد ناسازگار منفی
69
proper
مناسب درست
شایسته (از نظر اخلاقی اجتماعی)
70
tension
تنش درگیری استرس
71
emphasis
تاکید
72
scenery
منظره چشم انداز
73
integrate
ادغام شدن تلفیق شدن
74
disability
ناتوانایی معلولیت
75
assistive
کمکی یاری رسان
76
limb
عضو، شاخه درخت
77
accordingly
مطابق با مناسب با
78
detectable
قابل تشخیص
79
progressively
رفته رفته تدریجاً
به طور پیوسته
80
modify
تغییر دادن اصلاح کردن
81
appropriate
مناسب به جا
تصاحب کردن اختصاص دادن
82
temptation
وسوسه
83
potentially
به طور بالقوه
84
potential
پتانسیل توانایی
85
assess
ارزیابی کردن
86
organizational
سازمانی
87
significance
منظور و معنی
اهمیت
88
tedious
خسته کننده کسل کننده
89
erosion
فرسایش
90
diversity
تنوع گوناگونی
91
extensive
وسیع گسترده
92
crucial
مهم حیاتی
93
competence
توانایی
94
occupy
اشغال کردن تصرف کردن
95
accomplish
با موفقیت به پایان رسوندن
96
interpersonal
میان فردی بین فردی
97
hierarchically
به صورت سلسه مراتبی
98
enthusiastic
پراشتیاق
99
incompetent
بی کفایت نالایق
100
commodity
محصول جنس کالا
101
domestic
خانگی
102
dismiss
رد کردن اخراج کردن
103
violate
نقض کردن تجاوز کردن تخطی کردن
104
versatility
تطبیق و انعطاف پذیری
همه فن حریفی
105
readily
با سرعت و به آسانی
106
traditionally
به طور سنتی
107
flexibility
انعطاف پذیری
108
alleviation
تخفیف کاهش فروکش
109
substantially
به شکل قابل توجهی
110
vacancy
ظرفیت خالی فرصت شغلی
111
attain
دست یافتن
112
prospect
احتمال منظره چشم انداز
113
presume
فرض کردن گمان کردن
114
attribute
نسبت دادن
115
authority
قدرت اختیار، کارشناس مقام
116
prescribe
امر کردن دستور دادن
