Words Flashcards
(135 cards)
1
Q
Collocation
A
ترتیب
2
Q
Common
A
مشترک
3
Q
Expression
A
اصطلاح
4
Q
Among
A
درمیان
5
Q
Related
A
نسبت
6
Q
Refer
A
اشاره
7
Q
Experience
A
تجربه کردن
8
Q
Abuse
A
آزار- اذیت
9
Q
Poverty
A
فقر
10
Q
Through
A
از میان
11
Q
Former
A
سابق - قبلی
12
Q
Prolonged
A
طولانی
13
Q
Legal
A
قانونی
14
Q
Battle
A
جنگ
15
Q
Involving
A
دخیل
16
Q
Conflicts
A
ناسازگاری
17
Q
Decisions
A
تصمیمات
18
Q
Assets
A
دارایی
19
Q
Settlement
A
توافق نامه
20
Q
Primary
A
الویت
21
Q
Responsibility
A
مسئولیت
22
Q
Custody
A
حضانت
23
Q
Sole
A
تنها
24
Q
Expenses
A
مخارج
25
Situation
موقعیت
26
Abortion
سقط کردن
27
Annual
سالانه
28
Regret
پشیمانی -افسوس
29
Fee
شهریه
30
Fortune
شانس - خوش بختی
31
Salary
حقوق
32
Messy-sloppy-untidy
شلخته - نا مرتب- کثیف
33
Individual
شخصی - انفرادی
34
Hostile
دشمن-خصومت امیز
35
Cruel
بیرحم -ظالم
36
Assistance
دستیار
37
Roots
ریشه
38
Grant
اهدا -بخشش
39
guardian
نگهبان - اولیا
40
distresed
پریشان - غم دیده
41
Behavior
رفتار
42
debilitated
ناتوان کردن
43
reimbursement
بازپرداخت
44
Contract
قرارداد
45
Reason
دلیل-برهان
46
Jarring
تکان دهنده
47
Nowadays
امروزه
48
Riser
بلند شدن - سحرخیز
49
Oversleep
خواب موندن
50
Lying down
دراز کشیدن
51
Describing
توصیف
52
Suffiecent
کافی
53
Awake
بیدارشدن-بیدارماندن
54
Actually
واقعاً- در حقیقت
55
Able
توانا بودن - لایق بودن- مناسب بودن
some animals are able to see in the dark
- بعضی از حیوانات میتوانند در تاریکی ببینند.
- able to read
- قادر به خواندن
56
Might
توانایی-زور-قدرت
57
deal
معامله کردن- سرو کار داشتن
58
pleasant
خوش آیند- دلپذیر
59
instead
در عوض
60
certain
معین
61
Interrupt
حرف دیگری را قطع کردن
to interrupt a speaker by repeated questions
- با پرسشهای پیدرپی حرف ناطق را قطع کردن
62
Either
(Adjective) (در مورد دو چیز یا دو کس) یکی از، یا این... یا آن...، (در جملهی منفی) هیچ یک از، هیچ کدام از، نه این... نه آن...
Either day would suit me
- یکی از این دو روز برای من مناسب است
63
Emphasize
تایید کردن- اهمیت دادن
he emphasized that I should take you too
- او تاکید کرد که شما را هم ببرم.
64
Emotion
احساسات - هیجانات
65
speech
حرف- گفتار
66
Combination
ترکیب- آمیزش
- this book is a combination of fact and legend
- این کتاب ترکیبی از واقعیت و افسانه است
67
irritating- irrited
خشم آور- مهیج
68
unpleasant
نا خوشایند
unpleasant news
- خبر ناخوشایند
69
During
در مدت
the weather gets warm during the summer
- در تابستان هوا گرم میشود.
70
Similar
مشابه- مانند
to be similar
- شباهت داشتن، همانند بودن
71
Insect
حشره
72
Participants
شركت كنندگان
73
Supposed
فرضی- گمانی
she is supposedly ill
- از قرار معلوم بیمار است
74
librarian
کتابدار
75
Maintain
نگه داشتن
- eat enough food to maintain your health
- آنقدر خوراک بخور که سلامتی خود را حفظ کنی.
76
Responsible
مسئول - عهده دار
he is also responsible for purchasing
- او مسئول خرید هم هست.
- a man is responsible for his acts
- انسان مسئول اعمال خویش است.
77
The top-most
بالاترین
78
Thickest
ضخیم ترین
79
Feathers
پَر
80
Combination
ترکیب - آمیزش
81
Specific
خاص
82
particular
خاص- ویژه
83
complain
غر زدن- شکایت کردن
84
Deprived
محرومیت
85
Proseed
پیش رفتن
86
Typycally
به طور نمونه
87
Earned
تحصیل کردن
88
Employees
کارمند
89
Expected
منتظر بودن
90
Several
مختلف
91
Additional
اضافی- افزایش
92
Efforts
تلاش - کوشش
93
Scientific
علمی
94
Systematic
قاعده دار
95
disappoint
مایوس کردن- نا امیدکردن
I was disappointed in him
- از او دلسرد شدم.
96
household
کارگر خانه
97
chore
کارهای عادی و روزمره، کار مشکل، کارسخت وطاقت فرسا
learning should be a pleasure rather than a chore
- آموختن باید لذت بخش باشد نه طاقت فرسا.
98
Rather
با میل بیشتری- ترجیحاً
99
Fill
پر کردن
to fill a room with smoke
- اتاق را پر از دود کردن
100
Cure
دارو- علاج
101
Sore
زخم
102
ceiling
سقف
he is painting the ceiling
- او دارد سقف را رنگ میزند.
103
Moral
اخلاقی
104
Single handedly
دست تنها
105
To lather up
کف صابون شامپو
106
Razor
تیغ
107
Smoother
نرم و صاف
108
disposable
بکبار مصرف
109
Sharp
تیز
110
Itchy
خارش
111
Replace
جایگزین کردن
112
Necessary
واجب
113
amount
مقدار میزان مبلغ
Total amount
114
Sleek
صاف
| Smooth and straight
115
Jet-black
Perfectly black
116
Extremely
بشدت
117
Pale
Light color
118
complexion
چهره
a woman of fair complexion
- زنی سفید چهره
119
compliment
تعریفکردن
they paid him great compliments
- خیلی از او تعریف میکردند.
120
figure
شکل -پیکر
having a nice figure
- خوش اندام (خوش هیکل)
121
Waist
دور کمر
a woman with a narrow waist and broad hips
- زنی با کمر باریک و کفل پهن
122
slender
Slender weist
باریک -ظریف
a slender girl
- دختری باریک اندام
123
upturn
Upturened nose
رو به بالا
124
Bears a striking resemblance
شباهت چشمگیری دارد
Looks extremely similar
125
could get any guy she wanted
می توانست هر مردی را که می خواست دریافت کند
126
hideous
زشت-کریح
Hideously ugly
127
length
قد- درازا
Shoulder length hair
128
unkempt
نا مرتب - ژولیده- شانه نکرده
Messy hair
129
ruddy complexion
Reddish skin
پوست سرخ
130
Bushy
پر پشت
Bushy eyebrows
131
Wide - broad
پهن - عریض
Broad shoulders
Wide shoulders
132
considered
با فکر باز و درست
133
Somewhat
تا حدی
- I was somewhat surprised
- کمی تعجب کردم.
134
moisturize
مرطوب کردن
moisturizing cream
- کرم برطرف کنندهی خشکی پوست
135
Rot
فاسد شدن
rotten apples
- سیبهای پوسیده
- if you don't put the meat in the refrigerator, it will rot
- اگر گوشت را در یخچال نگذاری فاسد خواهد شد.