D2 Flashcards
1
Q
suntan
A
قهوه ای مایل به سرخ، قهوه ای شدن پوست بدن در اثر نور آفتاب
2
Q
bikini
A
لباس شنای زنانه دو تکه
3
Q
interview
A
مصاحبه
4
Q
ironing
A
اتوکردن
5
Q
fed up
A
خسته شده، رنج کشیده
6
Q
furious
A
خشمگین، عصبانی
7
Q
hang on
A
ادامه دادن، آویزان شدن
8
Q
sake
A
دلیل، منظور، جهت
9
Q
slave
A
بنده، غلام
10
Q
witch
A
جادوگر، ساحره، عفریته
11
Q
iron
A
اتو، آهن
12
Q
skirt
A
دامن
13
Q
trainer
A
مربی
14
Q
belt
A
کمربند
15
Q
hospitality
A
مهمان نواری، خوش رویی
16
Q
lipstick
A
رژ لب
17
Q
gentle
A
ملایم، نجیب، مهربان
18
Q
romantic
A
رمانتیک، خیالی
19
Q
sophisticated
A
پیچیده
20
Q
fancy
A
،تفننی، تصور، تصورکردن، علاقه داشتن به
21
Q
crisp(adj,n)
A
ترد، برشته، سیب زمینی برشته
22
Q
outfit
A
لباس، ساز و برگ
23
Q
refreshment
A
نیرو بخشی، استراحت، رفع خستگی
24
Q
beat
A
ضربان، تپش، زدن، کتک زدن، بردن
25
defence
دفاع، مدافعه
26
childish
بچگانه، کودکانه
27
brilliant
درخشان، بااستعداد
28
do I care
آیا من اهمیت می دهم
29
audition
آزمون، استماع، شنوایی
30
tragedy
تراژدی، فاجعه، مصیبت
31
catastrophe
فاجعه، مصیبت
32
appointment
قرار ملاقات، وقت تعیین شده
33
bear(n,v)
خرس، تحمل کردن، تاب آوردن
34
hairdresser
سلمانی، آرایشگر
35
gorgous
جذاب، زرق و برق دار
36
are you cross about something
آیا از چیزی ناراحت هستی
37
contrary
مقابل، مخالف
38
tickle(n,v)
غلغلک، غلغلک دادن
39
over due
بیش از حد، سررسیده، دیرآمده
40
courage(n)
شجاعت، دلاوری
41
shore
ساحل
42
exploit(n,v)
بهره برداری، بهره برداری کردن از
43
coronation
تاج گذاری
44
tremendous
عظیم
45
incorporate
ترکیب کردن، جا دادن
46
clump
انبوه، توده، انباشته شدن، انبوه کردن
47
perpendicular
عمود، عمودی، ستونی
48
conscious
آگاه، هوشیار
49
deem
خیال کردن، فرض کردن، پنداشتن
50
bridesmaid
ساقدوش عروس
51
book(v)
رزرو کردن
52
interfere
دخالت کردن، مداخله کردن
53
any moment
هر زمانی
54
fabulous
شگفت آور
55
trouble
مشکل، زحمت، سختی
56
decent
نجیب، محجوب
57
hunk
کلوخه، تکه بزرگ
58
bride
عروس
59
mean
قصد داشتن، منظور داشتن
60
wedding
عروسی
61
courtesy
تواضع، ادب و مهربانی
62
reception
پذیرش
63
venue
محل
64
honeymoon(n,v)
ماه عسل، ماه عسل رفتن
65
sacrifice(n,v)
قربانی، فداکاری، قربانی کردن، فدا کردن
66
feast(n,v)
جشن، مهمانی، جشن گرفتن
67
idiot
آدم سفیه و احمق، خرفت
68
macho
خوش هیکل
69
vain
بیهوده، عبث، باطل
70
stag
گوزن
71
stag night
شب عروسی
72
beer
آبجو
73
curry
ادویه کاری
74
worst
بدترین، از همه بدتر
75
accurately
به درستی، دقیقا
76
snog
بوسیدن، در آغوش گرفتن، نوازش کردن
77
anger(n,v)
خشم، غضب، خشمگین کردن
78
inner calm
آرامش درونی
79
tickle
غلغلک دادن، خاریدن
80
acupuncture
طب سوزنی
81
royalty
حق التالیف، حق الامتیاز، حق الاختراع، از خانواده سلطنتی، اعضای خانواده سلطنتی
82
sunbathing
آفتاب گرفتن
83
scrub
مالش دادن، مالیدن، کیسه کشیدن
84
filthy
کثیف، چرک
85
toast(n,v)
نان تست، برشته کردن
86
roast
کباب کردن، برشته کردن
87
sweet
شیرین، مطبوع
88
sour
ترش
89
prawn
میگو
90
obvious
آشکار، واضح، بدیهی
91
worse still
بدتر از آن
92
genetic
ژنتیک
93
farmer
کشاورز، مزرعه دار
94
manner
روش، نوع، شیوه
95
escape(n,v)
در رفتن، فرار کردن، گریز، فرار
96
prison(n,v)
زندان، زندان کردن
97
vegetarian
گیاه خوار، گیاه خواری
98
hound(n,v)
شکارچی، سگ تازی، با تازی شکار کردن
99
lurking
خیره کننده
100
summit
قله، اوج، نوک
101
inhospitable
نامهربان، مهمان ننواز
102
beloved
محبوب، معشوق، مورد علاقه
103
dirigible(n,adj)
بالن، کشتی هوایی، هدایت پذیر
104
aircraft
هواپیما
105
veritable
حقیقی، واقعی
106
flout(n,v)
توهین، دست انداختن، استهزاکردن
107
canine
سگی، وابسته به خانواده سگ
108
swell(n,v)
تورم، متورم شدن
109
accuse
متهم کردن، تهمت زدن
110
skeleton
اسکلت، استخوان بندی
111
strip(n,v)
نوار، محروم کردن
112
vow
عهد، پیمان، قول
113
hurdle(n,v)
مانع، از روی مانع پریدن
114
effort
تلاش، سعی، کوشش
115
visibility
دید، قابلیت دیده شدن
116
puppy
توله سگ
117
altitude
ارتفاع، بلندی
118
exclusive
انحصاری، منحصر به فرد
119
helmet
کلاه ایمنی، کلاه خود
120
goggles
عینک ایمنی، عینک حفاظ دار
121
bite(n,v)
گاز، نیش، گاز گرفتن، گزیدن
122
soda
جوش شیرین
123
grape
انگور
124
cheering up
تشویق کردن
125
rip
چاک، شکاف، پاره کردن، شکافتن
126
retirement
بازنشستگی
127
ruin(n,v)
ویرانی، خرابی، خراب کردن
128
prune
آلو
129
wilderness
بیابان، صحرا
130
assistance
همکاری، مساعدت، همیاری، معاونت
131
porch
ایوان، رواق
132
tribe
قبیله، عشیره، خانواده
133
proceed
اقدام کردن، پرداختن به
134
senior
ارشد، بالا رتبه
135
ceremony
مراسم، جشن، تشریفات
136
badge
نشان، امضا و علامت برجسته و مشخص
137
sneak
دزدکی حرکت کردن
138
elderly
مسن، سالخورده
139
infirm
ناتوان، ضعیف
140
crafty
فریبنده، حیله گر
141
menace
تهدید، مخاطره، تهدید کردن
142
oak
بلوط
143
steer(n,v)
رهبری، هدایت کردن، اداره کردن
144
singe(n,v)
سوختگی سطحی، داغ کردن، بودادن
145
pile(n,v)
توده، توده کردن، اندوختن
146
weigh
وزن کردن، سنجیدن
147
elvow
آرنج
148
dig(n,v)
کندن، حفر کردن، حفاری
149
concern(n,v)
نگرانی، دلواپس کردن
150
track
ردپا، مسیر،راه
151
scram
فرار کردن، گریختن
152
collar
یقه، گردنبند
153
scent(n,v)
عطر، رایحه، عطر زدن
154
bark
پارس کردن سگ
155
ginger
زنجبیل
156
toil(n,v)
رنج، محنت، رنج بردن، زحمت کشیدن
157
squirrel
سنجاب
158
desire(n,v)
میل، آرزو، خواست، میل داشتن، خواستن
159
assigned(adj)
اختصاص یافته، معین، موعود
160
cunning(n,adj)
حیله گری، حیله، حیله گر، مکار
161
dug
نوک پستان
162
errand
ماموریت، فرمان
163
occupied
مشغول
164
lieutenant
ستوان
165
tent(n,v)
چادر، خیمه، چادر زدن
166
mailman
پستچی، نامه رسان
167
oblige
وادار کردن، مجبور کردن، مرهون ساختن
168
misunderstanding
سوء تفاهم
169
taste(n,v)
طعم، مزه، سلیقه، چشیدن
170
intruder
اسم
| مزاحم، مخل، فضول
171
cone(n,v)
مخروط، قیف، مخروطی شکل کردن
172
shame(n,v)
شرم، خجالت، ننگ، شرمساری، شرمنده کردن، خجالت دادن
173
house(n,v)
محل سکونت، منزل، منزل دادن، جای دادن
174
weapon
سلاح، اسلحه
175
oh my gosh
وای خدای من
176
tempt
وسوسه کردن، اغوا کردن
177
honor
افتخار و احترام
178
fraud
تقلب، فریب، کلاه برداری، حیله
179
bandit
راهزن
180
surveyor
نقشه بردار
181
botanist
گیاه شناس
182
catalog(n,v)
کاتالوگ، فهرست، فهرست کردن
183
advantage(n,v)
مزیت، برتری، سود، منفعت،فایده، مزیت دادن، سودمند بودن
184
insist
پافشاری کردن، اصرار کردن
185
dumb(n,v)
گنگ، لال، بی صدا، لال کردن، خفه کردن
186
acorn
بلوط
187
hide
پنهان شدن، مخفی شدن، مخفی کردن، پنهان کردن
188
unleash
رها کردن
189
spit(n,v)
تف، آب دهان، تف انداختن، آب دهان پرتاب کردن
190
jerk(n,v)
تکان، تکان سریع، ناگهان حرکت دادن
191
cane
عصا
192
bestow
بخشیدن، عطا کردن
193
lurking
خیره کننده
194
summit
قله، اوج، نوک
195
inhospitable
نامهربان، مهمان ننواز
196
beloved
محبوب، معشوق، مورد علاقه
197
dirigible(n,adj)
بالن، کشتی هوایی، هدایت پذیر
198
aircraft
هواپیما
199
veritable
حقیقی، واقعی
200
flout(n,v)
توهین، دست انداختن، استهزاکردن
201
canine
سگی، وابسته به خانواده سگ
202
swell(n,v)
تورم، متورم شدن
203
accuse
متهم کردن، تهمت زدن
204
skeleton
اسکلت، استخوان بندی
205
strip(n,v)
نوار، محروم کردن
206
vow
عهد، پیمان، قول
207
hurdle(n,v)
مانع، از روی مانع پریدن
208
effort
تلاش، سعی، کوشش
209
visibility
دید، قابلیت دیده شدن
210
puppy
توله سگ
211
altitude
ارتفاع، بلندی
212
exclusive
انحصاری، منحصر به فرد
213
helmet
کلاه ایمنی، کلاه خود
214
goggles
عینک ایمنی، عینک حفاظ دار
215
bite(n,v)
گاز، نیش، گاز گرفتن، گزیدن
216
soda
جوش شیرین
217
grape
انگور
218
cheering up
تشویق کردن
219
rip
چاک، شکاف، پاره کردن، شکافتن
220
retirement
بازنشستگی
221
ruin(n,v)
ویرانی، خرابی، خراب کردن
222
prune
آلو
223
wilderness
بیابان، صحرا
224
assistance
همکاری، مساعدت، همیاری، معاونت
225
porch
ایوان، رواق
226
tribe
قبیله، عشیره، خانواده
227
proceed
اقدام کردن، پرداختن به
228
senior
ارشد، بالا رتبه
229
ceremony
مراسم، جشن، تشریفات
230
badge
نشان، امضا و علامت برجسته و مشخص
231
sneak
دزدکی حرکت کردن
232
elderly
مسن، سالخورده
233
infirm
ناتوان، ضعیف
234
crafty
فریبنده، حیله گر
235
menace
تهدید، مخاطره، تهدید کردن
236
oak
بلوط
237
steer(n,v)
رهبری، هدایت کردن، اداره کردن
238
singe(n,v)
سوختگی سطحی، داغ کردن، بودادن
239
pile(n,v)
توده، توده کردن، اندوختن
240
weigh
وزن کردن، سنجیدن
241
elvow
آرنج
242
dig(n,v)
کندن، حفر کردن، حفاری
243
concern(n,v)
نگرانی، دلواپس کردن
244
track
ردپا، مسیر،راه
245
scram
فرار کردن، گریختن
246
collar
یقه، گردنبند
247
scent(n,v)
عطر، رایحه، عطر زدن
248
bark
پارس کردن سگ
249
ginger
زنجبیل
250
toil(n,v)
رنج، محنت، رنج بردن، زحمت کشیدن
251
squirrel
سنجاب
252
desire(n,v)
میل، آرزو، خواست، میل داشتن، خواستن
253
assigned(adj)
اختصاص یافته، معین، موعود
254
cunning(n,adj)
حیله گری، حیله، حیله گر، مکار
255
dug
نوک پستان
256
errand
ماموریت، فرمان
257
occupied
مشغول
258
lieutenant
ستوان
259
tent(n,v)
چادر، خیمه، چادر زدن
260
mailman
پستچی، نامه رسان
261
oblige
وادار کردن، مجبور کردن، مرهون ساختن
262
misunderstanding
سوء تفاهم
263
taste(n,v)
طعم، مزه، سلیقه، چشیدن
264
intruder
اسم
| مزاحم، مخل، فضول
265
cone(n,v)
مخروط، قیف، مخروطی شکل کردن
266
shame(n,v)
شرم، خجالت، ننگ، شرمساری، شرمنده کردن، خجالت دادن
267
house(n,v)
محل سکونت، منزل، منزل دادن، جای دادن
268
weapon
سلاح، اسلحه
269
oh my gosh
وای خدای من
270
tempt
وسوسه کردن، اغوا کردن
271
honor
افتخار و احترام
272
fraud
تقلب، فریب، کلاه برداری، حیله
273
bandit
راهزن
274
surveyor
نقشه بردار
275
botanist
گیاه شناس
276
catalog(n,v)
کاتالوگ، فهرست، فهرست کردن
277
advantage(n,v)
مزیت، برتری، سود، منفعت،فایده، مزیت دادن، سودمند بودن
278
insist
پافشاری کردن، اصرار کردن
279
dumb(n,v)
گنگ، لال، بی صدا، لال کردن، خفه کردن
280
acorn
بلوط
281
hide
پنهان شدن، مخفی شدن، مخفی کردن، پنهان کردن
282
unleash
رها کردن
283
spit(n,v)
تف، آب دهان، تف انداختن، آب دهان پرتاب کردن
284
jerk(n,v)
تکان، تکان سریع، ناگهان حرکت دادن
285
cane
عصا
286
bestow
بخشیدن، عطا کردن
287
mystery
رمز و راز
288
inches
اینچ
289
ferry
کشتی
290
punctuation
نشانه گذاری، نقطه گذاری
291
detergent powder
پودر ماشین لباس شویی
292
goat
بز
293
take a look
نگاه سرسری انداختن
294
Asia
آسیا
295
mango
انبه
296
department store
فروشگاه بزرگ، فروشگاه عمومی، مغازه لباس فروشی
297
متضاد big بزرگ
small
| کوچک
298
متضاد:
quiet
آرام
loud
| بلند
299
متضاد:
thin
لاغر(نازک)
thick
| ضخیم
300
متضاد:
light
سبک
heavy
| سنگین
301
متضاد:
fast
سریع
slow
| آرام
302
متضاد:
cheap
ارزان
expensive
| گران
303
bargain(n,v)
معامله، خرید ارزان، چانه زدن، خریدن
304
bargaining for a lower price:
how about $10?
will you take $10?
would you take $10?
suggesting a different price:
you can have it for $10
I’ll let you have it for $10
I’ll give it to you for $10
305
try on
پروف کردن
306
متضاد:
baggy, loose
گشاد، شل هردو این معنی را می دهد
tight
| تنگ، سفت
307
uncomfortable
ناراحت، ناراحت کننده
308
pretty
خوب، قشنگ
309
متضاد:
bright
روشن
dark
| تیره
310
هم معنی:
| plain=simple
ساده
311
متضاد:
ugly
زشت
beautiful
| خوشگل، زیبا
312
vendor
فروشنده
313
generally
عموما، به طور کلی
314
huge
بزرگ
315
scorpion
عقرب
316
purchase(n,v)
خرید، خریدن
317
comparative adjective:
اینا فقط و فقط دو چیز را با یکدیگر مقایسه میکنند
1) adj+er+than
اینا برای صفتای یک یا دو سیلابی هست
2) more+adj+than
برای صفتای بیشتر از دو سیلابی
3)exception
قانونش مثل یک و دو سیلابی هست فقط به جای اینکه ای آر بگیره قانونش متفاوته
good>better than, bad>worse than, far>further than
The star X07 is lighter than the myphone
The myphone is heavier than the star X07
Which cell phone is more expensive?
The star X07 is more expensive than the my phone
The myphone is less expensive than the star X07
Is the myphone better than the star X07?
No, I don’t think it’s better. it’s worse
318
```
گرامر enough و too:
too معنای منفی دارد
enough معنای مثبت دارد
enough قبل از اسم میاد
I have enough money
I don’t have enough money
enough بعد از صفت میاد
the pants are big enough
the pants aren’t long enough
Too همیشه قبل از صفت میاد
The jacket is too small
The pants aren’t too long
```
هیچی☺️☺️☺️
319
bicycling
دوچرخه سواری کردن
320
Qatar
قطر
321
rush(n,v)
عجله کردن، یورش بردن، عجله، یورش
322
rush over
عجلهکن
323
crowded
شلوغ
324
traffic jam
راهبندان
325
traffic
ترافیک، عبور و مرور، رفت و آمد
| any kind of movement
326
over expect
بیش از حد انتظار
327
gallery
گالری، آلبوم عکس
328
window shop
رفتن و به مغازه ها نگاه کردن و چیزی نخریدن
329
out door restaurant
رستوران در فضای باز
330
indoor
در فضای داخلی
331
juggler
جادوگر، تردست، شعبدهباز
332
waterfall
آبشار
333
botanist
گیاه شناس
334
botanical
گیاه شناسی
335
botanical garden
باغ گیاه شناسی
336
castle
قلعه، کاخ،قصر
337
fountain
فواره
338
palace
کاخ، کوشک
| معمولا به یک آدم معروف قدیمی هست
339
square
میدان
340
monument
بنای تاریخی
341
pyramid
هرم
342
statue
مجسمه
343
nationality
ملیت، تابعیت
344
Greece
کشور یونان
345
Greek
یونانی
346
attract
جلب کردن، جذب کردن، مجذوب کردن
347
repel
دفع کردن
348
attractive
جذاب، دلربا
349
repulsive
دافع، زننده
350
attraction
اسم
| جاذبه
351
repulsion
دافعه
352
mummy
مومیایی، جسد مومیایی شده
353
mummification
اسم
| مومیایی کردن
354
potterist
کوزه گر
355
treasure
گنج
356
siteseeing
سیر، تماشا
357
recommendation
پیشنهاد
358
suggestion
پیشنهاد
359
asking for recommendation
what would you recommend doing there?
what would you suggest doing there?
what would you think I should do there?
Giving a recommendation
I’d recommend going.....
I’d suggest going........
I think you should go........
360
Specialty
تخصص
361
متضاد:
clean
تمیز
dirty
| کثیف
362
متضاد:
Stressful
پر استرس، پر التهاب
relaxing
| آرامش بخش
363
متضاد:
Safe
بی خطر
dangerous
| خطرناک
364
متضاد
traditional
سنتی
modern
| جدید، مدرن
365
متضاد
ugly
زشت
beautiful
| زیبا، خوشگل
366
tip
نکته
367
appreciate(n,v)
قدردانی، قدردانی کردن، تقدیر کردن
368
definitly(adv)
قطعا، عینا
369
Modal verbs
| بعد از این افعال فعل به صورت حال ساده یا simple present می آید
```
حال؛ گذشته
can;could
may; might
shall; should
will;would
```
370
گرامر should و can
معمولا به سه صورت کلی از can استفاده می شود:
1) ability
2) request
3) possibility
در این مورد سوممثلا میگیماون ممکنه تو ایران نباشه
در مورد could اینکه یک مقداری مودبانه ترهست و برای present هم به کار میره
در مورد should
| معمولا برای suggestion به کار میره
371
superlative
صفت
| عالی، درجه عالی، بالاترین، بیشترین
372
```
Superlative adjectives
همان طور که در قبل گفتیم comparative adj مقایسه میان دو تا چیز بود
اما اینجا مقایسه میان یکی و همه هست
comparing 1 with all
1) the + adj + est
این برای صفتای یک یا دو سیلابیه
2) the + most + adj
برای بیشتر از دو سیلابی
3) exceptions
good> the best; bad>the worst; far> the furthest
```
Sydney is the biggest city in Australia
Sydney is one of the most exciting cities in the world
Sydney has the best restaurants in the countrey
what’s the cleanest city in your country?
what city has the most traditional restaurants?
Is it the worst restaurant?
yes, it is
373
amazing
حیرت آور، شگفت انگیز
374
bench
نیمکت، مسند
375
champion
قهرمان
376
afford
استطاعت داشتن، دادن، تهیه کردن
377
ceremony
مراسم، جشن
378
needle(n,v)
سوزن، سرنگ، سوزن سرنگ و گرامافون، با سوزن تزریق کردن، طعنه زدن، اذیت کردن
379
prick(n,v)
ضرب و شتم، با سیخونک زدن
380
splinter(n,v)
تراشه، خرده، متلاشی کردن، تراشه کردن
381
painful
دردآور، رنج آور، ناراحت کننده
382
tatoo(n,v)
خال کوبی، خال کوبیدن
383
tough
صفت
| دشوار، سخت، سرسخت، با دوام
384
deal(n,v)
معامله، قرارداد، تفاهم نامه، معامله کردن
385
muscle
عضله، ماهیچه
386
bouncer
کسی که جلوی night club می ایستد و از ورود افراد متفرقه جلوگیری می کند
387
executive(n,v)
مجری، اجرایی
388
entry
ورودی، مدخل
389
granny
ننه جان، مادر بزرگ، پیر زن یا پیر مرد
390
beat up
ضرب و شتم
391
find out
پیدا کردن، پیبردن
392
gardening
باغبانی
393
trendy
مرسوم، مد روز
394
exclusive
انحصاری، منحصر به فرد
395
go on
ادامه دادن
396
sweets
شیرینی
397
chew
جویدن
398
brick
آجر
399
confidential
محرمانه
400
wimp
آدم بی عرضه، بی بو و خاصیت، پهلوان پنبه
401
lick(n,v)
لیس، لیسیدن، زبان زدن
402
mate(n,v)
همسر، جفت، رفیق، دوست، جفت گیری کردن
403
chat(n,v)
گپ، گپ زدن
404
revise
اصلاح کردن، تجدید نظر کردن
405
hang out
آویزان کردن، آویختن
406
make over
انتقال دادن، دوباره ساختن
407
make up(n,v)
آرایش، آرایش کردن
408
versus
against
| در مقابل
409
stick
چسبیدن، چسباندن، بهم پیوستن
410
mess(n,v)
بهم ریختگی، شلوغ کاری کردن، آلوده کردن
411
comb(n,v)
شانه، شانه کردن
412
plum
آلو
413
fellow
شخص، همکار، رفیق، دوست
414
hug
بغل کردن، در آغوش گرفتن
415
cuddle
در آغوش گرفتن، نوازش کردن
416
bark(n,v)
پوست درخت، پارس سگ، پارس کردن، پوست کندن
417
cloak
ملافه، عبا
418
indebted
بدهکار، مدیون
419
tradable
قابل معامله
420
conspire
هم پیمان شدن، توطئه چیدن برای کار بد
421
wick
فتیله
422
sorceress
جادوگر، عفریته
423
hesitate
تامل کردن، درنگ کردن، مردد بودن
424
treason
خیانت، پیمان شکنی
425
volunteer(n,v)
داوطلب، داوطلب شدن
426
encounter(n,v)
رویارویی، مواجهه، رویارو شدن، مواجه شدن
427
impale
برچوب آویختن، سوراخ کردن
428
steep
شیب تند، تند، سرازیر
429
rope
طناب، ریسمان
430
distract
حواس پرت کردن، منحرف کردن، گیج کردن
431
staircase
راه پله
432
flawless
بی عیب و نقص
433
capable
توانا، قادر، لایق، ماهر
434
apologize
پوزش خواستن، عذر خواهی کردن
435
slam(n,v)
بهم کوفتن، در زدن
436
fear(n,v)
ترس، بیم، ترسیدن، بیمناک بودن
437
await(v)
منتظر بودن، در انتظار بودن
438
gate
دروازه، مدخل، گیت، دریچه
439
set off
عازم شدن
440
eternal
ابدی، جاودان، دائمی، همیشگی
441
fool(n,adj,v)
لعنت، فحش، دشنام، ناسزا گفتن، فحش دادن
442
curse(n,v)
لعنت، فحش، دشنام، ناسزا گفتن، فحش دادن
443
panic(n,v)
هراس، وحشت، وحشت زده کردن
444
faisty-pants
جوراب شلواری
445
pillow(n,v)
بالش، متکا، بربالش گذاردن
446
skull
جمجمه، کاسه سر
447
stubborn
یک دنده، خیره، سمج، لجوج
448
overbearing
از خود راضی، غالب، مغرور
449
kidney
کلیه، قلوه
450
troll(n,v)
چرخش، دایره وار حرکت کردن، چرخیدن
451
pear
گلابی
452
fondness
عشق ورزیدن، عشق و علاقه
453
unmanly
صفت
| بی ادبانه
454
bug
حشره
455
confirmation
تاییدیه، تصدیق
456
isolation
انزوا، کناره گیری
457
minor(n,adj)
جزئی، خرد، خردسال
458
quote
نقل قول کردن، نقل کردن
459
arrangement
آرایش، تنظیم، ترتیب
460
raise up
بالا بردن
461
shove(n,v)
پرتاب، هل، تنه زدن، پرتاب کردن
462
harm(n,v)
صدمه، آسیب، صدمه زدن، آسیب رساندن
463
desperate
مستاصل، از جان گذشته، نا امید
464
doom(n,v)
حکم، عذاب، حکم دادن
465
dumb
بی عقل، نادان
466
match
اسم
| تطابق، هم خوانی داشتن
467
grave
بزرگ، سنگین، مهم
468
fjord
فلات
469
valiant
شجاع، دلاور، شجاعانه
470
pungent
تند، تیز، زننده
471
look out
حرف ندا
| مراقب باش
472
slide(n,v)
لغزش، لغزنده، لغزیدن، سر خوردن
473
thaw
آب شدن، گرم شدن
474
flurry
طوفان کوچک، ابر کوچک
475
scoundrel
آدم رذل، آدم پست
476
victim
قربانی
477
traumatized
دچار آسیب های روانی
478
demand(n,v)
تقاضا، درخواست، مطالبه کردن، تقاضا کردن
479
sled(n,v)
سورتمه، سورتمه راندن
480
glide(n,v)
سر، سر خوردن
481
pivot(n,v)
محور، چرخیدن
482
fudge(n,v)
شیرینی که از مخلوط شیر و شکلات و شکر تهیه شده، سخن بی معنی و بیهوده، سرهم بندی کردن مخصوصا برای اینکه حقیقت را پنهان کند
483
candy(n,v)
نبات، آبنبات، شیرین کردن
484
raisin
کشمش
485
grasshopper
ملخ
486
ingredient
جزء، جزء ترکیبی
487
sauce
سس، رب، چاشنی، چاشنی زدن به
488
bitter
تلخ
489
treat out
درمان کردن، اصلاح کردن
490
bean
دانه، لوبیا
491
tropical
صفت
| گرمسیری، گرمسیر
492
crush
خرد کردن، له شدن، فشار آوردن
493
liquor(n,v)
مشروب خوردن، مشروب خوراندن
494
nobility
اصالت خانوادگی
495
hide
مخفی کردن، پنهان کردن، مخفی شدن
496
cave(n,v)
غار، غار نوردی کردن، حفر کردن
497
hit
زدن، اصابت کردن
498
fussy
ایرادگیر، داد و بیداد کن
499
stand by
حاضر بودن، ماندن
500
run away(v,adj)
گریختن، گریزان
501
socket
سوکت
502
nail
ناخن
503
instruction
دستورالعمل
504
marshmallow
مارشمالو
505
I will go crazy
دیوانه خواهم شد
506
stuff(n,v)
چیز، ماده، جنس، تپاندن، چپاندن
507
deliver
تحویل دادن
508
sneeze(n,v)
عطسه کردن، عطسه
509
idiot
آدم سفیه و احمق، خرفت
510
load(n,v)
بار، محموله، بار کردن
511
tug of war
مسابقه طناب کشی
512
rare
کمیاب، نادر
513
combination
ترکیب، آمیزش
514
reptile
خزنده
515
traffic warden
پلیس راهنمایی و رانندگی
516
warden
نگهبان، سرپرست، ناظر
517
spoil
خراب کردن، از بین بردن، فاسد کردن
| در مورد خراب کردن روز به کار میره
518
hamster
همستر، موش بزرگ
519
chimney
دودکش، بخاری
520
fairy
پری، جن
521
clamp(n,v)
گیره، با گیره محکم بستن
522
tow(n,v)
یدک کش، یدک کشی، با طناب به دنبال کشیدن
523
licence(n,v)
پروانه، مجوز، پروانه دادن، مجوز دادن
524
contest(n,v)
مسابقه، رقابت، مسابقهدادن
525
expertise
تجربه و تخصص، خبرگی
526
interpreter
مترجم، مترجم شفاهی
527
motorist
راننده
528
eager
مشتاق، پر اشتیاق
529
get off
برو بیرون، ولش کن برو بیرون
| کلا میگه گه خوری اضافه نکن
530
contestant
مسابقه دهنده
531
fascinating
شگفت انگیز
532
lazy
تنبل، سست
533
hut
کلبه
534
shot(n,adj)
گلوله، تیر، رها شده، اصابت کرده
535
axe
تبر، تیشه
536
sack
گونی، کیسه
537
raft
قایق
538
tie up
کج کردن، بستن
539
duke
دوک، لقب موروثی در انگلیس
540
wealth
ثروت، دارایی، مال، سرمایه
541
luck
شانس، بخت، اقبال
542
thieve
دزدیدن، سرقت کردن
543
dig(n,v)
حفاری، حفر، حفر کردن، حفاری کردن
544
count(n,v)
شمار، شمردن
545
amnesia
فراموشی، نسیان
546
druggist
داروگر، دوا فروش، عطار
547
suitcase
چمدان
548
violence
خشونت
549
blindfold
چشم بند
550
genius
نابغه، نبوغ، استعداد
551
idiot
آدم سفیه و احمق، خرفت
552
idiotic
ابلهانه
553
vain
بیهوده، عبث، باطل
554
house(n,v)
خانه، منزل، منزل داشتن، خانه نشین شدن
555
oriental
شرقی
556
flour
آرد
557
superb
عالی، بسیار خوب
558
violent
خشن
559
criminal(n,adj)
بزهکار، جانی، جنایتکار، جنایی
560
forgive
بخشیدن، عفو کردن
561
fascinating
شگفت انگیز
562
slap(n,v)
تو دهنی، سیلی زدن
563
elegant
زیبا، شیک، مد روز
564
vet
دام پزشک
565
roll over
چرخیدن
566
spiritual
روحی، معنوی، روحانی
567
kettle
کتری
568
necklace
گردنبند
569
tie up
بستن
570
lamppost
تیر چراغ برق
571
earring
گوشواره
572
culmination
نقطه اوج، قله
573
credit
اعتبار
574
flea
کک، کپک
575
get rid
خلاص شدن از شر
576
scarf
روسری
577
blame(n,v)
سرزنش، مذمت، مقصر دانستن، سرزنش کردن
578
souvenir
سوغات، یادگاری
579
former=previous
سابق، پیشین
| برای آدمای مهم مثل رئیس جمهور ایناست
580
current
جاری، فعلی
581
ex friend
دوست سابق
| برای آدمای عادی ex به کار میره
582
musician
نوازنده، موسیقی دان
583
blooper
سوتی، اشتباه احمقانه
584
career=occupation=job
شغل، حرفه
585
astronaut
فضا نورد
586
director
کارگردان، مدیر، هدایت کننده
587
explorer
جستجوگر، مکتشف
588
politician
سیاست مدار
589
composer
آهنگساز
| write notes
590
scientist
دانشمند، عالم
591
جهات:
East, West, North, South
northeast, northwest, southeast, southwest
مال زمین بالا قطبه جنوبه پایین قطب شماله
592
antarctica
قطب جنوب
593
continent
قاره، اقلیم
594
lie(n,v)
دروغ، دروغ گفتن، دراز کشیدن
595
certainty
اطمینان
596
niece
دختر خواهر یا برادر
597
nephew
پسر خواهر یا برادر
598
liar
اسم
| کذاب، دروغ گو
599
lawyer
وکیل
600
```
گرامر فعل born:
همیشه was و were لازم داره:
where was Emilio Palma born?
he was born in Antarctica
he wasn’t born in Argentina
where were venus and Serena born?
they were born in the US
they weren’t born in Canada
was he born in Antarctica?
Yes he was or No he wasn’t
```
هیچی☺️☺️☺️
601
```
معنای بودن was و were
How long was Neil Armstrong on the moon?
he was there for two and a half hours
he wasn’t there for very long
where were his parents from?
They were from Argentina
They weren’t from Argentina
where they Wimbledon champions in 2000?
Yes, they were . No, they weren’t
```
هیچی
602
express(n,adj,v)
بیان، صریح، بیان کردن
603
Expressing ceratainty
I’m positive
I’m certain
I’m sure
Expressing uncertainty
I’m not sure, but I think.....
I’m not certain, but I think....
I’m not positive but I think......
604
plato
افلاطون
605
aristotle
سقراط
606
socrates
سقراط
607
socrates
سقراط
608
admire
تحسین کردن، حظ کردن
609
personality
شخصیت، هویت
610
acknowledgement
تقدیر و تشکر
611
honest
صادق
612
brave
شجاع
613
inspire
encourage
| تشویق کردن، انگیزه بودن، به غیرت آوردن
614
passionate
پرشور، احساساتی، شهوانی
615
intelligent
smart
| باهوش، هوشمند
616
talented
مستعد، با استعداد، خوش ذوق
617
caring
دلسوز
618
poverty
فقر
619
against
in front of
620
determined
مصمم
621
timid
ترسو
622
بعد از do, does, did فعل به صورت simple present میاد
هیچی☺️☺️☺️
623
برای سوالی کردن جمله گذشته و جملات منفی از did استفاده میکنیم
```
who did you write about?
I wrote about jlo
I didn’t write about his son
what did he do?
he made documentaries
did you finish your report?
Yes I did, No I didn’t
```
624
```
adverb of time for past indication
Two days ago
A week ago
four years ago
a long time ago
```
هیچی☺️☺️☺️
625
village
دهکده، روستا
626
furniture
مبلمان، وسایل
627
economist
اقتصاد دان
628
profit(n,v)
سود، منفعت، سودبردن، منفعت بردن
629
loan(n,v)
قرض، وام، قرض کردن، عاریه دادن
630
conventional
مرسوم، پیرو سنت و رسوم
631
fancy
علاقه داشتن به
632
menu
فهرست، منو، منوی غذا
633
appetizer
پیش غذا
634
tomato
گوجه
635
soup
سوپ
636
garlic
سیر
637
onion
پیاز
638
crab
خرچنگ
639
French fries
سیب زمینی سرخ کرده
640
mash
خمیر کردن، مخلوط کردن
641
mashed potatoes
پوره سیب زمینی
642
steak
استیک
643
stir fry
سرخ کردن
644
lamb
گوشت بره
645
ravioli
راویولی
646
pie
پای
647
recommendation
suggestion
| توصیه، پیشنهاد
648
quit(n,v)
ترک، دست کشیدن، ترککردن
649
قواعد the, a/an, some
برای uncountable ها و جمع ها از some استفاده میکنیم
برای چیزی که میشناسیمش چه uncount باشه چه count از the استفاده میکنیم
برای اسم های un count مشخص از a/an استفاده میکنیم
یه گرامر دیگه هم داره
اگر کاری باشه که دفعه اوله انجام میدهیم:
I am going to hospital
اگر یک کاری باشد که فقط یکبار انجام میدهم مثلا دارم میرم بیمارستانی که مامانم توش کار میکنه:
I am going to the hospital
```
Try a dessert
Get an appetizer
Let’s order some frenchfries
Let’s order some garlic bread
I had the crab cakes
The ice cream is fantastic
I had a steak and some frenchfries
The steak was great but the fries weren’t
```
650
vowel
حرف صدادار
| a e i o u
651
```
pronunciation
اگر اول یک کلمه vowel باشه the دی خوانده میشه
The appetizer
اگر نباشه the د خوانده میشه
The fruit
```
هیچی☺️☺️☺️☺️
652
plural(n,adj)
جمع، جمعی
653
```
interaction
At a restaurant
ordering food
I’ll have ......., please.
I’d like ......., please.
Can I have ......., please?
checking information
let me check that
let me read that back
let me repeat that
```
هیچی ☺️☺️☺️☺️
654
quite
کاملا، تماما
655
quiet
ساکت، بی صدا
656
hel
متضاد
paradise
جهنم
657
landmark
نقطه عطف، واقعیت برجسته
658
freedom
آزادی، استقلال
659
loyalty
اسم
| وفاداری، صداقت
660
برای نشان دادن قرن
20th
برای دهه
9s
هیچی☺️☺️☺️
661
difference
اسم
| تفاوت
662
different
صفت
| متفاوت
663
differ
تفاوت داشتن، اختلاف داشتن
664
main dishes
غذای اصلی
665
Side dishes
غذای فرعی
666
desserts
دسر
667
dairy
لبنیات
668
yogurt
ماست
669
oyster
صدف
670
squid
ماهی مرکب
671
plantain
موز سبز
672
seaweed
جلبک دریایی
673
date
خرما
674
avocado
آووکادو
675
soy milk
شیر سویا
676
juice
آب میوه
677
contraction
اختصار
678
```
حال کامل یا present perfect
۱) تجربه یا experience را نشان می دهد
۲) اتفاقی که انجام شدنش مهم است و تعداد دفعاتش مهم نیست
have you ever eaten squid?
No, I have never eaten squid
No, I haven’t eaten squid
Yes, I have eaten it 6 times
```
never=not ever
صورت کلی:
have/ has + p.p
I have = l’ve
| I have not = I haven’t
679
```
قسمت سوم فعل:
be > been
drink > drunk
eat > eaten
have > had
try > tried
```
هیچی☺️☺️☺️☺️
680
greet
تبریک گفتن، سلام دادن، درود گفتن
681
over
روی، بالای
682
branch(n,v)
شاخه، شعبه، منشعب شدن
683
performance
کارایی
684
entertainment
سرگرمی
| having fun
685
fan of something
like something
686
amusement
تفریحی، سرگرمی
687
amusement park
شهربازی
688
concert
کنسرت
689
action movie
فیلم اکشن
690
animated movie
فیلم انیمیشن
691
comedy
کمدی
692
drama
درام
693
horror movie
فیلم ترسناک
694
musical
موزیکال
695
science-fiction movie
فیلم علمی تخیلی
| sci-fi
696
western
وسترن
697
auxiliary verb
فعل کمکی
698
recital
One person plays on the stage
699
instrument=device=tool
وسیله، ابزار
700
determine
مشخص کردن، تعیین کردن
701
determiner
مشخص کننده، تعیین کننده
702
Asking for suggestion
Do you have any suggestion?
What do you suggest?
Any suggestions?
Giving a suggestion
Let’s
Why don’t we
We could
703
Let’s
برای انگیزه برای انجام کار به کار میره
| بعدش فعل ساده میاد
704
live(adj,v)
زنده، زندگی کردن
705
lose
از دست دادن
706
gain
به دست آوردن
707
pass
متضاد
Fail
هیچی
708
couple
دو
709
a couple of = some of
هیچی
710
سبک های موسیقی
| pop, country, classical, folk, techno, reggae, blues
هیچی
711
```
determiners
All of
Most of
A lot of
Some of
Not many of
None of
```
هیچی
712
target=aim
هدف
713
get a credit card
هیچ
714
start a new hobby
هیچی
715
lose weight
هیچی
716
pass a test
هیچی
717
join a gym
هیچی
718
save money
هیچی
719
make more friends
هیچی
720
work harder/ study harder
هیچی
721
learn an instrument
هیچی
722
create
ایجاد کردن، خلق کردن
723
creator
سازنده، خالق
724
creature
موجود
725
creativity
خلاقیت، قوه ابداع
726
creative
خلاق، مبتکر
727
thunder(n,v)
تندر، رعد، تندر زدن، رعد زدن
728
thunder and lightening
رعد و برق
729
forsake
ترککردن ، رها کردن
730
tender(n,adj)
مناقصه، پیشنهاد، حساس، لطیف
731
گرامر infinitive of purpose
ما میخواهیم جمله را کوتاه کنیم به همین خاطر میایم to + verb میذاریم
مثلا میشه جمله زیر را کوتاه کرد:
I’m taking a class because I want to learn the guitar
اینطوری میشه:
I’m taking a class to learn the guitar
هیچی
732
```
Reacting to good and bad news
Reacting to bad news
That’s too bad
That’s a shame
I’m sorry to hear that
Reacting to good news
That’s wonderful
That’s great to hear
I’m happy to hear that
```
هیچی
733
sympathy
همدردی
734
roommate
هم اتاقی
735
sympathy
ابراز همدردی، دلسوزی
736
milestone
نقطه عطف، مرحله مهم زندگی
737
buy a house
هیچی☺️☺️☺️
738
get promoted
بالا رفتن، ارتقا گرفتن، بهتر شدن
739
go to college
هیچی☺️☺️☺️
740
graduate from high school
هیچی☺️☺️☺️
741
rent an apartment
هیچی☺️☺️☺️
742
retire
باز نشسته شدن
743
start a career
هیچی☺️☺️☺️
744
get married
خیلی مهمه
745
start school
هیچی☺️☺️☺️
746
contraction
اختصار
747
ambition
هدف، آرزو
748
aspiration
a hope or ambition of achieving something
749
achieve
رسیدن، دست یافتن
750
bracelet
دست بند
751
equipment
تجهیزات
752
raise
بالا بردن، افزایش یافتن،
| an increase in salary
753
salary
حقوق
754
effort
تلاش
755
coach
مربی
| trainer
756
bat
چوب بیسبال
757
modal verbs
بعد از اینا فعل به صورت simple present میاد
can shall may will
could should might would
هیچی ☺️☺️☺️☺️
758
```
گرامر will, may, might
will
Prediction
برای پیش بینی به کار میرود مثلا من الان دارم درس میخونم برای امتحان زبان و میخوام بدم بعدا
تصمیم آنی هم از will استفاده می شود
اما going to برای آینده نزدیک است
may/might
Possibility
ممکن بودن رو میرسونه اما may احتمال بالاتری داره
```
```
I will not = I won’t
I think I’ll go traveling with some friends
I won’t get a roommate
Do you think you’ll get a roommate?
Yes, I’ll get one soon
No, I won’t get a roommate this year
I don’t really know. I may get a job
I’m not really sure. I might buy a pet
```