Work And Business Flashcards

Question

Serve

Answer 1

خدمت کردن

Answer 2

ساختار شغلی

Answer 3

آموزش فنی پیشرفته

Answer 4

رشته های مختلف

Answer 5

مهارت Eg: to develop a wide range of skills برای توسعه طیف گسترده ای از مهارت ها

Answer 6

سود Benefit (v) سود رساندن - فایده رساندن

Answer 7

صلاحیت better qualifications صلاحیت های بهتر

Answer 8

حرفه is the series of jobs Eg: A career in the army حرفه در ارتش A career in the publishing حرفه در انتشارات

Answer 9

شغل Is Any work you do to earn money

Answer 10

حرفه Is a job with high level training Eg: The medical profession حرفه پزشکی The teaching profession حرفه تدریس The legal profession حرفه وکالت

Answer 11

(Syn) job شغل

Answer 12

موفق شدن Eg: i finally managed to get a job بالاخره موفق شدم یک کار پیدا کنم

Answer 13

ترفیع گرفتن (N) promotion Eg: I was promoted ترفیع شدم

Answer 14

دیپلم

Answer 15

رزومه

Answer 16

انتخاب شدن - تعیین شدن (N) appointment انتصاب (Syn) choose sb for job Eg: I was appointed منصوب شدم

Answer 17

دستیار An assistant manager یک دستیار مدیر Eg: assistant manager of a company

Answer 18

باقی ماندن - ماندن

Answer 19

بازنشسته شدن (N) retirement بازنشستگی

Answer 20

اقدام کردن برای یک شغل

Answer 21

تبعیض قائل شدن Eg: we never discriminate on the basis of age, sex or race ما هرگز بر اساس سن، جنس یا نژاد تبعیض قائل نمی شویم

Answer 22

بر‌اساس

Answer 23

جنسیت یا نژاد

Answer 24

مجوز‌کار

Answer 25

توصیه دادن (N) advice مشاوره - نصیحت Give sb (some) advice

Answer 26

تاریخ بسته شدن

Answer 27

درخواست نامه Eg: Application form فرم درخواست

Answer 28

خودکار - اتومات

Answer 29

گزینش (V formal) select انتخاب کردن

Answer 30

فرایند انتخاب

Answer 31

(V) در تماس بودن (N) مخاطب - تماس

Answer 32

کاندید Eg: Successful candidates نامزد های موفق

Answer 33

رضایت بخش Eg: Satisfactory references مراجع رضایت بخش

Answer 34

تائیدیه (V) confirm تایید کردن

Answer 35

شرایط مالی

Answer 36

افزایش سرمایه Eg: We need to raise capital for the new musical. برای موزیکال جدید باید سرمایه جمع کنیم

Answer 37

سرمایه گذاری کردن Eg: i would like to invest more money in wind energy من می خواهم پول بیشتری در انرژی باد سرمایه گذاری کنم

Answer 38

تراکنش سالیانه Eg: the company has an annual turnover of $20m. گردش مالی این شرکت سالانه 20 میلیون دلار است.

Answer 39

تورم Eg: Inflation is now 3% تورم اکنون ۳٪ است

Answer 40

در مالیات Eg: we paid £1m in tax last year ما سال گذشته 1 میلیون پوند مالیات پرداخت کردیم

Answer 41

کسب سود/زیان made a pre-tax profit سود قبل از مالیات Eg: the company made a pre-tax profit of £2m. این شرکت قبل از مالیات 2 میلیون پوند سود داشت.

Answer 42

پرداخت کردن

Answer 43

بهره - سود

Answer 44

نرخ بهره Eg: we pay a lot of interest on our loan. the interest rate is 5%. ما به وام خود سود زیادی می پردازیم. نرخ بهره 5 درصد است.

Answer 45

پول‌- پول رایج - ارز Eg: we trade in foreign currency ما با ارز خارجی معامله می کنیم

Answer 46

تولید Eg: production needs to increase to make a profit تولید باید افزایش یابد تا سود حاصل شود

Answer 47

new director of finance new financial director

Answer 48

روند ها

Answer 49

Verbs:افزایش Go up Rise Increase Eg: prices have risen this year قیمت ها در سال جاری افزایش یافته است Nouns: افزایش Rise Increase Growth Eg: we saw some growth in imports last year در سال گذشته شاهد رشد کمی در واردات بودیم

Answer 50

Verbs: کاهش Go down Fall Drop Eg: sales of petrol cars went down last month فروش خودروهای بنزینی در ماه گذشته کاهش یافت Nouns: کاهش Fall Drop Eg: there has been a drop in sales افت فروش داشته است

Answer 51

Verbs: ثابت Remain stable Eg: prices have remained stable قیمت ها ثابت مانده است Nouns: Stability Eg: there is stability in the cotton market ثبات در بازار پنبه وجود دارد

Answer 52

Verbs: قله - نقطه پیک Reach the highest point Eg: sales reached their highest point in the second quarter (April to June) فروش به بالاترین حد خود در سه ماهه دوم رسید Nouns: Peak Eg: sales reached a peak in 2017 فروش در سال 2017 به اوج خود رسید

Answer 53

Verbs: نوسان Fluctuate Eg: mobile phone sales have fluctuated all year فروش تلفن همراه در تمام سال نوسان داشته است Nouns: نوسان Fluctuation Eg: there's been a fluctuation in mobile phone sales نوساناتی در فروش تلفن همراه وجود دارد

Answer 54

اندک Opp: sharp/sharply (Adv) slightly

Answer 55

ثابت (Adv) steadily

Answer 56

قابل توجه (زیاد) (Adv) significantly

Answer 57

شروع یک کار

Answer 58

راه اندازی یک کسب و کار

Answer 59

راه اندازی چیزی

Answer 60

ریسک (Adj) risky

Answer 61

شکست خوردن (Syn) go out of business Eg: 20% of new businesses fail within twelve months 20 درصد از کسب و کارهای جدید در عرض دوازده ماه شکست می خورند

Answer 62

محصولات

Answer 63

تحقیقات بازار

Answer 64

رقیب Eg: poor knowledge of competitors دانش ضعیف رقبا

Answer 65

تامیین کننده (V-N) supply عرضه - تهیه کردن Eg: poor control over suppliers کنترل ضعیف بر تامیین کنندگان

Answer 66

مدیریت Eg: poor management of stock مدیریت ضعیف سهام

Answer 67

راه اندازی Eg: the wrong people running the business افراد اشتباهی که کسب و کار را اداره می کنند

Answer 68

زیادشارژ‌کردن - زیاد حساب کردن - در قیمت اجحاف‌کردن

Answer 69

کمترپرداخت کردن

Answer 70

بیش از حد جاه طلب Eg: Being overambitious بیش از حد جاه طلب بودن

Answer 71

بیش از حد خوشبین Eg: Being over-optimist بیش‌از حد خوشبین بودن

Answer 72

تلاش کردن(v) (N) effort Eg: Huge effort تلاش عظیم

Answer 73

زنده ماندن - باقی ماندن (N) survival

Answer 74

مشتری Services = clients Restaurants and shops = customers Industries = both

Answer 75

رشد کردن (N) growth

Answer 76

سهم(n) Eg: A bigger share of the market سهم بیشتری از بازار

Answer 77

شهرت-آبرو

Answer 78

تصاحب Take sth over (v) تصاحب کردن چیزی Eg: eventually this growth may result in takeover of competitors در نهایت این رشد ممکن است منجر به تصاحب رقبا شود

Answer 79

بازاریابی

Answer 80

اساس بازاریابی

Answer 81

تبلیغات (V) advertise

Answer 82

استحکام - قدرت - قوت - توانایی (Opp) weakness ضعف

Answer 83

فرصت (Syn) chance

Answer 84

تهدید - تشر Eg: Thousands of railroad jobs came under threat هزاران شغل در راه آهن در معرض تهدید قرار گرفت

Answer 85

ارزیابی (V) analyse ارزیابی کردن

Answer 86

محدودیت (Opp) unlimited

Answer 87

منابع

Answer 88

تقاضا برای چیزی

Answer 89

کاهش دادن (N) reduction

Answer 90

فرض کردن - تصور کردن

Answer 91

به راحتی عبور کردن از چیزی

Answer 92

پاسخ دادن (v) (N) response

Answer 93

برجسته

Answer 94

جمع آوری‌کردن

Answer 95

اطلاعات - داده ها

Answer 96

پیش بینی (V) predict پیش‌بینی کردن (Syn) Forecast

Answer 97

هدف (Syn) goal (V) aim هدف‌گیری‌کردن

Answer 98

سنجیدن(v)

Answer 99

استراتژی

Work And Business Flashcards

(130 cards)