ZB1_MS_gesam Flashcards

ÖSD B1 Wörter (112 cards)

1
Q

unabhängig (Das Dorf Feldheim in Brandenburg macht sich unabhängig von Öl und Kohle.)

A

مستقل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

decken

A

تأمین کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Abfall

A

زباله

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Getreide

A

غلات

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

erwärmen

A

گرما

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

verbrennen

A

سوزاندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

erzeugen / hervorrufen / produzieren

A

تولید کردن/ برای احساسات/برای اشیاء

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

dabei

A

در این میان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

antreiben

A

به حرکت درآوردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

entstehen (sein) / sich entwickeln

A

بوجود آمدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

zeigen / demonstrieren

A

نشان دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

versorgen / beliefern / decken

A

تأمین کردن، مراقبت کردن یا رسیدگی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

leisten

A

از عهده چیزی برآمدن / توانایی داشتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

beitragen zu + Dativ

A

در چیزی سهیم بودن / به چیزی کمک کردن / موجب چیزی شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Tatsächlich

A

واقعاً

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

jährlich

A

سالانه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

verbrauchen / nutzen / konsumieren

A

مصرف کردن، استفاده کردن (تا زمانی که تمام شود)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

einführen

A

معرفی کردن یا راه‌اندازی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

BRD

A

Bundesrepublik Deutschland جمهوری فدرال آلمان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Bushaltestelle

A

ایستگاه اتوبوس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

betreuen

A

مراقبت کردن، نگهداری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

Denkmal

A

یادبود / تندیس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

einführen

A

معرفی کردن / راه اندازی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

BRD

A

مخفف Bundesrepublik Deutschland جمهوری فدرال آلمان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Kurzüberblick
مروری کوتاه
26
sowjetischen
سوسیالیستی
27
besetzen
اشغال کردن / پر کردن (جای خالی)
28
Westteil
قسمت غربی
29
Die Handlung
عمل
30
Die Vordergrund
پیش زمینه
31
Sich entwickeln
پیشرفت کردن، به تدریج پدید آمدن. رشد کردن، شکل گرفتن
32
Schalter
پیشخوان
33
Vorderseite
جلو
34
Verfahren
کار کردن. پیش رفتن،
35
Sich verfahren
گم شدن
36
Einleiten
شروع کردن
37
Zeugnis
گواهی، مدرک، شهادت در دادگاه
38
Schuljahresende
پایان سال تحصیلی
39
überreichen
تقدیم کردن
40
bitten
درخواست کردن، خواستن
41
Innerhalb
در طی
42
Stellungnahme
اظهارنظر، موضع‌گیری
43
einreichen
ارائه کردن، تسلیم کردن
44
untersuchen
بررسی کردن، معاینه کردن
45
das Mittel
وسیله، ابزار، راه‌حل/ میانگین/ وسط، میان
46
übertragen
پخش کردن (زنده یا از طریق تلویزیون/رادیو),، منتقل کردن / منتقل شدن، واگذار کردن / سپردن (مسئولیت)، سرایت دادن / منتقل کردن (بیماری)
47
Mücke
پشه
48
Sich beeilen
عجله کردن
49
schaffen
موفق شدن / از پس چیزی برآمدن / انجام دادن ، ایجاد کردن / به وجود آوردن (بیشتر در معنای هنری یا کاری)
50
binnen
در عرضِ / در مدتِ / ظرفِ (زمان مشخص)
50
beinahe/fast/nahezu/so gut wie
تقریباً / نزدیک بود که ... / کم‌مانده بود ...
51
wegnehmen
گرفتن / از کسی چیزی را گرفتن / برداشتن / دور کردن
52
unangenehm
ناخوشایند / ناراحت‌کننده / آزاردهنده / بد
53
Angelegenheit
موضوع / مسئله / کار / امر
54
doch noch
بالاخره (در نهایت، با وجود همه‌چیز) / باز هم / با این حال هنوز هم
55
die Wendung
چرخش / تغییر جهت (فیزیکی یا مجازی)
56
der Akazienbaum
درخت آکاسیا
57
spenden
اهدا کردن / بخشیدن (پول، خون، لباس و...)
58
Schaufenster
ویترین فروشگاه
59
Anlage
تجهیزات، دستگاه، تأسیسات/ سرمایه‌گذاری، سرمایه/ضمیمه، پیوست (در نامه یا ایمیل)/ساختار، تأسیس، پایه (مثلاً ساختمان یا باغ)/توانایی، استعداد ذاتی
60
rein
تمیز، پاک، خالص/ خالص، صرف (مثلاً در معنی فقط، کاملاً)/ وارد شدن (به جایی)
61
Verfügung
دسترس بودن، در اختیار بودن/ تصمیم یا دستور رسمی (مثلاً حکم، بخشنامه)/ اختیار، قدرت تصمیم‌گیری
62
stellen
قرار دادن گذاشتن ارائه دادن مطرح کردن
63
der Dichter
شاعر
64
Konzept
«طرح»، «برنامه»، «مفهوم» یا «طرح کلی»
65
passen
مناسب بودن، جور بودن
66
Im Prinzip schon
«در اصل / اساساً بله» «از نظر اصولی بله» «تقریباً، به طور کلی بله»
67
aufbauen
ساختن، برپا کردن ایجاد کردن، سازماندهی کردن پایه‌ریزی کردن
68
Raumbedarf
«نیاز به فضا» یا «فضای مورد نیاز»
69
gering
کم بودن از نظر مقدار یا اندازه ناچیز، کوچک، اندک کم‌اهمیت یا کم‌ارزش
70
benötigt
نیاز داشتن احتیاج داشتن به چیزی
71
begeistern
هیجان‌زده کردن شور و شوق دادن جذب کردن
72
Einwohner
ساکن»، «مردم یک منطقه» یا «جمعیت یک شهر/روستا»
73
die Rundfahrt
گشت و گذار دورادور، تور گردشی، یا سفر کوتاه دایره‌ای‌شکل
74
das Städtchen
شهر کوچک یا شهرک
75
entdecken
کشف کردن، یافتن، یا پیدا کردن چیزی برای اولین بار
76
eigene
«خودِ شخص»، «اختصاصی»، «مال خود»، یا «ویژه»
77
gemietet
اجاره‌ای / اجاره‌شده
78
steigen
بالا رفتن، افزایش یافتن، یا سوار شدن (به چیزی)
79
jene
آن (یکی)» یا «آن‌ها» (در مقابل «این» یعنی „diese“)
80
ebenfalls
«همچنین» یا «به‌همین ترتیب»
81
Hauptquartier
«ستاد فرماندهی» یا «مرکز اصلی عملیات»
82
Heer
«ارتش» (به‌خصوص ارتش زمینی)
83
besiegen
شکست دادن، پیروز شدن بر کسی
84
nutzen
استفاده کردن، سود بردن، بهره بردن
85
Oben
بالا، بالای چیزی، در قسمت بالا
86
geniessen
لذت بردن از، بهره‌مند شدن از
87
Soldaten
سربازان
88
Schlacht
نبرد، جنگ بزرگ، معرکه
89
umkommen
جان خود را از دست دادن، فوت کردن
90
erweitern
گسترش دادن، بزرگ‌تر کردن، افزایش دادن
91
die Presse
رسانه‌ها، مطبوعات، خبرگزاری‌ها
92
die Pressemeldung
اطلاعیه مطبوعاتی خبر رسمی منتشر شده توسط رسانه‌ها یا سازمان‌ها
93
die Recherche
تحقیق جستجو کاوش اطلاعات
94
die Schicht
شیفت کاری
95
die Schrift
مکتوب، خط
96
einstellen
تنظیم کردن، استخدام کردن،متوقف کردن (بسته به زمینه)
97
übertragen
انتقال دادن، منتقل کردن پخش کردن (تلویزیونی یا رادیویی)/واگذار کردن، سپردن
98
entwickeln
توسعه دادن، پیشرفت دادن´/ رشد کردن، شکل گرفت/عکس گرفتن (فرایند ظهور عکس)
99
allgemein
کلی، عمومی- / عموماً، به طور کلی (به صورت قید)
100
bisher
تا کنون، تا این لحظه/ تا حالا، تا الان
101
einzeln
تک، جدا، منفرد/ جزئی، مورد به مورد
102
sicher
امن، مطمئن، ایمن/ مطمئن بودن (از چیزی)/ بی‌خطر، مطمئن/ به طور قطع، بدون شک (به عنوان قید)
103
üblich
معمولی، رایج، مرسوم/ رایج بودن
104
der Abschnitt
بخش، قسمت، قطعه/ بخش زمانی یا فاصله
105
Acht geben
مواظب بودن توجه کردن دقت کردن
106
der Fleck
لکه مثلاً لکه روی لباس، پارچه یا سطحی دیگر نقطه (مکان کوچک یا محدوده‌ای کوچک)
107
anhaben
پوشیدن (لباس، کلاه، کفش و غیره)/ روشن بودن (دستگاه، چراغ و غیره)
108
nicht nur ... sondern auch
نه تنها ... بلکه همچنین
109
sowohl ... als auch
هم ... و هم ...
110
111