4 Flashcards
(42 cards)
مرده
departed
كشف كردن( با كندن زمين)
بر ملا كردن
unearth
باطل كردن بليط يا تمر
cancel
قرض دهنده
debtor
شهادت دادن در دادگاه
testify
خوانا (دست خط)
legible
واگير دار
contagious
روحانيون
clergy
شفاف
transparent
سوزاندن با مايع جوش
گرم كردن( تا قبل از حد جوش آمدن)
scald
همه گير
واگير دار
epidemic
n. adj
تعيين و قرار جلسه كردن
كنفرانس
convene
convention
بزرگنمايي كردن يا مشكل يا اجسام كوچيك با ذره بين
حاد يا بزرگتر كردن مشكلات
magnify
مانع
obstacle
hindrance
مهار كردن
از عهده بر آمدن
tackle
هوا رساني كردن يا اكسيژن رساني كردن
بحث كردن عمومي در مورد موضوعي
ventilate
در معرض خطر قرار دادن
jeopardize
مهم
ضروري
vital
شهري
وابسته به شهر
municipal
زباني شفاهي
oral
n. adj.
از خود راضي -منفي
خود پسند
complacent
زنبور زرد
wasp
نيش زدن
sting
كسي كه زندان بوده رو بعداز زندان كمك كردن كه به زندگي برگرده
هدايت كردن
مرمت كردن
rehabilitate