1 Flashcards
(88 cards)
0
Q
نگران
A
uneasy
1
Q
خيلي خيلي زياد
A
abundant
2
Q
لقمه
A
morsel
3
Q
بخش
سهم
A
quota
4
Q
نمايان شدن
A
emerge
5
Q
دندونه دندونه
A
jagged
6
Q
اين پا اون پا كردن
ماندن
A
linger
7
Q
كمين كردن
كمين
A
ambush
8
Q
حيله گر
A
crafty
9
Q
نا فرمان سرپيچجو
A
defiant
10
Q
قدرت قوه
A
vigor
11
Q
هلاك شدن
مردن
A
perish
12
Q
ترد
شكننده
A
fragile
13
Q
زنداني
A
captive
14
Q
موفق شدن
A
prosper
15
Q
بلعيدن
با حرص خوردن
A
devour
16
Q
خواهش تمنا
A
plea
17
Q
خيلي خسته
A
weary
18
Q
به هم برخورد كردن
A
collide
19
Q
تأييد كردن
A
confirm
verify
20
Q
معما
دوراهي
A
dilemma
21
Q
كج راهه
A
detour
22
Q
ارزش
A
merit
23
Q
گيچ كردن
گيچي
A
baffle
24
زندان بان
warden
25
خلافكار
delinquent
26
به زور گرفتن
| محروم كردن
deprive
27
قتل
homicide
28
جريمه كردن تنبيه كردن
penalize
29
ذينفع
beneficiary
30
به ندرت
rarely
| seldom
31
ادامه دادن
| جلو رفتن
proceed
32
پيشگيري
precaution
| take ....
33
كندن
| در اوردن با كوشش
extract
34
بغل كردن
embrace
35
شجاع
valiant
36
خشن
| وحشي
fierce
37
نفرت داشتن
detest
38
با تمسخر و تحقير نگاه كردن
sneer
39
با خشم نگاه كردن
scowl
40
جانور موذي
vermin
41
گريه با فرياد
wail
42
اجازه
| صاحب اختيار
authority
43
بي طرف
neutral
44
ميزان كم
trifle
45
ازدواج
| نكاح
matrimony
46
هدر دادن
| مثل waste
squander
47
فراري
فرار
آدم فراري
fugitive
48
فاجعه
calamity
49
ادم خيلي فقير
pauper
50
حسودي كردن
envy
51
پيگيري كردن
| تحت پيگرد قرار دادن
prosecute
52
دو زني noun
bigamy
53
مجبور كردن (force)
compel
54
دست و پا چلفتي
| بد ساخت
awkward
55
خطر كردن
venture
56
پر ابهت
| مشكل
awesome
57
فرو نشاندن ( تشنگي)
| خاموش كردن ( آتش)
quench
58
ذكر كردن
utter
59
آروم كردن عصبانيت يا جنگي
pacify
60
جذب كردن
| با انگشت سيگنال دادن
beckon
61
به هم زدن
| قطع كردن
disrupt
62
خسته كردن
خالي كردن
مصرف كردن
exhaust
63
بدي سختي خشونت شدت
severity
64
خيلي ضعيف
feeble
65
متحد شدن
unite
66
متوقف كردن از اتفاق افتادن
cease
67
صرفه جو
thrifty
68
خسيس
miserly
69
فراري
ممنوع كردن
غير قانوني اعلام كردن
outlaw
70
خوب تغذيه نشده
undernourished
71
بچه
infant
72
بر ملا كردن
disclose
73
بيش از حد يا اندازه
excessive
74
خلافكار
| مجرم
culprit
75
جوان
juvenile
76
طعمه
طعمه زدن سر قلاب
وسوسه كردن
bait
77
سخت كار كردن
مدت زمان زياد كار كردن
كار سخت
toil
78
اشتباه احمقانه كردن
| اشتباه احمقانه
blunder
79
گيچي
daze
80
mourn
مويه كردن
سوگواري كردن
افسوس خوردن
81
فرو نشاندن
| ( خشم باران باد ... صدا خنده
subside
82
چلاق كردن
maim
83
فهميدن
| معمولا در جملات منفي
comprehend
84
تعريف كردن از كسي به صورت عمومي
| يكي را به كسي توصيه كردن
commend
| commend somebody to somebody or something
85
معاف كردن
| هم از پرداخت و هم از انجام
exempt
86
مغرور
| بي ارزش
vain
87
تكرار
repetition
