گلستان - دیباچه Flashcards

1
Q

جزم

A

تصمیم کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

معتکف

A

حال حرف نزدن، یا از مردم دیگر خودش جدا می کنید

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

عادت مألوف و طریق معروف

A

فرهنگ…

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

آزردن

A

خسارت رساندن، آزار رساندن، آسیب زدن - یعنی نتیجه ‌ی زدن کسی دیگر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

راه صواب

A

راه درست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

اولوالباب

A

خردمند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

نیام

A

جای شمشیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

کام

A

دهان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

نقض

A

خراب شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

نقض رأی اولوالباب که ذوالفقار‌ علی در () و زبان سعدی در ()

A

نقض رأی اولوالباب که ذوالفقار‌ علی در نیام و زبان سعدی در کام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

دو چیز به طیرهٔ عقلست

A

دو چیز در برابر‌‌ حکمت هست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

محاوره

A

گفت‌وگو

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

مروّت

A

شجاعت و تقوا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

بحکم ضرورت سخن گفتیم

A

البته… حتماً…

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

تفرّج کردن

A

نگاه کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

صَولت

A

شدت، با قوی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

دولت (معنی دیگر)

A

مال، ثروت… «ایام‌ دولت وَرْد رسیده»

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

ورد

A

گل، مثل گل‌محمدی

19
Q

جامه

A

لباس

20
Q

نیکبختان

A

ثروتمندان

21
Q

نم

A

خیس، تر، برانی - صفات برای داشتن آب

22
Q

لآلی

A

اؤلؤه

23
Q

عذار

A

خشمگین

24
Q

خُرّم

A

شادی

25
Q

درآویختت

A

آویزن کردن - وقتی که چیزی‌‌ زیر چیزی دیگر پیوسته می شود

26
Q

سایه

A

چیزی‌که پشت چیزی‌است در برابر خورشید

27
Q

بامدادان

A

شروع خورشید

وقتی که خورشید می اید

28
Q

غالب

A

نیروی پر از قدرت و نمی توانید آن را رد کنید

29
Q

دامن

A

لباس که روی پای می پوشید

امروز فقط خانم‌ها می پوشند

30
Q

بقائی

A

ابدیت،

وقتی که هرگز تمام می شود

31
Q

وفائی

A

عهد نجات می دهد

32
Q

پاید

A

بقائی، چیزی که باقی می ماند

33
Q

نزهت

A

Diversion

34
Q

فسحت

A

Expansiveness

35
Q

تصنیف کردن

A

درست کردن موسیقی یا دستان

36
Q

خزان

A

نامه دیگر‌‌برای فصل پاییز

37
Q

تطاول

A

صفت کسی که خشمگین است

38
Q

طیف

A

Stridency

39
Q

مبدل کردن

A

تبدیل کردن، نغیر‌کردن

40
Q

حکایت

A

دستان

41
Q

آویختن

A

گرفتن

او در‌ دامنم آویخت

42
Q

بیاض

A

رونوشت پاک

Clean copy

43
Q

متکلمان

A

کسانی که حرف‌ی را می زنند

44
Q

مترسل

A

کسی‌که با کسی دیگر همیشه به خودشان‌ می‌نویسد