jeld 4 Flashcards
(318 cards)
1
Q
Accountable
A
مسئول
2
Q
Agenda
A
برنامهی کار، برنامه
3
Q
Coin
A
ابداع کردن، ساختن/سکه
4
Q
Correlate
A
مرتبط، وابسته، همبستگی داشتن، مرتبط کردن
5
Q
Importance
A
اهمیت، قدر
6
Q
Loneliness
A
احساس تنهایی، تنهایی
7
Q
Platform
A
سکو، جایگاه،صحن
8
Q
Presence
A
وجود، حضور
9
Q
Subject
A
در معرض
10
Q
Survey`
A
رایگیری
11
Q
Trend
A
گرایش، تمایل، جهت، رویه، مسیر
12
Q
Dust
A
خاک، گرد و خاک
13
Q
Grind
A
عمل خرد کردن یا آسیاب کردن
14
Q
Heal
A
شفا دادن، خوب کردن،
15
Q
Integrate
A
تلفیق کردن، یکی کردن، ملحق کردن
16
Q
Leading
A
پیشتاز، برجسته
17
Q
Moreover
A
علاوهبراین، بهعلاوه
18
Q
Object
A
اعتراض کردن، مخالفت کردن، دلیل مخالفت آوردن، پرخاشیدن، واسرنگیدن، مخالف بودن با
19
Q
Powder
A
پودر
20
Q
Skeptic
A
شکگرای، مشکوک
21
Q
Substance
A
ماده
22
Q
Substantially
A
اساساً، دراساس، درواقع
23
Q
Transport
A
، ترابری کردن، بردن، نقل و انتقال دادن
24
Q
Align
A
در یک ردیف قرار گرفتن، به صف کردن،
25
Authority
مقامات، مراجع، اولیای امور، صاحبان قدرت
26
Barn
انبار غله
27
Betray
خیانت کردن به
28
Bible
کتاب مقدس که شامل کتب عهد عتیق و جدید است. بهطورکلی هر رساله یا کتاب مقدس
29
Cooperate
همکاری کردن، همیاری کردن،
30
Detain
توقیف کردن/بازداشتن
31
Exceptional
استثنایی، فوقالعاده
32
Flee
گریختن، فرار کردن
33
Outrage
سخت عصبانی شدن، بیحرمت ساختن
34
Parish
خش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
35
Passage
گذرگاه، راهرو
36
Pastor
پیشوای روحانی
37
Patrol
گشت، پاسداری، گشت زنی
38
Raid
یورش، حمله
39
Encouragement
تشویق، دلگرمی
40
Endorse
پشتیبانی
41
Equal
هم اندازه، برابر، مساوی
42
Inclusion
گنجایش
43
Mere
فقط
44
Soar
صعود کردن، بالاروی، اوج گرفتن
45
Acceptance
پذیرش
46
Array
آراستن، درصف آوردن، منظم کردن،
47
Canvas
پارچه مخصوص نقاشی
48
Distinctive
ممتاز
49
Movement
جنبش
50
Practice
(به کاری) پرداختن/تکرار، ممارست
51
Stroke
با یک حرکت دست خطی ور کشیدن رو صفحه
52
Anthem
سرود،
53
Beyond
افزون بر
54
Joint
شریکی
55
Mobilize
بسیج کردن، تجهیز کردن،
56
Originally
در آغاز
57
Outbreak
شیوع
58
Thus
بنابراین
59
Tribute
احترام، ستایش
60
Cease
متوقف کردن، دست کشیدن
61
Devastating
ویرانکننده،
62
Earthquake
زمینلرزه، زلزله`
63
Extinction
انقراض
64
Genocide
قتلعام/نسلکُشی
65
Hit
اصابت کردن، آسیب رساندن یا دیدن
66
Urban
شهری
67
Epilepsy
بیماری صرع
68
Olive
زیتون
69
Starch
نشاسته
70
Summary
خلاصه
71
Cognitive
وابسته به دانش یا آگاهی، دانستنی،
72
Competent
لایق، ذیصلاحیت، شایسته
73
Excel
برتری داشتن بر، بهتربودن
74
Integral
بیکسر، کامل، تمام
75
Intellect
هوش، فهم،
76
Keen
زیرک، باهوش
77
Relativity
فرضیه نسبی، فلسفه نسبیه، نسبی بودن، نسبیت
78
Theoretical
تئوری
79
Administrator
سرپرست رئیس
80
Affluent
مرفه، پربرکت، متمکن
80
Audit
رسیدگی کردن
81
Bribe
رشوه دادن،
82
Corrupt
فاسد
83
Dispose
مرتب کردن
84
Headquarter
دفتر مرکزی، مرکز فرماندهی کل، اداره مرکزی، اداره کل
85
Incentive
انگیزه
86
Infrastructure
زیربنا
87
Legislate
قانون وضع کردن
88
Manipulate
تدبیر کردن
89
Merchandise
کالا
90
Retail
خردهفروشی
91
Revenue
درآمد/بازده
92
Rubbish
آشغال
93
Subsidy
کمکهزینه
94
Violate
شکستن، نقض کردن
95
Assess
(مزد، قیمت) تعیین کردن
96
Astonish
متحیر کردن
97
Commence
شروع کردن
98
Essence
ماهیت، گوهر، ذات
99
Impulse
برانگیزش، انگیزه ناگهانی، تکان دادن، برانگیختن، انگیزه دادن به
100
Inhibit
باز داشتن و نهی کردن، منع کردن
101
Latter
آخر، آخری
102
Precise
دقیق
103
Proximity
نزدیکی، مجاورت
104
Remedy
علاج، دارو، درمان، چاره
105
Significance
اهمیت
106
Synthetic
مواد مصنوعی مانند پلاستیک
107
Terminal
نهایی، انتهایی
108
Legacy
میراث
109
masterpiece
شاهکار
110
Notorious
بدنام
111
Partiality
طرفداری/ تعصب، غرض
112
Virtue
فضیلت/مزیت
113
Aspect
جنبه، ظاهر
114
Asset
چیز باارزش و مفید
115
Assignment
وظیفه، مأموریت، مسئولیت
116
Awareness
آگاهی، اطلاع
117
Bud
جوانه، غنچه
118
Coordinate
هماهنگ کردن
119
Disprove
ردکردن، اثبات کذب چیزی را کردن
120
Humanitarian
بشردوست
121
Hypothesis
فرض، فرضیه
122
Premise
قضیه اثباتشده، بنیاد و اساس بحث
123
Rack
چنگک جالباسی، باربند
124
Spatial
مربوط به اندازه و موقعیت یک چیز
125
Specify
معلوم کردن،مشخص کردن
126
Tie
بستن، گره زدن
127
Undertake
تعهد کردن، متعهد شدن، عهدهدار شدن، به عهده گرفتن
128
Brainstorm
جرقهی فکری، فکر بکر
129
Chaotic
آشفته
130
Cite
ذکر کردن، اتخاذ سند کردن
131
Correspond
مانند یا مشابه بودن
132
Courtyard
حیاط
133
Estate
ملک، املاک، دارایی
134
fraud
فریب، حیله، (حقوق) کلاهبرداری
135
integrity
درستی، امانت، راستی
136
Outlook
دیدگاه
137
Parachute
چتر نجات
138
Proponent
توضیحدهنده، طرفدار
139
restrict
محدود کردن
140
aggregate
جمعشده، متراکم،
141
Circuit
مدار
142
complement
مکمل
143
equivalent
معادل
144
intimate
،صمیمی، محرم، خودمانی
145
pinch
نیشگون
146
prevalent
رایج، شایع، متداول، مرسوم
147
ratio
نسبت/سهم
148
viral
ویروسی
149
coalition
تحاد موقتی، اتحاد
150
erosion
فرسایش
151
explicit
صریح، روشن، واضح، اشکار
152
framework
چارچوب
153
manufacture
ساخت، مصنوع، تولید، فرآورده
154
nectar
شهد
155
bankrupt
ورشکسته
156
expel
بیرون انداختن، منفصل کردن، بهزور خارج کردن
157
forthcoming
نزدیک، در شرف، آماده ارائه دادن، آینده
158
furnish
مبله کردن، دارای اثاثه کردن، مجهز کردن، مزین کردن، تهیه کردن
159
hygiene
بهداشت
160
landlord
موجر، مالک، صاحبخانه، ملاک
161
lease
اجاره کردن
162
mandatory
الزامی
163
mend
تعمیر کردن
164
mortgage
گرو، رهن،
165
plumbing
لولهکشی خانهه
166
quote
استناد، نقلقول، نقل کردن،
167
tenant
کرایهنشین، مستأجر
168
utility
شرکت خدماتی (برق، آب، گاز و غیره)
169
whereby
که از آن طریق، (که) با آن، که به موجب آن
170
adapt
وفق دادن
171
heredity
انتقال موروثی،
172
pioneer
پیشگام، پیشقدم
173
prescribe
تجویز کردن، نسخه نوشتن،
174
sequence
ترتیب، دنباله
175
substitute
عوض، جانشین، تعویض
176
transplant
(جراحی) پیوند زدن، عضو پیوند شده
177
astrology
ستارهشناسی
178
deviate
منحرف شدن
179
equation
معادله
180
err
خطاکردن، در اشتباه بودن، غلط بودن
181
erroneous
نادرست، غلط
182
frantic
سراسیمه، (کاملاً) بیتاب، برآشفته
183
improvise
در لحظه ساختن،
184
latitude
عرض جغرافیایی
185
mariner
دریانورد
186
multitude
گروه، گروه بسیار
187
nuisance
آزار، مایه رنجش، اذیت
188
permanence
تداوم، ثبات، دوام،
189
revolve
چرخیدن، گردیدن
190
soothe
آرام کردن، تسکین دادن
191
stranded
معطل، لنگ، رهاشده
192
aristocracy
طبقه اشراف
193
attire
لباس پوشاندن، لباس
194
denote
مشخص کردن، تفکیک کردن، علامت گذاردن
195
enlarge
بزرگ کردن، باتفصیل شرح دادن
196
excess
فزونی، زیادتی، زیادی، افراط
197
hierarchy
سلسله مراتب
198
Predominant
عمده، برجسته
199
reputable
مشهور، قابل اطمینان
200
Strap
تسمه
201
tangle
درهموبرهم کردن، درهم پیچیدن
202
vanity
غرور
203
ashore
در ساحل،
204
counterpart
قرین، همکار، رونوشت، همتا
205
devoid
تهی، عاری، خالی از
206
diverge
انشعاب یافتن
207
embryo
جنین
208
gazette
روزنامه
209
plunge
شیرجه
210
prolong
طولانی کردن، امتداد دادن
211
publicize
تبلیغات کردن، آگهی کردن،
212
Surplus
اضافه، زیادی
213
altar
محراب، مجمره
214
botany
گیاهشناسی
215
credible
معتبر
216
deceased
مرده، مرحوم
217
dung
کود، مدفوع حیوانات
218
dusk
هوای گرگ و میش، هنگام غروب
219
hone
بهبود بخشیدن
220
scope
حوزه، وسعت
221
Sinister
شیطانی
222
Strife
دعوا
223
deterioration
بدتر شدن، خرابشدگی
224
elusive
گریزان، فرار
225
ensure
تضمین کردن، اطمینان حاصل کردن
226
Induce
موجب شدن، بهوجود آوردن
227
inseparable
جدانشدنی
228
mainstream
مسیر اصلی
229
pest
آفت
230
prevail
شایع شدن
231
pursuit
تعقیب
232
rupture
پارهشدگی، شکاف
233
Stun
حیرتزده کردن، گیجی
234
advocate
طرفداری کردن، هواداری کردن
235
albeit
اگرچه
236
authorize
اجازه دادن، اختیار دادن
237
civilian
غیرنظامی
238
conquest
غلبه
239
enroll
نامنویسی کردن، ثبتنام کردن
240
envious
حسود
241
indicate
نشان دادن
242
lentil
عدس
243
marshal
مرتب کردن
244
morale
دلگرمی، روحیه
245
senate
مجلس سنا
246
unrest
آشوب، آشفتگی
247
certify
تصدیق کردن، صحت و سقم چیزی را معلوم کردن، شهادت کتبی دادن، مطمئن کردن، تضمین کردن، گواهی کردن
248
compile
گردآوردن، تدوین کردن، تألیف کردن
249
Curb
جلوگیری محدود کرد
250
enact
بهصورت قانون درآوردن، وضع کردن (قانون) تصویب کردن
251
federation
فدراسیون
252
gross
حال بههم زن، چندش
253
humane
بامروت، رحیم، مهربان
254
needy
نیازمند
255
Onset
شروع
256
pledge
وثیقه، ضمانت متعهد شدن
257
prohibit
منع کردن، ممنوع کردن
258
render
تحویل دادن، تسلیم داشتن، دادن، منتقل کردن، ارائه دادن، ترجمه کردن، درآوردن
259
smallpox
ابله، مرض ابله
260
transmit
فرستادن
261
VOW
عهد کردن، پیمان بستن، قول دادن
262
adhere
وفادار ماندن
263
administer
اداره کردن، مدیریت کردن
264
compassionate
دلسوز
265
deficiency
نقص، کمی، کمبود
266
imperative
ضروری
267
intestines
رودهها
268
manifest
بارز، آشکار، معلوم
269
overcrowded
شلوغ
270
practitioner
مقام طبابت
271
provision
مهیا کردن، تدارک دیدن
272
replenish
دوباره پر کردن
273
reverse
وارونه، معکوس
274
Almighty
خدا
275
definitive
تعیینکننده، مشخصکننده
276
equate
برابرکردن، برابرگرفتن، مساوی پنداشتن
277
inhale
تنفس کردن، تو کشیدن، در ریه فروبردن
278
invoke
درخواست کمک از کسی
279
lunar
وابسته به ماه،
280
outmoded
غیرمتداول، ازمدافتاده
281
psychiatric
وابسته به روانپزشکی
282
session
جلسه، نشست
283
utensil
لوازم آشپزخانه، وسایل
284
appetizing
محرک، اشتهاآور
285
assign
واگذار کردن، ارجاع کردن
286
Cavity
گودال حفره
287
Clockwise
ساعتگرد، در جهت گردش عقربههای ساعت
288
concentric
هممرکز
289
courtesy
ادب و مهربانی، تواضع
290
Crisp
چیز خشک و ترد
291
discord
ناسازگاری، اختلاف
292
interchange
بادله کردن، تبادل کردن،
293
omission
از قلم افتادگی، حذف، فروگذاری، غفلت
294
Oversee
سرکشی کردن به،
295
pierce
سوراخ کردن (با نیزه و چیز نوکتیزی)،سفتن، فروکردن (نوک خنجر و غیره)
296
defer
عقب انداختن، به تأخیر انداختن
297
cram
چپاندن
298
fume
دود دادن
299
notwithstanding
باوجود اینکه
300
overpopulation
ازدیاد جمعیت، انبوهی جمعیت
301
patent
دارای حق انحصاری
302
penalize
جریمه کردن
303
petroleum
نفت خام، نفت
304
Scrap
تکه، پاره
305
Sector
بخش، ناحیه،
306
Subsist
زیست کردن، ماندن، گذران کردن
307
suspend
بهطور موقت بیکار کردن، معوق گذاردن
308
advocacy
مدافعه، دفاع، وکالت
309
industrious
سختکوش
310
Mandarin
زبان رسمی چین
311
misguided
نادرست، غلط،
312
rehearse
تمرین کردن
313
scorn
تحقیر، بیاعتنایی، حقارت
314
Statute
حکم، قانون
315
veteran
کهنهکار
316
villain
آدم پست، تبهکار
317
vine
درخت مو، تاک،