words Flashcards

(223 cards)

1
Q

آخته

A

بیرون کشیده، بر کشیده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

دستاورد

A

نتیجه، پیامد، حاصل آنچه با تلاش به دست آید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

ذی حیات

A

دارای حیات، زنده، جاندار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

سر حد

A

مرز، کرانه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

غایی

A

منسوب به غایت، نهایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

ابهت

A

بزرگی و شکوه که سبب احترام یا ترس دیگران میشود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

اعلان

A

آشکار کردن چیزی و با خبر ساختن مردم از آن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

اهتمام

A

کوشش، سعی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

اهتمام ورزیدن در کاری

A

همت گماشتن به انجام آن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

بیشه

A

زمینی که در آن به طور طبیعی گیاهان خودرو و درخت روییده باشد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

تسکین

A

آرامش، آرام کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

تناور

A

دارای پیکر بزرگ و قوی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

جلی

A

ویژگی خطی که درشت و واضح باشد و از دور دیده شود

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

سجایا

A

جمع سجیه
خوها، خلق ها، خصلت ها

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

صحیفه

A

کتاب

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

عتاب

A

سرزنش، ملامت، تندی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

غرس

A

نشانده و کاشتن درخت و گیاه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

کتابت

A

نوشتن، تحریر، رونویسی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

کفایت

A

کافی، بسنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

متنبه شدن

A

به زشتی عمل خود پی بردن و پند گرفتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

مخیله

A

خیال، قوه تخیل، ذهن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

معمر

A

سالخورده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

افسرده

A

بی بهره از معنویت، بی ذوق و حال

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

جبین

A

پیشانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
روایی
ارزش، اعتبار
26
آزگار
زمانی دراز، ویژگی آنچه بلند و طولانی به نظر می آید
27
آسمان جل
کنایه از فقیر، بی چیز ، بی خانمان
28
جل
پوشش به معنای مطلق
29
استشاره
رای زنی، مشورت، نظر خواهی
30
استیصال
ناچاری، درماندگی
31
اطوار
رفتار و یا سخنی نا خوشایند و ناهنجار
32
اعلا
برتر، ممتاز، نفیس، برگزیده از هر چیز
33
امتناع
خودداری، سر باز زدن از انجام کاری یا قبول سخنی
34
انضمام
ضمیمه کردن
35
به اضمام
به ضمیمه ی، به همراه، به علاوه
36
بادی
آغاز
37
بحبوحه
میان، وسط
38
بد قواره
آن که یا آنچه ظاهری زشت و نامتناسب دارد، بد ترکیب
39
بذله
شوخی، لطیفه
40
برجک
سازه چرخانی که روی تانک قرار دارد و به کمک آن می توان جهت شلیک توپ را تغییر داد
41
بقولات
انواع دانه های خوراکی بعضی گیاهان مانند نخود و عدس، حبوبات
42
بلامعارض
بی رقیب
43
بلعت
فروبردم، بلعیدم، صرف کردن صیغه
44
پتیاره
زشت و ترسناک
45
پرت و پلا
بیهوده ، بی معنی
46
پرت و پلا گفتن
بر زبان آوردن سخنان بی سر و ته و نا معقول
47
ترفیع
ارتقا یافتن، رتبه گرفتن
48
تصدیق
تایید کردن درستی حرف یا عملیف گواهی دادن به صحت امری
49
تصنعی
ساختگی
50
تک و پوز
دک و پوز، به طنز، ظاهر شخص به ویژه سر و صورت
51
تنبوشه
لوله سفالین یا سیمانی کوتاه که در زیر خاک یا میان دیوار می گذارند تا آب از آن عبور کند
52
تیربار
سلاح خودکار آتشین، سنگین تر و بزرگتر از مسلسل دستی که به وسیله نوار فشنگ تغذیه میشود
53
جنهه
پیشانی
54
جیر
نوعی چرم دباغی شده با سطح نرم و پرزدار که در تهیه لباس، کفش، کیف و مانند آن به کار میرود
55
چلمن
آن که زود فریب میخورد ، هالو، بی عرضه، دست و پا چلفتی
56
جضار
آنان که در جایی یا مجلسی حضور دارند، حاضران
57
حلقوم
حلق و گلو
58
خرت و پرت
مجموعه ای از اشیا وسایل و خرده ریزهای کم ارزش
59
خرخره
گلو حلقوم
60
خورد گرفتن
ساییده شده و از بین رفتن
61
خمره
ظرفی به شکل خم و کوچک تر از آن
62
خفایا
جمع خفیه مخفیگاه
63
در خفایای ذهن
جاهای پنهان ذهن
64
خوش مشربی
خور مشرب بودن، خوش معاشرتی و خوش صحبتی
65
درزی
خیاط
66
دوری
بشقاب گرد بزرگ معمولا لبه کوتاها
67
دیلاق
دراز و لاغر
68
سرسرا
محوطه ای سقف دار در داخل خانه ها که در ورودی ساختمان به آن باز میشود و از آنجا به اتاق ها یا قسمت های دیگر میروند
69
سکندری
حالت انسان که بر اثر برخورد با مانع کنترل خود را از دست بدهد و ممکن است به زمین بیفتد
70
سکندری خوردن
حالت سکندری برای کسی پیش آمدن
71
شبان
چوپان
72
شخیص
بزرگ و ازجمند
73
شرفیاب شدن
آمدن به نزد شخص محترم و عالی قدر، به حضور شخص محترمی رسیدن
74
شش دانگ
به طور کامل، تمام
75
شکوم
شگون، میمنت، خجستگی، چیزی را به فال نیک گرفتن
76
شکوم داشتن
فرخنده و مبارک بودن
77
شیء عجاب
معمولا برای اشاره به امری شگفت به کار میرود
78
حله ارجام
به دیدار خویشاوندان رفتن و از آنان احوالپرسی کردن
79
عاریه
آنچه به امانت بگیرند و پس از رفع نیاز آن را پس دهند
80
علامه
آن که درباره رشته ای از معارف بشری دانش و آگاهی بسیار دارد
81
غلیان
جوشش عواطف و احساسات، شدت هیجان عاطفی
82
فغان
ناله و زاری، فریاد
83
قطعه بعد اخری
تکه ای بعد از تکه دیگر
84
کاهدان
انار کاه
85
کان لم یکن شیئا مذکورا
به معنی چیزی قابل ذکر نبود
86
کباده
وسیله ای کمانش کشل در زورخانه از جنس آهن که در یک طرف آن رشته از زنجیر یا حلقه های آهنی قرار دارد
87
کابده چیزی را کشیدن
خواستار چیزی بودن
88
کتل
پشته ، تپه
89
کج و معوج
به صورت خمیده، ناراست
90
کلاشینکف
سلاحی در انواع خودکار و نیمه خودکار
91
کلک
آتشدانی از فلز یا سفال
92
کلک چیزی را کندن
خوردن یا نالود کردن چیزی
93
کنده
تنه بریده شده درخت که شاخ و برگ آن قطع شده
94
لطیقه
گفتاز نغز، مطلب نیکو، نکته ای باریک
95
ماسیدن
کنایه از به انجام رسیدن، به ثمر رسیدن
96
ما یتعلق به
آنچه بدان وابسته است
97
ما یحتوی
آنچه درون چیزی است
98
متفرعات
شاخه ها، شعبه ها
99
متکلم وحده
آن که در جمعی تنها کسی باشد که سخن می گوید
100
مجلس آرا
آن که با حضور خد سبب رونق مجلس و شادی یا سرگرمی حاضران می شود بزم آرا
101
محظور
مانع و مجازا گرفتاری ومشکل
102
محظورگیر کردن
گرفتاری پیدا کردن
103
محظوظ
بهره ور
104
مخلفات
چیزهایی که به یک ماده خوردنی اضافه می شود یا به عنوان چاشنی و مزه در کنار آن قرار میگیرد
105
مضغ
جویدن
106
معهود
عهد شده، شناخته شده، معمول
107
نامعقول
آنچه از روی عقل نیست، برخلاف عقل
108
واترقیدن
تنزل کردن، پس روی کردن
109
وجنات
جمع وجنه صورت چهره رخسار
110
ولیمه
طعامی که در مهمانی و عروسی میدهند
111
هم قطار
هر یک از دو یا چند نفری که از نظر درجه رتبه و یا موقعیت اجتماعی در یک ردیف هستند
112
هویدا
روشن آشکار
113
استغنا
بی نیازی/ بی نیازی سالک از هر چیز به جز خدا
114
اعانت
یاری دادن، یاری
115
افسرده
منجمد، سرمازده
116
اکناف
جمع کنف، اطراف کناره ها
117
اولی
شایسته
118
تجرید
در لغت به معنای تنهایی گزیده، ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تفرب به خداوند در اصطلاح تصوف
119
تعب
رنج و سختی
120
تفرید
دل خود را متوجه حق کردن
121
دعوی
ادعا، ادعای خواستن یا داشتن چیزی
122
زاد
توشه، خوردنی و آشامیدنی که در سفره همراه میبرند
123
سروش
پیام آور، فرشته پیام آور
124
شگرف
قوی نیرومند
125
شیدا
عاشق دلداده
126
صدر
طرف بالای مجلس ، جایی از اتاق و مانند آن که برای نشستن بزرگان مجلس اختصاص می یابد مجازا ارزش و اعتبار
127
کلان
دارای سن بیشتر
128
گرم رو
مشتاق به شتاب رونده و چالاک کوشا
129
گرده
قرص نان، نوعی نان
130
مخاصمت
دشمنی خصومت
131
مصاحبت
هم نشینی هم صحبت داشتن
132
مقالات
جمع مقالت، گفتار ها سخنان
133
وادی
سرزمین صحرا و بیابان
134
تنیده
در هم بافته
135
رجز
شعری که در میدان جنگ و برای مفاخره میخوانند
136
سورت
تندی و تیزی، حدت و شدت
137
ضجه
ناله و فریاد با صدای بلند، شیون
138
طاق
فرد ، یکتا، بی همتا
139
عماد
تکیه گاه، نگه دارنده، آنچه بتوان بر آن تکیه کرد
140
عیار
ابزار و مبنای سنجس، معیار
141
کاری
موثر کشنده
142
زخم کاری
ضربه موثر یا زخمی که موجب مرگ میشود
143
مرادف
مترادف، هم ردیف
144
مرتعض
دارای ارتعاش، لرزنده
145
منتشا
نوعی عصا که از چوب گره دار ساخته میشود و معمولا درویشان و قلنداران به دست میگیرند
146
ناورد
نبرد
147
هریوه
هروی، منسوب به هرات
148
هول
وحشت انگیز ترسناک
149
بی حفاظ
بدون حصار و نرده، آنچه اطراف آن را حصار نگرفته باشد
150
تشر
سخنی که همراه با خشم، خشونت و اعتراض است و معمولا به قصد ترساندن و تهدید کردن کسی گفته میشود
151
پگاه
صبح زود، هنگام سحر
152
تعلل
عذر و دلیل آوردن، به تعویق انداختن چیزی یا انجام کاری، درنگ، اهمال کردن
153
جناق
جناغ، امتسخوان پهن و دراز در جلوی قفسه سینه
154
حزین
غم انگیز
155
حمایل
نگه دارنده، محافظ
156
حمایل کردن
محافظ قرار دادن چیزی برای چیز دیگر
157
حیثیت
آبرو، ارزش و اعتبار اجتماعی که باعث سربلندی و خوش نامی شخصی میشود
158
خشاب
جعبه فلزی مخزن گلوله که به اسلحه وصل میشود و گلوله ها پی در پی از آن وارد لوله سلاح میشود
159
دنج
ویژگی جای خلوت و آرام و بدون رفت و آمد
160
دیباچه
آغاز و مقدمه هر نوشته
161
روضه
آنچه در مراسم سوگواری اهل بیت پیغمبر و به ویژه در مراسم سوگواری اما حسین خوانده میشود ذکر مصیبت و نوحه سرایی
162
شامه
حس بویایی
163
شبح
آنچه به صورت سیاهی به نظر می آید، سایه موهوم از کسی یا چیزی
164
شرف
بزرگواری، حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزش های اخلافی به وجود می آید
165
طفره رفتن
خودداری کردن از انجام کاری از روی قصد و با بهانه آوردن به ویژه خودداری کردن از پاسخ صریح دادن به سوالی یا کشاندن موضوع به موضوعات دیگر
166
کلافه
بی تاب و ناراحت به علت قرار گرفتن در وضع آزار دهنده
167
کلافه کردن
بی طاقت و ناراحت کردن
168
گردان
واحد نظامی که معمولا شامل سه گروهان است
169
متقاعد
مجاب شده، مجاب، قانع شده
170
متفاعد کردن
مجاب کردن واراد به قبول امری کردن
171
مجسم
به صورت جسم در آمده، تجسم یافته
172
محضر
دفترگاه، دادگاه
173
مسلم
پیو دین اسلام
174
مصر
اصرار کننده افشاری کننده
175
معبر
محل عبور گذرگاه
176
آرزم
شرم حیا
177
ارتفاع
محصول زمین های زراعتی
178
ارتفاع ولایت
عایدات و درآمد های مملکت
179
اندیشه
اندوه ترس اضطراب فکر
180
ایمن
در امن، دل آسوده
181
بریان
در لغت کباب شده و پخته شده بر آتش مجازا ناراحت و مضطرب
182
بریان شدن
غمگین و ناراحت شدن در سوز و گداز بودن
183
پرمایه
گرانمایه پر شکوه
184
مایه
قدرت توانایی
185
تازی
اسبی از نژاد عربی با گردن کشیده و پاهای باریک
186
تپش
اضطراب ناشی از گرمی و حرارت، گرمی و حرارت
187
تطاول
ستم تعدی، به زور به چیزی دست پیدا کردن
188
تعصب
طرفداری یا دشمنی بیش از حد نسبت به شخص گروه یا امری
189
به تعصب
به حمایت و جانب داری
190
حشم
خدمتکاران خویشان و دیردستان فرمانروا
191
حلقه به گوش
کنایه از فرمانبردار و مطیع
192
خستن
زخمی کردن مجروح کردن
193
خود
کلاه خود
194
خیره سر
گستاخ و بی شرم، لجوج
195
دستور
وزیر مشاور
196
سبو
کوزه
197
سپردن
طی کردن پیمودن
198
سمن
نوعی درخت گل، یاسمن
199
شبیخون
حمله ناگهانی دشمن در شب
200
طرح افکندن
کنایه از بنانهادن
201
طرح ظلم افکندن
سبب پیدایش و گسترش ظلم شدن
202
عجم
سرزمینی که ساکنان آن غیر عرب به ویژه ایرانی باشد
203
عفاف
رعایت اصولی اخلاقی
204
غربت
غریبی دوری از خانمان
205
فرهیختگی
فرهیخته بودنف
206
فرهیخته
برخوردار از سطح والایی از دانش معرفت یا فرهنگ
207
فریاد رس
یاور دستگیر
208
کربت
غم اندوه
209
کربت جور
اندوه حاصل از ظلم و ستم
210
مقرر شدن
قرار گرفتن ثبات و دوام یافتن
211
مکاید
جمع مکیده کیده ها مکر ها
212
ملک
پادشاه
213
موبد
روحانی زرتشتی مجازا مشاور
214
نقصان
کاهش یافتنن
215
نقصان یافتن
کم شدن
216
نماز بردن
تعظیم کردن عمل سر فرودآوردن در مقابل کسی برای تعظیم
217
نواختن
کسی را با گفتن سخنان محبت آمیز یا بخشیدن چیزی مورد محبت قرار دادن
218
نیک پی
خوش قدم
219
نیکی دهش
نیکی کننده
220
ولایت
کشور سرزمین
221
هشیوار
هوشیار هوشیارانه
222
هیون
شتر به ویژه شتر قوی هیکل و درشت اندام
223