درس ۱۳ دهم Flashcards
(31 cards)
افسر
تاج
دیهیم
کلاه پادشاهی
افسون
حیله کردن
سحر کردن
جادو کردن
آورد
جنگ
نبرد
کارزار
بادپا
اسب تندرونده
باره
دیوار قلعه
حصار
بردمیدن
خروشیدن
برخاستن
برگاشتن
برگردانیدن
بسنده
کافی
سزاوار
شایسته
کامل
بسنده بودن با چیزی
توانایی مقابله داشتن
پدرام
سرسبز و خرم
تاب
چرخ و پیچ که در طناب و کمند و زلف می باشد
پیچ و شکن در این بیت به معنی شور و هیجان است
چاره گر
کسی که با حیله و تدبیر کارها را بسامان کند
مدبر
خطه
سرزمین
خیره
متحیر
سرگشته
درع
جامه جنگی که از حلقه های آهنی سازند
زره
دژ
قلعه
دمان
خروشنده
غرنده
مهیب
هولناک
دوده
دودمان
خاندان
طایفه
زره
جامه ای جنگی دارای آستین کوتاه و مرکب از حلقه های ریز فولادی که آن را به هنگام جنگ بر روی لباس های دیگر می پوشیدند
سالار
سردار
سپهسالار
آن که دارای شغلی بزرگ و منصبی رفیع باشد
حاکم
سمند
اسبی که رنگش مایل به زردی باشد
زرده
سنان
سر نیزه
تیزی هر چیز
شیراوژن
شیر افکن
کنایه از بسیار دلاور و قدرتمند
فتراک
ترک بند
تسمه و دوالی که از عقب زین اسب می آویزند و با آن چیزی را به ترک می بندند