B1 - S1 - L1 - What is Psychology? Flashcards
(164 cards)
1
Q
Psychology
A
روانشناسى
2
Q
Both
A
هر دو
3
Q
Applied
A
كاربردى
4
Q
Academic
A
تحصیلی
آموزشگاهی
علمی
دانشگاهى
5
Q
Field
A
رشته
زمينه
گرايش
شاخه
6
Q
Study
A
مطالعه
بررسی
تحقیق
پژوهش
7
Q
Human
A
انسانى
8
Q
Mind
A
ذهن
9
Q
Behavior
A
رفتار
10
Q
Research
A
تحقيق
پژوهش
11
Q
Seek to …
A
به دنبال …
12
Q
Understand
A
فهميدن
13
Q
Explain
A
توضيح دادن
14
Q
Think
A
فكر كردن
15
Q
Act
A
عمل كردن
16
Q
Feel
A
احساس كردن
17
Q
As most …
A
بيشتر …
بيشترين …
18
Q
Realize
A
درك كردن
فهميدن
19
Q
Part
A
بخش
قسمت
20
Q
Devote
A
اختصاص دادن
21
Q
Diagnosis
A
تشخيص
22
Q
Treatment
A
درمان
تدبير (در آزمايشها)
23
Q
Mental
A
ذهنی
عقلی
روانی
24
Q
Health
A
سلامت
تندرستى
بهداشت
25
Issue
موضوع
| مسئله
26
In addition to ...
علاوه بر ...
27
Can be applied to ...
ميتواند به كار برده شود در...
| قابل بكارگيرى است در ...
28
Variety
گوناگون
| متنوع
29
Impact
تاثير
اثر
اثر گذاشتن
30
Daily
روزانه
31
Life
زندگى
32
Including ...
شامل ...
| از جمله ...
33
Performance
كارايى
عملكرد
سطح كارايى
34
Enhancement
بهبود
تقويت
افزايش
35
Self-help
كمك به خود
36
Ergonomics
كار پژوهى
37
Motivation
انگيزش
38
Productivity
بارآورى
| بهره ورى
39
Evolve out
تكامل يافتن
| تكامل پيدا كردن
40
Philosophy
فلسفه
41
Biology
زيست شناسى
42
Discussion
بحث
43
Subject
موضوع
44
Date back to ...
برگشتن به ... (از نظر زمانى)
| باز ميگردد به ... (از نظر زمانى)
45
Early
اوليه
| زود
46
Thinker
متفكر
| انديشمند
47
Aristotle
ارسطو
48
Socrates
سقراط
49
Derive
مشتق شدن
50
Soul
روح
51
Study of ...
مطالعه ى ...
| مطالعهء ...
52
Meaning
معنى
| مفهوم
53
Too
همچنين
54
Emergence
ظهور
| پيدايش
55
Separate
مجزا
56
Independent
مستقل
57
Truly
دقيقا
| صادقانه
58
Establish
ساختن
بنا نهادن
تاسيس كردن
59
First
اولين
60
Experimental
آزمايشى
61
Lab
آزمايشگاه
62
Focus
مركز توجه
مركز فعاليت
متمركز كردن (فعل)
توجه داشتن (فعل)
63
Describing
توصيف كردن
شرح دادن
توصيف
64
Structure
```
سازه
ساختار
سازمان دادن (فعل)
پى ريزى كردن (فعل)
تنظيم كردن (فعل)
```
65
Compose
ساختن
| درست كردن
66
Perspective
چشم انداز
| تجسم (فضايى)
67
Rely on
متكى بودن به
تكيه كردن
وابسته بودن
68
Heavily
به شدت
| زياد
69
Analysis
تجزيه و تحليل
70
Sensation
احساس
71
Feeling
احساس
| لامسه
72
Through
از راه
| از طريق
73
Introspection
درون نگرى
74
Highly
خيلى زياد
| بى حد و حصر
75
Subjective
ذهنى
| درونى
76
Process
فرآيند
| مرحله
77
Believe
باور داشتن
| معتقد بودن
78
Properly
به معنى واقعى كلمه
به طور شايسته
به درستى
79
Trained
آموزش ديده
80
Individual
فرد
| فردى
81
Be able
قادر بودن
| توانايى داشتن
82
Accurately
به دقت
83
Identify
شناسايى كردن
| شناختن
84
Accompany
همراهى كردن
| همراه بودن (با)
85
Thought
فكر
86
Prefer to
ترجيح دادن
87
Scientific
علمى
88
Method
شيوه
| روش
89
Understand
فهميدن
| درك كردن
90
Predict
پيش بينى كردن
91
Objective
عينى
92
Psychological
روانشناختى
93
Carefully
با دقت
| به دقت
94
Beginning
شروع
ابتدا
سر آغاز
95
Hypothesis
فرضيه
96
Empirically
از راه مشاهده
| از روی آزمایش و کار
97
Discipline
رشته علمى
| نظم و انضباط
98
Major
عمده
| اصلى
99
Area
زمينه
حوزه
منطقه
100
Sub-topic
موضوع يا عنوان فرعى
101
Within
در داخل
| در (درون)
102
Personality
شخصيت
103
Social
اجتماعى
104
Development
رشد
105
Psychologist
روانشناس
106
Conduct
انجام دادن
107
Basic
اساسى
108
Seek
به دنبال چيزي بودن
109
Expand
بسط دادن
| توسعه دادن
110
Theoretical
نظرى
111
Knowledge
دانش
112
While
در حالى كه
هنگامى كه
مادامى كه
113
Researcher
محقق
| پژوهشگر
114
Solve
حل كردن
115
Different
مختلف
متفاوت
گوناگون
116
Principle
اصل
117
Real
واقعى
| حقيقى
118
Example
مثال
| نمونه
119
Include
شامل شدن
در بر گرفتن
عبارتند از
از جمله
120
Forensic psychology
روانشناسى جنايى
121
Forensic
دادگاهى
| قانونى
122
Industrial organizational psychology
روانشناسى صنعتى سازمانى
123
Industrial
صنعتى
124
Organizational
سازمانى
125
Therapist
درمانگر
126
Overcome
غلبه كردن
| از ميان برداشتن
127
Behavioral
رفتارى
128
Emotional
هيجانى
129
Disorder
اختلال
130
As
```
همان طور
چنان كه
همان قدر
به طورى كه
مانند
```
131
Philosophical
فلسفى
132
Root
```
ريشه
بنياد
پايه
اساس
منبع
```
133
Begin
آغاز کردن
شروع کردن
دست گرفتن
شروع شدن
134
Move away
دور شدن
135
Employ
به كار بردن
| استخدام كردن
136
Contemporary
معاصر
137
Technique
تکنیک
فن
اسلوب
روش فنى
138
Experiment
آزمايش
139
Correlational
همبستگى
140
Longitudinal
طولى
141
Test
```
آزمايش
آزمون
محک
آزمايش كردن (فعل)
آزمودن (فعل)
محک زدن (فعل)
```
142
Broad
گسترده
وسيع
پهن
عريض
143
Diverse
متنوع
144
Subfield
زير شاخه
| رشته فرعى
145
Specialty
تخصصى
146
Emerge
پديدار شدن
بيرون آمدن
ظهور كردن
147
Following
معمولا همراه با The نوشته مى شود به معنى:
آنچه كه در زير مى آيد
اسامى زير
148
Application
كاربرد
149
Abnormal
نابهنجار
150
Abnormal psychology
روانشناسى نابهنجارى
151
Biological
زيستى
| زيست شناختى
152
Biological psychology
روانشناسى زيستى
153
Clinical
بالينى
154
Clinical psychology
روانشناسى بالينى
155
Cognitive
شناختى
156
Cognitive psychology
روانشناسى شناختى
157
Comparative
مقايسه اى
| تطبيقى
158
Comparative psychology
روانشناسى تطبيقى
159
Developmental
رشدى
160
Developmental psychology
روانشناسى رشدى
161
School psychology
روانشناسى آموزشگاهى
162
Social psychology
روانشناسى اجتماعى
163
Exceptional
استثنايى
164
Exceptional children psychology
روانشناسى كودكان استثنايى