Jeld 2 Flashcards
Disaster
بدبختی، حادثه بد، مصیبت
Disturb
برهم زدن، بههم زدن، آشفتن مزاحم شدن
Estimate
برآورد، تخمین، حدس
Rough
زبر، خشن، درشت، زمخت، زشت، بد، ناهموار،
Shade
سایه
Supplement
مکمل
Victim
قربانی، تلفات
Ancestor
جد، اجداد
Angle
زاویه
Legend
افسانه
Praise
تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تعریف کردن، ستودن، شکر کردن
Proceed
پیش رفتن، ادامه دادن، رهسپار شدن، حرکت کردن، اقدام کردن، پرداختن به، ناشی شدن از
Pure
ناب، خالص، سره، بیغش، آویژه، پاک، سالم، پاکیزه، تمیز
Sink
فرو رفتن، نزول کردن، غرق شدن، ته رفتن، نشست کردن، گود افتادن
Thick
کلفت، ستبر، ضخیم، غلیظ، سفت، انبوه، زیاد، پرپشت
Wrap
پیچیدن، حلقه کردن، پوشانیدن، لفافهدار کردن، پنهان کردن، بستهبندی کردن، قنداق کردن
Also
نیز، همچنین، همینطور، بهعلاوه،
Basis
اساس، پایه، مبنا، مأخذ، زمینه، بنیان، بنیاد
Debate
بحث
Depart
شدن، روانه شدن، حرکت کردن، رخت بربستن
Fascinate
با نگاه عمیق یا با ترساندن) ماتومبهوت کردن، خیره کردن، سر جای خود میخکوب کردن، (کاملاً) جلب کردن، شیفتن، شیدا کردن، مجذوب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن
Overseas
برون مرز، خارجه، خارج از کشور
Route
مسیر، راه، جاده
Ruins
خرابهها، ویرانهها، بقایا
Scholar
دانشور، دانشپژوه، محقق،
Volcano
کوه آتشفشان، آتشفشان
Broad
پهن، عریض، گشاد، پهناور
Bush
بوته
Capable
توانا، قابل، لایق، بااستعداد، صلاحیتدار، مستعد
Concentrate
متمرکز کردن
Definite
معین، قطعی، تصریحشده، صریح، روشن، معلوم
Edge
آستانه
Path
پیادهرو،
Resort
توسل، توکل
Volley
دره
Against
در برابر، در مقابل، در مقایسه، پیوسته، مجاور، بهسوی، مقارن، بر ضد، مخالف، علیه، به، بر، با
Throw
انداختن، پرت کردن
Council
شورا، مجلس
Declare
اعلان کردن، اظهار کردن، شناساندن، اظهار داشتن، گفتن، اعلام کردن
Funeral
مراسم دفن، مراسم تشییع جنازه، وابسته به آیین تشییع جنازه، مجلس ترحیم و تذکر
Impression
خیال، گمان، عقیده، احساس، ادراک، خاطره
Ought
باید، بایست، بایستی، باید و شاید
Reveal
آشکار کردن، فاش کردن، معلوم کردن
Rid
پاک کردن از، رهانیدن از، خلاص کردن
Sword
شمشیر
Tale
افسانه، داستان، قصه، حکایت، شرح
Trial
محاکمه، ازمایشی، سعی و رنج
Admission
، ورودیه، پذیرانه، جواز دخول، بلیط ورود
Blame
مقصر دانستن،
Despite
با وجود، با اینکه
Interfere
دخالت کردن، پا به میان گذاردن، مداخله کردن
Principal
رئیس، مدیر مدرسه
Row
ردیف
Shelf
طاقچه
Spite
لج کینه
Abuse
سوء استفاده، بد رفتاری
Afford
استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی
Bean
لوبیا
Debt
بدهی، وام، قرض
Fund
سرمایه، وجه، صندوق
Insist
اصرار ورزیدن، پاپی شدن، سماجت کردن،
Mess
شلوغی، کثیفی، شلختگی
Passive
منفعل
Sue
شکایت کردن
Adequate
کافی
Carve
حک کردن، تراشیدن
Consult
مشاوره دادن، مشورت کردن
Fortune
بخت و اقبال، طالع، خوش بختی، شانس
Guarantee
ضمانت، گارانتی،
Intense
سخت، شدید، قوی
Lend
قرض دادن، وام دادن
Potential
بالقوه، ذخیرهای، نهانی، پنهانی، دارای استعداد نهانی
Pride
غرور، مباهات، سربلندی، فخر
Proof
اثبات، برهان، دلیل، گواه، نشانه، مدرک
Quit
ترک، متارکه، رهاسازی، خلاصی، ول کردن، دست کشیدن از، تسلیم شدن
Tutor
معلم خصوصی، مدرس خصوصی
Blind
کور
Commit
سپردن، متعهد به انجام امری نمودن
Dormitory
خوابگاه
Exhaust
نیروی چیزی را گرفتن، خسته کردن، از پای در آوردن
Obvious
آشکار
Portion
بخش، جز ، تکه
Secretary
منشی، دفتردار
Thesis
پایاننامه، رساله دکتری
Crew
خدمه کشتی، کارکنان هواپیما و امثال آن
Devote
اختصاص دادن