504 Words

Question 0

ballot (v., n.)

Answer 0

١- برگه رأي. ٢- رأي گيري كردن

بله خودت روي ballot (١) بنويس و در ballot (٢) شركت كن.

Question 1

Abandon

Answer 1

بند را abandon كن

Question 2

amend (v.)

Answer 2

إصلاح كردن

خانم آماندا بايد رفتارش را amend كند.

Question 3

wharf (n.)

Answer 3

اسكله، لنگرگاه

كشتي ها در war توي wharf كناره مي گرفتند

Question 4

drastic (adj.)

Answer 4

اساسي و زياد

پلاستيك اين جعبه به طرز drasticي آسيب ديد

Question 5

resign (v.)

Answer 5

استعفا دادن

رضا از دست همكاراش resent شد و resign كرد.

Question 6

ponder (v.)

Answer 6

فكر كردن

خرس پاندا همش در حال ponder است.

Question 7

legend (n.)

Answer 7

افسانه

اگر لج كني اون legend را تا end برات تعريف نمي كنم
خانم legend بايگان

Question 8

expose (v.)

Answer 8

نشان دادن

پُز خودت را expose كن.

Question 9

wrath (n.)

Answer 9

خشم، غضب

يك رأس گاو، wrath زيادي دارن.

Question 10

endure (v.)

Answer 10

تحمل كردن

اين دوري رو نمي تونم endure كنم.

Question 11

snub (v., n.)

Answer 11

بي اعتنايي كردن

هركس ماشين ناب سوار بشه به ديگران snub مي كنه.

Question 12

maintain (v.)

Answer 12

نگه داشتن

فقط چيزهاي main رو maintain كن

=retain

Question 13

indifference (n.)

Answer 13

بي اعتنايي، بي تفاوتي

in=not
difference=تفاوت

Question 14

upholstery (n.)

Answer 14

روكش

اگر up چيزي حوله بندازي انگار upholsery انداختي.

Question 15

preoccupied (adj.)

Answer 15

دل مشغول، دل نگران

pre= پيش
occupied Palestine=فلسطين اشغالي

Question 16

morgue (n.)

Answer 16

سردخانه

مرغ ها را بعد از ذبح در morgue نگه مي دارن.

Question 17

potential (n., adj.)

Answer 17

بالقوه، نهفته، پتانسيل

پتانسيل

Question 18

nominate (v.)

Answer 18

نامزد كردن (براي يك پست)، ناميدن

ناميدن=nomi

Question 19

multitude (n.)

Answer 19

كثرت، فراواني

چند=multi

Question 20

vertical (adj.)

Answer 20

عمودي

افقي =horizontal

Question 21

parole (v., n.)

Answer 21

آزادي مشروط دادن

بخاطر پَرش به اون كبوتر parol دادن.

Question 22

rehabilitate (v.)

Answer 22

بازسازي كردن، توان بخشي كردن

هيچ كس بليط اون سينما رو نمي خريد، چون rehabilitate نشده بود.

Question 23

wasp (n.)

Answer 23

زنبور

اون اسب نيست، بلكه wasp هست.

Question 24

complacent (adj.)

Answer 24

مغرور آدم complacent، اcome نمي كنه به place شما.

Question 25

bee (n.)

Answer 25

زنبور عسل

Question 26

oral (adj.)

Answer 26

١- شفاهي، ٢- دهاني 1- oral test € written test ٢- لورا دچار يك بيماري oral شد. مسواك oralB

Question 27

municipal (adj.)

Answer 27

شهري (لغت تخصصي علم جغرافيا) ميوميو گربه ها را بيشتر در مناطق municipal مي شنوي.

Question 28

vital (adj.)

Answer 28

حياتي tall بودن براي بسكتبال vital هست.

Question 29

pension (n.)

Answer 29

حقوق بازنشستگي بجاي pension به او يك pen و دو كيسه شِن دادند.

Question 30

negative (adj.)

Answer 30

نگاتيو، منفي نگاتيو

Question 31

jeopardize (v.)

Answer 31

به خطر انداختن ماشين jeep زندگي شما رو jeopardize مي كنه.

Question 32

ventilate (v.)

Answer 32

تهويه كردن اگر late، ءwent كني نمي توني هواي كلاس رو ventilate كني.

Question 33

obstacle (n.)

Answer 33

مانع تكل در بازي فوتبال براي تيم حريف obstacle ايجاد مي كند.

Question 34

chiropractor (n.)

Answer 34

ماساژور (پزشك) دست هاي chiropractor بايد مثل تراكتور قوي باشد.

Question 35

magnify (v.)

Answer 35

بزرگنمايي كردن ذره بين magnifier

Question 36

obesity (n.)

Answer 36

چاقي آب city ما باعث obesity مي شود.

Question 37

epidemic (n., adj.)

Answer 37

بيماري، همه گير، مُسري اپيدميك

Question 38

scald (v.)

Answer 38

با آب داغ سوزاندن اگر در هواي cold دستتزرا با آب داغ بشوري، دستت را scald مي كني.

Question 39

transparent (adj.)

Answer 39

آشكار، شفاف، واضح اين transparent هست كه اون آقا parent شماست.

Question 40

customary (adj.)

Answer 40

رايج، شايع custom عيدي دادن در شهر ما customary بود.

Question 41

clergy (n.)

Answer 41

كشيش (مرد) شوهر هلن كلر، يك clergy بود.

Question 42

contagious (adj.)

Answer 42

مسري، واگيردار كنت هاي انگليس دچار يك بيماري contagious شدن.

Question 43

placard (n.)

Answer 43

پلاكارد، نوشته، شعار نوشته پلاكارد

Question 44

legible (adj.)

Answer 44

خوانا اگر خطت legible باشد، هيچ استادي باهات لج نمي كند.

Question 45

cancel (v.)

Answer 45

باطل كردن، كنسل كردن، لغو كردن كنسل كردن

Question 47

debtor (n.)

Answer 47

بدهكار اون ماهيگير به من يك تور debtor است.

Question 48

coincide (v.)

Answer 48

هم زمان اتفاق افتادن اين coinها به صورت coincide ضرب شدند.

Question 49

depart (v.)

Answer 49

رفتن، عزيمت كردن ديشب ساعت ٨ به اون party، ةdepart كردم.

Question 50

unearth (v.)

Answer 50

از زير زمين بيرون آوردن

Question 51

verdict (n.)

Answer 51

حكم و فرمان ديكتاتورها verdictهاي زيادي مي دهند.

Question 52

charity (n.)

Answer 52

نيكوكاري دولت براي charity ٤ تا چرخ به راننده ها داد

Question 53

tyrant (n.)

Answer 53

مستبد، ظالم آدم tyrant با تايرهاشون از روي بقيه رد مي شوند.

Question 54

recede (v.)

Answer 54

كم شدن، فروكش كردن وقتي رسيد حقوقشون رو گرفتن خشمشون recede كرد.

Question 55

obedient (adj.)

Answer 55

مطيع، فرمانبردار عبيد زاكاني آدم obedient نبود.

Question 56

dejected (adj.)

Answer 56

غمگين اول آدم reject ميشه بعد dejected ميشه

Question 57

kneel (v.)

Answer 57

زانو زدن كنار رود نيل، kneel زدم تا آب بخورم.

Question 58

tumult (n.)

Answer 58

آشوب بيماري تب مالت باعث tumult در شهر شد.

Question 59

wobble (v.)

Answer 59

تلوتلو خوردن او براي گرفتن جايزه نوبل wobble مي كرد.

Question 60

swarm (v., n.)

Answer 60

١. دسته، گله. ٢.ازدحام كردن يك swarm آدم نبايد در مكان هاي warm، ة swarm كنند.

Question 61

drench (v.)

Answer 61

خيساندن براي پختن برنج، بايد برنج رو drench كرد.

Question 62

biography (n.)

Answer 62

زندگي نامه، شرح حال، حسب حال

Question 63

heir (n.)

Answer 63

وارث حتي heir، يك hair هم نداشت.

Question 64

majestic (adj.)

Answer 64

باشكوه مجارستان كشوري majestic است.

Question 65

dwindle (v.)

Answer 65

كاهش يافتن، كم شدن ة wind در شب كوير dwindle مي كند.

Question 66

surplus (n., adj.)

Answer 66

اضافي

Question 67

traitor (n.)

Answer 67

خيانتكار اون traitor يك تراكتور داشت.

Question 68

deliberate (v., adj.)

Answer 68

١. آگاهانه، ٢.فكر كردن، انديشيدن اگر كاري را با دلت deliberate انجام بدي يعني درموردش deliberate كردي.

Question 69

vandal (n.)

Answer 69

خرابكار ببربنگال خيلي vandal است.

Question 70

drought (adj.)

Answer 70

خشكسالي، خشكي خشك dry

Question 71

abide (v.)

Answer 71

١.اطاعت كردن، ٢.تحمل كردن عباد چون از هيچكس abide١ نمي كرد، آنرا در خانه abide٢ مي كردند.

Question 72

unify (v.)

Answer 72

متحد كردن unite

Question 73

summit (n.)

Answer 73

قله، اوج سامي به summit موقعيت كاريش رسيد.

Question 74

heed (v., n.)

Answer 74

توجه كردن اگر در صحبت كردن head خودت را تكون بدي يعني داري heed مي كني.