10th Grade part 1 Flashcards
1
Q
افلاک
A
ج فلک، آسمان ها
2
Q
رزاق
A
روزی دهنده
3
Q
زهی
A
هنگام اظهار خشنودی یا شگفتی از چیزی یا تشویق و تحسین کسی گفته میشود.
خوشا، آفرین، شگفتا
4
Q
فروغ
A
روشنایی، پرتو
5
Q
فضل
A
لطف، توجه، رحمت، احسان - که از خداوند میرسد-.
6
Q
کام
A
دهان
7
Q
برازندگی
A
شایستگی، لیاقت
8
Q
پیرایه
A
زیور و زینت
9
Q
تیزپا
A
تندرو، تیزرو
10
Q
جافی
A
ستمگر، ظالم
11
Q
حازم
A
محتاط
12
Q
خیره
A
سرگشته، حیران، فرومانده
13
Q
دست برد
A
هجوم و حمله؛
دست برد دیدن: مورد حمله و هجوم قرار گرفتن
14
Q
شکن
A
پیچ و خم زلف
15
Q
صورت شدن
A
به نظر آمدن، تصور شدن
16
Q
غلغله زن
A
شور و غوغاکنان
17
Q
فرج
A
گشایش، گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج
18
Q
گلبن
A
بوته یا درخت گل، به ویژه بوته گل سرخ
19
Q
معرکه
A
میدان جنگ، جای نبرد
20
Q
مفتاح
A
کلید
21
Q
مکاید
A
ج مکیدت، مکر ها، حیله ها
22
Q
میعاد
A
وعده، قرار
میعاد نهادن: قرار گذاشتن
23
Q
نادره
A
بی همتا، شگفت آور
24
Q
نمط
A
روش، طریقه
زین نمط: بدین ترتیب
25
نیلوفری
صفت نسبی، منسوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفر، لاجوردی
| پرده نیلوفری: آسمان لاجوردی
26
ورطه
گرداب، گودال، مهلکه، گرفتاری
27
هنگامه
غوغا، داد و فریاد، شلوغی
28
یله
رها، آزاد
| یله دادن: تکیه دادن
29
تیمار
غم، حمایت و نگاهداشت
| توجه؛ تیمار داشتن: غمخواری و محافظت از کسی که بیمار باشد یا به بلا و رنجی گرفتار شده باشد؛ پرستاری و خدمت کردن
30
ضایع
تباه، تلف
31
عمله
ج عامل، کارگران
| امروزی: مفرد میشه یک تن کارگر زیر دست بنا
32
قرابت
خویشی، خویشاوندی
در درس میشه خویشاوند
33
محال
بی اصل، ناممکن، اندیشه باطل
34
مولع
بسیار مشتاق، آزمند
35
نموده
نشان داده، ارائه کرده، آشکار کرده
36
تالاب
آبگیر، برکه
37
تناور
تنومند، فربه، قوی جثه
38
حضیض
جای پست در زمین یا پایین کوه
39
رفیع
بلند، مرتفع
40
سخره
مسخره کردن، ریشخند
41
شرف
آبرو، بزرگواری
42
ضامن
ضمانت کننده، کفیل، به عهده گیرنده غرامت
43
عامل
حاکم، والی
44
عزم
قصد، اراده
45
عمارت کردن
بنا کردن، آباد کردن، آبادانی
46
غبطه
رشک بردن، حال و روز کسی را آرزو داشتن، بی آنکه خواهان زوال آن باشیم.
47
فلق
سپیده صبح، فجر
48
نجابت
اصالت، پاک منشی، بزرگواری
49
آیت
نشانه
50
خذلان
خواری، پستی، مذلت
51
دولت آشیان
دولت سرا، آشیانه خوشبختی
52
رحمت
مهربانی، بخشش
53
طالع
سرنوشت، بخت
54
علم کردن
مشهور کردن، سرشناس کردن
55
ماسوا
مخفف ماسوی الله؛ آنچه غیر از خداست، همه مخلوقات
56
محنت
اندوه، غم
57
مفتخر
سربلند، صاحب افتخار
58
هما
پرنده ای از راسته شکاریان، دارای جثه ای نسبتا درشت
پهلوی به معنی فرخنده
《نماد سعادت 》
59
حدیث
ماجرا، روایت، سخن
60
حقه
محفظه کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گران بها به کار میرود، جعبه، صندوق
61
سودا
اندیشه، هوس، عشق؛
| سودای کاری گرفتن کسی را: هوس کاری به سر کسی زدن
62
صبا
بادی که از طرف شمال شرقی وزد؛
| باد بهاری
63
معاش
زندگی، زیست، زندگانی کردن
64
جبار
مسلط، یکی از صفات خدا
65
جفا
بی وفایی، ستم
66
ریحان
هر گیاه سبز و خوشبو
67
سودایی
عاشق، شیفته، شیدا
68
صدیق
بسیار راستگو
69
طرب
شادی
70
عداوت
دشمنی
71
غنا
سرود، نغمه، آواز خوانی، دستگاه موسیقی
72
فرقت
جدایی، دوری
73
کایدان
ج کاید، حیله گران
74
کوته نظری
اندک بینی، عاقبت اندیش نبودن
75
کید
حیله و فریب
76
لئیمی
پستی، فرومایگی
77
محنت
اندوه، ناراحتی
78
ملک تعالی
خداوند والا مرتبه
79
نقض
شکستن، شکستن عهد و پیمان
80
وصلت
پیوند، پیوستگی
81
مستغنی
بی نیاز
82
حرمت
آبرو، ارجمندی، احترام
83
عاجز
ناتوان، درمانده
84
مرحمت
احسان، لطف، مهربانی
