Jeld 2 Flashcards

Question 1

Q

Disaster

Answer

A

بدبختی، حادثه بد، مصیبت

Question 2

Q

Disturb

Answer

A

برهم زدن، به‌هم زدن، آشفتن مزاحم شدن

Question 3

Q

Estimate

Answer

A

برآورد، تخمین، حدس

Question 4

Q

Rough

Answer

A

زبر، خشن، درشت، زمخت، زشت، بد، ناهموار،

Question 5

Q

Shade

Question 6

Q

Supplement

Question 7

Q

Victim

Answer

A

قربانی، تلفات

Question 8

Q

Ancestor

Answer

A

جد، اجداد

Question 9

Q

Angle

Answer

A

زاویه

Question 10

Q

Legend

Answer

A

افسانه

Question 11

Q

Praise

Answer

A

تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، تعریف کردن، ستودن، شکر کردن

Question 12

Q

Proceed

Answer

A

پیش رفتن، ادامه دادن، رهسپار شدن، حرکت کردن، اقدام کردن، پرداختن به، ناشی شدن از

Question 13

Q

Pure

Answer

A

ناب، خالص، سره، بی‌غش، آویژه، پاک، سالم، پاکیزه، تمیز

Question 14

Q

Sink

Answer

A

فرو رفتن، نزول کردن، غرق شدن، ته رفتن، نشست کردن، گود افتادن

Question 15

Q

Thick

Answer

A

کلفت، ستبر، ضخیم، غلیظ، سفت، انبوه، زیاد، پرپشت

Question 16

Q

Wrap

Answer

A

پیچیدن، حلقه کردن، پوشانیدن، لفافه‌دار کردن، پنهان کردن، بسته‌بندی کردن، قنداق کردن

Question 17

Q

Also

Answer

A

نیز، همچنین، همین‌طور، به‌علاوه،

Question 18

Q

Basis

Answer

A

اساس، پایه، مبنا، مأخذ، زمینه، بنیان، بنیاد

Question 19

Q

Debate

Question 20

Q

Depart

Answer

A

شدن، روانه شدن، حرکت کردن، رخت بربستن

Question 21

Q

Fascinate

Answer

A

با نگاه عمیق یا با ترساندن) مات‌و‌مبهوت کردن، خیره کردن، سر جای خود میخکوب کردن، (کاملاً) جلب کردن، شیفتن، شیدا کردن، مجذوب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن

Question 22

Q

Overseas

Answer

A

برون مرز، خارجه، خارج از کشور

Question 23

Q

Route

Answer

A

مسیر، راه، جاده

Question 24

Q

Ruins

Answer

A

خرابه‌ها، ویرانه‌ها، بقایا

Question 25

Q

Scholar

Answer

A

دانشور، دانش‌پژوه، محقق،

Question 26

Q

Volcano

Answer

A

کوه آتش‌فشان، آتش‌فشان

Question 27

Q

Broad

Answer

A

پهن، عریض، گشاد، پهناور

Question 28

Q

Bush

Question 29

Q

Capable

Answer

A

توانا، قابل، لایق، بااستعداد، صلاحیت‌دار، مستعد

Question 30

Q

Concentrate

Answer

A

متمرکز کردن

Question 31

Q

Definite

Answer

A

معین، قطعی، تصریح‌شده، صریح، روشن، معلوم

Question 32

Q

Edge

Answer

A

آستانه

Question 33

Q

Path

Answer

A

پیاده‌رو،

Question 34

Q

Resort

Answer

A

توسل، توکل

Question 35

Q

Volley

Question 36

Q

Against

Answer

A

در برابر، در مقابل، در مقایسه، پیوسته، مجاور، به‌سوی، مقارن، بر ضد، مخالف، علیه، به، بر، با

Question 37

Q

Throw

Answer

A

انداختن، پرت کردن

Question 38

Q

Council

Answer

A

شورا، مجلس

Question 39

Q

Declare

Answer

A

اعلان کردن، اظهار کردن، شناساندن، اظهار داشتن، گفتن، اعلام کردن

Question 40

Q

Funeral

Answer

A

مراسم دفن، مراسم تشییع جنازه، وابسته به آیین تشییع جنازه، مجلس ترحیم و تذکر

Question 41

Q

Impression

Answer

A

خیال، گمان، عقیده، احساس، ادراک، خاطره

Question 42

Q

Ought

Answer

A

باید، بایست، بایستی، باید و شاید

Question 43

Q

Reveal

Answer

A

آشکار کردن، فاش کردن، معلوم کردن

Question 44

Q

Rid

Answer

A

پاک کردن از، رهانیدن از، خلاص کردن

Question 45

Q

Sword

Answer

A

شمشیر

Question 46

Q

Tale

Answer

A

افسانه، داستان، قصه، حکایت، شرح

Question 47

Q

Trial

Answer

A

محاکمه، ازمایشی، سعی و رنج

Question 48

Q

Admission

Answer

A

، ورودیه، پذیرانه، جواز دخول، بلیط ورود

Question 49

Q

Blame

Answer

A

مقصر دانستن،

Question 50

Q

Despite

Answer

A

با وجود، با اینکه

Question 51

Q

Interfere

Answer

A

دخالت کردن، پا به میان گذاردن، مداخله کردن

Question 52

Q

Principal

Answer

A

رئیس، مدیر مدرسه

Question 53

Q

Row

Question 54

Q

Shelf

Answer

A

طاقچه

Question 55

Q

Spite

Answer

A

لج کینه

Question 56

Q

Abuse

Answer

A

سوء استفاده، بد رفتاری

Question 57

Q

Afford

Answer

A

استطاعت داشتن، بضاعت داشتن، وسع مالی داشتن، قدرت مالی

Question 58

Q

Bean

Answer

A

لوبیا

Question 59

Q

Debt

Answer

A

بدهی، وام، قرض

Question 60

Q

Fund

Answer

A

سرمایه، وجه، صندوق

Question 61

Q

Insist

Answer

A

اصرار ورزیدن، پاپی شدن، سماجت کردن،

Question 62

Q

Mess

Answer

A

شلوغی، کثیفی، شلختگی

Question 63

Q

Passive

Answer

A

منفعل

Question 64

Q

Sue

Answer

A

شکایت کردن

Answer 59

A

حک کردن، تراشیدن

Answer 60

A

مشاوره دادن، مشورت کردن

Answer 61

A

بخت و اقبال، طالع، خوش بختی، شانس

Answer 62

A

ضمانت، گارانتی،

Answer 63

A

سخت، شدید، قوی

Answer 64

A

قرض دادن، وام دادن

Answer 65

A

بالقوه، ذخیره‌ای، نهانی، پنهانی، دارای استعداد نهانی

Answer 66

A

غرور، مباهات، سربلندی، فخر

Answer 67

A

اثبات، برهان، دلیل، گواه، نشانه، مدرک

Answer 68

A

ترک، متارکه، رها‌سازی، خلاصی، ول کردن، دست کشیدن از، تسلیم شدن

Answer 69

A

معلم خصوصی، مدرس خصوصی

Answer 70

A

سپردن، متعهد به انجام امری نمودن

Answer 71

A

خوابگاه

Answer 72

A

نیروی چیزی را گرفتن، خسته کردن، از پای در آوردن

Answer 73

A

آشکار

Answer 74

A

بخش، جز ، تکه

Answer 75

A

منشی، دفتردار

Answer 76

A

پایان‌نامه، رساله دکتری

Answer 77

A

خدمه کشتی، کارکنان هواپیما و امثال آن

Answer 78

A

اختصاص دادن

Answer 79

A

کندن، حفر کردن، گودبرداری کردن، چال کردن

Answer 80

A

ناهار خوردن، شام خوردن

Answer 81

A

مزه و بو، مزه، طعم

Answer 82

A

دسته، دستگیره، دستجا، جادستی

Answer 83

A

گل ، لجن

Answer 84

A

استان

Answer 85

A

کوبیدن، با مشت زدن

Answer 86

A

توانگری، دارایی، ثروت

Answer 87

A

ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، الصاق کردن، بستن

Answer 88

A

کالسکه

Answer 89

A

هرروز از حومه به شهر و بالعکس سفرکردن

Answer 90

A

فرق داشتن، اختلاف داشتن

Answer 91

A

برآمد، هزینه، خرج، مخارج

Answer 92

A

دون‌پایه، تازه‌کار، تازه استخدام،

Answer 93

A

صمیمی

Answer 94

A

زراعت، کشاورزی

Answer 95

A

ایمان، عقیده

Answer 96

A

سلام کردن، درود گفتن

Answer 97

A

پیشه، حرفه، شغل

Answer 98

A

به انجام رساندن

Answer 99

A

رضایت دادن، تایید کردن، موافقت کردن

Answer 100

A

پیدا کردن، کشف کردن، یافتن

Answer 101

A

مهاجر

Answer 102

A

دم، آن، لحظه

Answer 103

A

تنگدستی، فقر

Answer 104

A

وانمودین

Answer 105

A

شناخت، شناسایی، به‌ رسمیت شناختن، تشخیص

Answer 106

A

آمار، رقم

Answer 107

A

جرئت، دلیری، رشادت، شجاعت، دلاوری

Answer 108

A

شناور شدن، روی آب ایستادن، شناور بودن

Answer 109

A

دادن، بخشیدن، اعطا کردن

Answer 110

A

گوهر، جواهر، سنگ گران‌بها، زیور، با گوهر آراستن، مرصع کردن

Answer 111

A

اجازه،

Answer 112

A

در غذا و آشپزی : ریختن

Answer 113

A

اندازه

Answer 114

A

کش آوردن

Answer 115

A

توقیف کردن، بازداشت

Answer 116

A

نوع، گونه

Answer 117

A

مسابقه، رقابت

Answer 118

A

محکوم کردن

Answer 119

A

صلاحیت داشتن، واجد شرایط شدن، شایسته شدن، سزاوار بودن، (مسابقه) به دوره ی بعدی راه یافتن

Answer 120

A

لغزیدن، لیز خودن

Answer 121

A

پارچه‌بافته

Answer 122

A

خمیدن، منحرف کردن،، خم کردن یا شدن،

Answer 123

A

جویدن

Answer 124

A

افسانه، قصه، داستان،

Answer 125

A

سرکشی کردن، بازرسی کردن، تفتیش کردن، رسیدگی کردن

Answer 126

A

به یادآوردن

Answer 127

A

تأسف خوردن، متأسف بودن، افسوس خوردن، دریغ خوردن

Answer 128

A

سفت، محکم،

Answer 129

A

پهنا، عرض

Answer 130

A

ستاره دنباله‌دار

Answer 131

A

نومیدی، یأس، مأیوس شدن

Answer 132

A

تشکیل شدن، درست شدن، صورت بستن، شکل گرفتن، سازمان دهی شدن

Answer 133

A

پاره، خرده، تکه، قطعه، بریده، جز، (اجزا)، بخش، قسمت، شکنه

Answer 134

A

تاریکی، تیرگی،

Answer 135

A

تابیدن، پرتو افکندن، شعاع افکندن، متشعشع شدن

Answer 136

A

پرسه زدن

Answer 137

A

تنها، مجرد

Answer 138

A

کره، گوی، جسم کروی

Answer 139

A

وضع، وضعیت، حالت، حال

Answer 140

A

متهم کردن، مقصر دانستن، ملامت کردن، سرزنش کردن

Answer 141

A

مرجان

Answer 142

A

در هم شکستن

Answer 143

A

عرشه، عرشه کشتی، کف، سطح

Answer 144

A

به‌ کار گماشتن، گرفتن، استخدام کردن

Answer 145

A

تندباد، طوفان، گردباد

Answer 146

A

تپه دریایی

Answer 147

A

بستن، برهم نهادن

Answer 148

A

سختگیر

Answer 149

A

موج‌سواری کردن

Answer 150

A

کار، وظیفه، تکلیف، امر مهم

Answer 151

A

پوزش، عذرخواهی (رسمی)، معذرت، اعتذار

Answer 152

A

بی‌باک، دلیر، خشن و بی‌احتیاط، جسور، گستاخ، مته‌ور، باشهامت

Answer 153

A

حشره، ساس

Answer 154

A

اسیر کردن، گرفتن

Answer 155

A

دوک، لقب موروثی اعیان انگلیس

Answer 156

A

در معرض گذاشتن، نمایش دادن، آشکار کردن

Answer 157

A

مزد، اجرت

Answer 158

A

بی‌گناه، بی‌معصیت، بی‌تقصیر، مبرا

Answer 159

A

پایدار، ابدی، ثابت، دائمی، ماندنی، ماندگار، جاودان

Answer 160

A

محافظت کردن از، حفاظت کردن از، نگهداری کردن از، حفظ کردن، محفوظ نگه داشتن

Answer 161

A

شباهت داشتن، مانستن، تشبیه کردن

Answer 162

A

همراهی کردن، همراه بودن

Answer 163

A

لخت، عریان

Answer 164

A

انداختن

Answer 165

A

جرئت کردن

Answer 166

A

مسافرخانه، مهمانخانه، کاروان‌سرا، منزل

Answer 167

A

کاستن، تفریق کردن

Answer 168

A

محکم، سفت، قرص، (گره) کور

Answer 169

A

مجازی

Answer 170

A

نجوا کردن، پچ‌پچ کردن، در گوشی حرف زدن، محرمانه یا مخفیانه صحبت کردن

Answer 171

A

سالیانه، یک‌ساله

Answer 172

A

خاک رس، رس، گل، خاک کوزه‌گری، سفال

Answer 173

A

ثاثه، اثا خانه، سامان، اسباب، وسایل، مبل

Answer 174

A

هوش، زیرکی،

Answer 175

A

نار دریا/دریاچه

Answer 176

A

اسباب

Answer 177

A

جارو کردن

Answer 178

A

کرم صدپا

Answer 179

A

قفسه، کُمُد

Answer 180

A

قلاب، چنگک

Answer 181

A

روی یک‌ پا جستن، جست‌وخیز کوچک کردن

Answer 182

A

تعقیب کردن،

Answer 183

A

آستین

Answer 184

A

لک، لکه

Answer 185

A

باریکه، نوار، تکه

Answer 186

A

تاب خوردن، چرخیدن

Brainscape's Knowledge GenomeTM

Jeld 2 Flashcards

Brainscape's Knowledge Genome^TM