B 2 Flashcards
(499 cards)
Hallo
سلام
verschlafen
خوابیدن در خواب بودن
2 خواب رفتن و کاملا) فراموش کردن)
3 از دست دادن
4 خواب ماندن
die Verschwendung
1 اتلاف اسراف
Wälzen
غلتاندن
2 غلتزدن غلتیدن
3 به دوش (کسی) انداختن
beibringen
1 یاد دادن آموزش دادن
erwischen
رفتن رسیدن
1.den Bus in letzter Sekunde erwischen.
1. در ثانیه آخر به اتوبوس رسیدن. [اتوبوس را گرفتن.]
2.Ich habe die Vase erwischt, bevor sie heruntergefallen wäre.
2. من گلدان را قبل از آنکه به زمین بیفتد گرفتم.
2 دستگیر کردن
akut
حاد شدید
die Armut
1 فقر تنگدستی
ausgrenzen
1 طرد کردن راندن
مترادف و متضاد
ausschließen heraushalten
1.Er grenzt diejenigen aus, denen er angeblich helfen will.
1. او کسانی که گویا میخواهد بهشان کمک کند را (از خود) میراند.
2.Manche Leute werden aufgrund allgemeiner Vorurteile ausgegrenzt.
2. برخی از مردم بهخاطر پیشداوریهای کلی طرد میشوند.
2 کنار گذاشتن
bedürftig
1 محتاج بیبضاعت
einwerfen
فرستادن پست کردن، ارسال کردن
die Grundlage
مبنا اساس، پایه
der Hausrat
1 لوازم خانه اسباب منزل
die Korruption
1 فساد رشوهخواری
das Kriterium
معیار ملاک
Langfristig
1 بلندمدت طولانیمدت، درازمدت
die Zuneigung
علاقه دلبستگی
der Entzug
ضبط (مدرک) منع
exzessiv
1 مضاعف بیش از حد، افراطی
die Fundgrube
1 گنج چیز باارزش
das Merkmal
1 مشخصه ویژگی، نشانه
stauen
2 جمع شدن انباشته شدن
gefährden
1 به خطر انداختن
Angeboren sein
مادرزادی بودن