Catechism Flashcards

1
Q

Catechism

A

پرسش‌نامه مذهبی، کتاب سؤال و جواب دینی، تعلیم و دستور

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Hovering

A

رحال توقف پر زدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، منتظرشدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Flaunt

A

بالیدن، خرامیدن، جولان دادن، خودنمایی کردن، جلوه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Disreputability

A

بدنامی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Whiff

A

دروغ گفتن، دروغ در چیزی گفتن، چاخان، باد، نفخه، بو، دود، وزش، پف، پرچم، با صدای پف حرکت دادن، وزیدن، وزاندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Stain

A

لک، لکه، داغ، آلودگی، آلایش، ننگ، لکه‌دار کردن، چرک کردن، زنگ زدن، رنگ شدن، رنگ پس دادن، زنگ‌زدگی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

Trolley

A

چرخ دستی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Flitting

A

گذرا، زودگذر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Crescent

A

هلال، ماه نو، (صفت‌گونه) هلالی، هلالی‌شکل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Dun

A

رنگ قهوه‌ای کم‌رنگ، سمند، خاکی، اسب کهر، سماجت کردن، آزار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Nod

A

تکان دادن سر به علامت توافق، سر تکان دادن، با سر اشاره کردن، تکان خوردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Drifted

A

شیده شدن، رفتن، سوق داده شدن (شخص و امور و غیره

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Lavish, lavishly

A

فراوانی، وفور، ولخرجی، اسراف کردن، ولخرجی کردن، افراط کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Alcove

A

شاه‌نشین، آلاچیق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Peer

A

جفت، قرین، هم‌شأن، عضو مجلس اعیان، صاحب لقب اشرافی، رفیق، برابر کردن، هم‌درجه کردن، به درجه اشرافی (مثل کنت و غیره) رسیدن، برابر بودن با، به دقت نگریستن، باریک شدن، نمایان شدن، به نظر رسیدن، همال

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Peer down

A
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Fleet

A

ناوگان، عبور سریع، زود گذر، بادپا، به‌سرعت گذشتن، تندرفتن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Stoically, stoical

A

خویشتن‌دار، بردبار، صبور، خویشتن‌دارانه، صبورانه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Broiling

A

، سوزان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Banish

A

تبعید کردن، اخراج بلد کردن، دور کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Efficacy

A

تأثیر، سودمندی، درجه تأثیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

Ostentation

A

خود‌نمایی، خود‌فروشی، تظاهر، نمایش

23
Q

Outlay

A

بلغ سرمایه‌گذاری شده، خرج، بیرون گستردن، خرج کردن، هزینه، پرداخت

24
Q

Shroud

A

کفن، پوشش، لفافه، طناب اتصال بادبان به نوک عرشه کشتی، پوشاندن، در زیر حجاب نگاه داشتن، کفن کردن

25
Jostle
تنه، هل، تکان، تنه زدن
26
Frantic
با سراسیمگی، با بی‌تابی، دیوانه‌وار
27
Erect
عمودی، قائم، راست، سیخ، راست کردن، شق شدن، افراشتن، برپاکردن، بناکردن
28
Tingle
مورمور شدن، به سوزش آمدن, به لرزه افتادن
29
Defile
آلوده کردن، بی‌حرمت کردن، بی‌عفت کردن، گردنه، رژه رفتن، گذرگاه
30
Enquire
پرسیدن، سؤال کردن از، سؤال کردن راجع‌به، پرسیدن از، پرسیدن راجع‌به
31
Crest
تاج، کلاله، قله، یال، بالاترین درجه، به بالاترین درجه رسیدن، ستیغ
32
Circumambulate, circumambulation
دور چیزی گردیدن، به دور چیزی گشتن, طواف
33
Wreath
حلقه گل، تاج گل، نرده پلکان مارپیچی
34
Garland
گلچین ادبی، تاج گل، حلقه گل، گلبند زدن، در حلقه گل قرار دادن
35
Rattling
جانانه، بشاش، تند، خیلی تند، خیلی خوب
36
Reverie
revery ) خیال واهی، خیال خام
37
Steer
راندن، بردن، راهنمایی کردن، هدایت کردن، گوساله پرواری، رهبری، حکومت
38
Rasp
صدای سوهان، صدای گوش‌خراش، صدای خشن، صدای خرت‌خرت، صدای خرخر، صدای نفس‌نفس, سوهان زدن، ساییدن, مالیدن
39
Solemn
رسمی، موقر، جدی، گرفته، موقرانه، با تشریفات
40
Bustle
intransitive شلوغ شدن، به جنب‌وجوش افتادن، در تکاپو بودن، این‌ور و آن‌ور دویدن، های‌وهوی داشتن، تقلا داشتن، کشمکش داشتن
41
Contemplate
در فکر چیزی بودن، در نظر داشتن، بر آن بودن، قصد داشتن، در صدد چیزی بودن, نگریستن، خیره شدن، تماشا کردن، سیر کردن, تعمق کردن، ژرف‌اندیشی کردن، مداقه کردن، تأمل کردن، اندیشیدن (به مدت طولانی و به‌دقت)
42
Melancholy
مالیخولیا، سودا، سودازدگی، غمگین
43
Durress
سختی، سفتی، محکمی، شدت، رفتار خشن و تند، اکراه، اجبار
44
Chide
سرزنش کردن، گله کردن از، غرغرکردن
45
Gloom
تاریکی، تیرگی، تاریکی افسرده‌کننده، ملالت، افسردگی، دل تنگی، افسرده شدن، دلتنگ بودن، عبوس بودن، تاریک کردن، تیره کردن، ابری بودن(آسمان
46
assiduously
با پشتکار
47
Beads
مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن
48
Litany
مناجات و دعای دسته‌جمعی به‌طور سؤال و جواب، مناجات و عبادت تهلیل‌دار
49
Dim
کم‌نور، تاریک، تار، مبهم
50
Perspiration
عرق بدن، کار سخت، عرق‌ریزی
51
Profundity
عمق، ژرفا
52
Clutch
چنگ، چنگال، کلاچ (اتومبیل)، صفحه اتصال، وضع دشوار، چنگ زدن، محکم گرفتن
53
Impertinence
impertinency ) جسارت، فضولی، گستاخی، نامربوطی، بی‌ربطی، نابه‌هنگامی، بی‌موقعی، اهانت