U Will The Best In English Flashcards

Question

Originate

Answer 1

سر چشمه گرفتن This tradition has originated from iran اين سنت از ايران سرچشمه گرفته است

Answer 2

مدت زياد كه نديدمت

Answer 3

اين مدت مشغول چه كاري بود

Answer 4

خيلي درگير كار بودم

Answer 5

دوست داري بعضي وقت ها بريم يه قهوه بزنيم

Answer 6

بزار برنامم رو چك كنم

Answer 7

به نظرم خوبه

Answer 8

مطمئن نيستم بهت خبر ميدم

Answer 9

نگران نباش، عجله نكن

Answer 10

بعدا در موردش بهت خبر ميدم

Answer 11

در تماس باشيم

Answer 12

الان خيلي كار دارم سرم شلوقه

Answer 13

روز سخت و طولاني بود

Answer 14

بسه ديگ براي امروز

Answer 15

مقياس / اندازه The scale of taxation مقدار تكست —————— On a scale of 1 to 10, how happy are you? در مقياس ١تا ١٠ چقدر خوشحالي؟ On a scale of easy to hard, this test was very difficult در مقياس اسان تا سخت، اين ازمون خيلي سخت بود The project was completed on a large scale پروژه در مقياس بزرگي انجام شد

Answer 16

اتفاق/حادثه معمولا براي حادثه هاي جدي تراز accident استفاده ميكنيم A tragic incident حادثه جان سوز ________________ I had an incident while driving وقتي رانندگي ميكردم يه اتفاقي افتاد

Answer 17

(Adj)____دقيق ___________________ (V)_____به زور گرفتن/مطالبه كردن She was determined to exact promise form him

Answer 18

نبرد/پيكار The combat lasted two hours نبرد دو ساعت ادامه داشت

Answer 19

پراكندن A strong scattered the clouds

Answer 20

فاضلاب

Answer 21

فايل ________ سوهان A nail file

Answer 22

حاظر شدن They attended the wedding در عروسي حضور يافتند _____________ همراه كسي بودن/ در خدمت كسي بودن Are you being attended to? ايا كسي به شما رسيده؟ I attended him to the airport او را تا فرودگا همراهي كردم

Answer 23

A great persian scholar يك دانشمند بزرگ ايراني

Answer 24

پارگي/ گسستگي The rupture of blood vessel پارگي رگ

Answer 25

مجهز كردن A park equipped with three pot پاركي كه داراي ٣ استخر شنا است

Answer 26

(V) بريدن The man’s throat had been slit گلوي مرد بريده شده است ________________ (N) بريدگي A long skirt with a slit on the side يك دامن بلند با چاكي در پهلو

Answer 27

در معرض خطر بودن Her carlesses may put her job in jeopardy ممكن است بي دقتي او شغل او را به خطر بندازد

Answer 28

نوزاد

Answer 29

قابل اطمينان/قابل اعتبار Foreign media were not reliable به رسانه هاي خارجي نميشه اعتماد كرد

Answer 30

ترس، بيم، وحشت The dread of something after death هراس از چيزي پس از مرگ ____________________ They dread any kind of change انان از هرگونه تغيير هراس دارند

Answer 31

درخشان /براق Sleek black hair موهاي سياه و درخشنده

Answer 32

آسان She makes ice skating look effortless او اسكيت روي يخ را آسان جلوه ميدهد

Answer 33

بي ميل A recluctant answer پاسخ از روي بي ميلي

Answer 34

سريع/چابك Thank you for your swift reply ممنون بابت باسخ دهي سريع شما

Answer 35

نور تاباندن/ سايه انداختن The moon cast a white light into the moon ماه، نور سفيدي به داخل اتاق ميتاباند

Answer 36

با سليقه/ با ظرافت The chef prepared the meal tastefully, using fresh ingredients سراشپز غذا رو با سليقه و با استفاده از مواد اوليه تازه اماده كرد

Answer 37

شپش __________ خراب كردن/به هم زدن

Answer 38

ايستادگي كردن Fateme resisted temptation (تمپ تَيشن بع معني فريب) فاطمه در مقابل فريب ايستادگي كرد قابل مقاومت غير قابل مقاومت

Answer 39

تاييد

Answer 40

سست/تنبل/ بيحال An indolent reply يك پاسخ بي حال Old and fat and indolent پير و چاق و تنبل The indolent heat of the afternoon گرماي كسالت بار بعد از طهر

Answer 41

كسالد/ ركود A slack period دوره كساد

Answer 42

An extinct species يك گونه جانوري منقرض شده

Answer 43

فراخ/ جادار/ وسيع A spacious car اتومبيل جادار

Answer 44

شلوغ شده/ به جنب و جوش افتادن ————————- The market is particularly bustling on Friday بازار جمعه ها مخصوصا پر جنب و جوش است

Answer 45

خيلي دقيق/باريك بين A meticulous researcher پژوهشگر موشكاف

Answer 46

مبهوت كردن/گيج كردن Brad was perplexed by his wife’s bad manners برد از رفتار برادر زنش سردرگم شده بود She looked perplexed او سردرگم به نظر ميرسيد

Answer 47

تنظيم كردن(سند…) / منعقد كردن/ The drew up a list of people who they wanted to invite ان ها فهرستي از افرادي كه ميخواستند دعوت كنند، نوشتند _____________________ A taxi drew up outside the home امدن و توقف كردن

Answer 48

ادغام كردن/ تلفيق شدن Consolidate accounts حساب هاي تلفيقي

Answer 49

دلسوزي/ترحم/شفقت The nurse showed great compassion toward the elderly patient in the hospital پرستار دلسوزي زيادي را به بيماران مسن بيمارستان ابراز كرد

Answer 50

بينوا/بيچاره/ فاقد Her parents died ans she was left destitute والدين او فوت كردند و او بينوا ماند A land destitute of trees سرزمين تهي از درخت

Answer 51

خسته/سير شده I’m fed up my job I’m fed up with waiting for her

Answer 52

ناسالم Unsanitary habits عادتهاي ناسالم

Answer 53

اخراج كردن/ بيرون كردن She was expelled from school at 15 او در ١٥ سالگي از مدرسه اخراج شد

Answer 54

توجه كسي را جلب كردن This idea intrigued her ان ايده واقعا او را مسحور كرد __________________ An intriguing novel رماني مجذوب كننده

Answer 55

خفه كردن/ خفه شدن Many dogs have suffocated in hot weather خيلي از سگ ها در هواي گرم خفه شده اند

Answer 56

زيبا شناختي

Answer 57

عميق/اساسي/ژرف Profound changes in the earth’s climate تغييرات اساسي در اب و هواي زمين

Answer 58

اهدا/تخصيص I admire her dedication to her career من تعهد او به حرفه اش را تحسين ميكنم

Answer 59

محافظه كار/پيرو سنت قديم Conservative politics سياست محافظه كارانخ

Answer 60

شوري، نمكي Savory snack خوراكي نمكي

Answer 61

اولويت قرار دادن Age affects the way people prioritize their goals سن بر نحوه اي كه افراد اهدافشان را اولويت بندي ميكنند تاثير دارد

Answer 62

بو The oder of cigarettes smoke

Answer 63

وظيفه/ماموريت She has gone to italy on a special assignment او براي يك ماموريت ويژه به ايتالبا رفته است

Answer 64

خرابكاري عمدي He constantly sabotaged the activisties of the office او دائما در امور اداره كار شكني ميكرد

Answer 65

تعيين كردن _________ مصمم/معين A date for the meeting has get to be determined هنوز بايد تاريخي براي ان جلسه تعيين شود He is determined او مصمم است

Answer 66

راه حل يا بهانه پيدا كردن/ يافتن She came up with a new idea for increasing sale او ايده ي جديدي براي افزايش فروش پيدا كرد

Answer 67

تفريخ و ولخرجي كردن He splurged millions of dollars in paris در پاريس ميلبون دلار ولخرجي كرد

Answer 68

تركيدن The balloon burst ان بادكنك تركيد ——————————- ناگهان كاري كردن Steve burst into the room استيو ناگهان وارد اتاق شد She was wearing the hat and burst out laughing او كلاهش را پوشيد و ناگهات زد زير خنده ___________

Answer 69

از خود دراوردن/ درست كردن اختراع كردن To concoct a drink from lemon juice, sugar and… از اب ليمو و شكر و غيره مشروب ساختن To concoct an excuse بهانه تراشيدن

Answer 70

تا حدودي

Answer 71

غريزه/شعور به طور غريزي

Answer 72

خشك Parched lips

Answer 73

شوريده/ ناراحت She’s still too distraught to speak about tragedy او هنوز پريشان تر از ان است كه بخواهز درباره مصيبت حرف بزند

Answer 74

خشمگين شده His laziness exasperated his teacher تنبلي او اموزگارش را از كوره به در كرز

Answer 75

تاثير گذار/قاطع A forceful peronality يك شخصيت تاثير گذار

Answer 76

غول پبكر A colossal statue تنديس غول پيكر

Answer 77

ارام/صاف/ساكت A serene sky A serene lake

Answer 78

خشمگين شدن He irritated me اعصاب من را خورد ميكند

Answer 79

پايبندي/دلبستگي His devotion to his wife وفاداري او به زنش

Answer 80

حكاكي كردن/ نقش بستن Their names were inscribed on a large metal plate اسم هاي ان ها روي صحفه فلزي بزرگي حك شده بود

Answer 81

اجرايي Executive director مدير اجرايي

Answer 82

نژادي

Answer 83

پيروزي/موفقيت The triumph of good over evil پيروزي نيكي بر بدي

Answer 84

هم زمان our arrival coincided with her departure ورود ما با عزيمت او همزمان بود _________ منطبق شدن Our interests coincide علايق ما شبيه است

Answer 85

طنز ______ طنز امير I like this satirical dialogue in the film من از گفت و گوي طنز اميز اين فيلم خوشم امد

Answer 86

شيوع /فراگبري An outbreak of war وقوع جنگ

Answer 87

نپذيرفتن He turned down the job because it’s involved too much traveling او پيشنهاد كاري را رد كرد چون شامل سفركردن هاي مكرر بود don’t turn down offers of food پيشنهاد غذا را رد نكنيد

Answer 88

شتاباندن و تند كردن The rate of inflation is accelerating fast نرخ تورم به سرعت افزايش يافت acceleration of economic activity زياد شدن فعاليت هاي اقتصادي

Answer 89

درون بين/با بينش

Answer 90

شناخت The recognition of a genuine diamond تشخيص الماس حقيقي _______ استقبال/ پذيرش/قدرداتي The young writer received much recognition نويسنده جوان مورد استقبال زياد قرار گرفت

Answer 91

تمام كردن/تهي كردن Tissues depleted of vitamins بافت هاي فاقد ويتامين The depletion of the world’s natural resources ته كشيدت ذخاير طبيعي جهان

Answer 92

شركتي/ گروهي/ ساختاري The BBC is a corporate body بي بي سي يك ساختار شركتي است

Answer 93

اجازه دادن Smoking is not permitted سيگار كشيدن ممنوع است Please permit her to speak

Answer 94

ديدن/ متوجه شدن I finally spotted my friend in a crowd من بلاخره دوستم را در جمعيت ديدم I soon spotted من خيلي زود متوجه شدم _______________ قرض دادن I’ll spot you $300

Answer 95

She’s now a senior executive او اكنون يك مدير ارشد است

Answer 96

اغاز كردن/شروع كردن He kicked off his tour ___________________ عصباني شدن I don’t want her kicking off at me نميخواهم او دوباره از دست من عصباني شود

Answer 97

از قلم انداختن I’ve made a list of names. I hope I haven’t left anyone out. فهرستي از اسامي درست كرده ام اميدوارم كسي از قلم نيوفتاده باشد I think she feels left out فكر ميكنم او حس ناديده شدن دارد

Answer 98

بازرسي كردن/ معاينه كردن They examined the signatures انها امضا را بررسي كردند The police examined his packets پليس جيبهاي او را گشت The doctor examined his patient دكتر بيمار را معاينه كرد ___________ امتحان دادن

Answer 99

ادم ترسو A coward soldier who escaped from the battlefield سرباز ترسويب كه از ميدان جنگ گريخت

Answer 100

گرداوري كردن/ تاليف كردن To compile a bilingual dictionary فرهنگ لغت ٢ زبانه تاليف كردن __________________ تاليف The compilation of this comprehensive dictionary تاليف فرهنگ لغت جامع

Answer 101

اجتناب كردن، پرهيز كردن He has always shunned publicity او هميشه از تبليغات دوري كرده است

Answer 102

We accompanied her back to her hotel او را تا هتلش همراهي كرديم

Answer 103

بدبين و عيب جو Don’t be such a synic اينقدر ادم بدبيني نباش

Answer 104

شاد و سرزنده He sounded upbeat, when i talk to him او به نظر شاد بود تا زماني كه باهاش حرف زدو

Answer 105

فنا شدني We are all mortal همه ما فنا شدني هستيم ____________________ خونين (دشمني) The two monarchs were mortal enemies ان دو پادشاه دشمنان خونين هم بودند

Answer 106

كند، اهسته، راكد The economy remains اقتصاد راكد است

Answer 107

فساد، تباهي The corruption of innocent young childeren به فساد كشيدن جوانان معصوم ‏ government corruption فساد دولت

Answer 108

مشغول بودن He engages in different political activities او به فعاليت هلي مختلف سياسي مشغول بود

Answer 109

تيره و تاريك The obscure night شب تيره و تاريك

Answer 110

جذاب A fetching blue sweater يك ژاكت ابي جداب

Answer 111

منزل/جا/اقامت داشتن Hunting lodge كلبه شكارچيان ______________ گير كردن The bone which was lodged in their throat استخواني كه در گلويش گير كرد

Answer 112

بي ريا، خالص Sincere friendship دوستي صميمانه

Answer 113

ارزو داشتن/اشتياق داشتن Me aspired to became rich and famous او ارزو داشت پولدار و مشهور بشه

Answer 114

كنار انداختن/ كنار گذاشتن He had discarded his jacket because of the heat او به خاطر گرما كتش را كنار انداخته بود Th discards of society گريز از جامعه

Answer 115

ضروري و اساسي A substantial agreement توافق ضروري _______________ عظيم و بزرگ A substantial victory پيروزي عظيم _________________

Answer 116

كاردان، خوش فكر، مبتكر These women were strong, resourceful and courageous زنان قوي كاردان و شجاع بودند

Answer 117

داشتن، مالك بودن To possess knowledge and wisdom براي داشتن دانش و عقل He doesn’t possess the necessary courage شجاعت لازم را ندارد ___________________ possession of wealth and power داشتن ثروت و قدرت

Answer 118

مسدود كردن Barricaded roads راه هاي مسدود شده

Answer 119

مختصر و كوتاه A concise summary يك خلاصه داستان مختصر

Answer 120

بزرگ و عظيم Enormous costs هزينه هاي بزرگ

Answer 121

عمدي، آگاهانه Ali’s excuse was a deliberate lie بهانه علي دروغ عمدي بود ______________ با طمانينه She spoke in a slow and deliberate way او ارام و با طمانينه حرف زد ___________________ They delibereted ان ها تامل كردند

Answer 122

بي گناه

Answer 123

به انجام رساندن He carried out all of his plans همه نقش هاي خود را به انجام رسانيد

Answer 124

اجرا كردن و انجام دادن They conduct all kinds of business ان ها انواع معلملات را انجام ميدهند

Answer 125

انجام دادن I will fulfill my promise قول خود را انجام خواهد داد You should to fulfill your duties toward your mother تو بايد به وظايف خودت نسبت به مادرت عمل كني

Answer 126

استفاده كردن، بهره برداري كردن Teachers should exploiting computers in education معلم ها بايد موقع اموزش از كامپوتر استفاده كنند

Answer 127

غرض ورزانه

Answer 128

ادامه دادن، دوباره شروع كردن Resume reading where we left off خواندن را از جايي كه توقف كرديم ادامه دهيد She resumed her former job شغل ما قبل خود را دوباره ادامه داد After a short break, we resumed our trip بعد از استراحتي كوتاه به سفر خود ادامه داديم

Answer 129

طعنه اميز/ نيشدار Sarcastic remarks اظهار نظر كينه اميز

Answer 130

پيشبيني كردن

Answer 131

گزاف / مفرط Extravagant design طرح هاي پر زرق و برق

Answer 132

غيرقابل توصيف The beauty of sunset was ineffable زيبايي غروب غير قابل توصيف بود

Answer 133

تعلل كردن

Answer 134

متهم و مقصر The main culprits were caught مقصر اصلي دستگير شدند _______________ Culpable She was held culpable for all that had happen او براي تمام اتفاق هايي كه افتاد مقصر شناخته شد

Answer 135

متهم/ مقصر The main culprits were caught (كات) متهم هاي اصلي دستگير شدند _________________ مقصر/تقصيركار He was held culpable for all that happened او براي اتفاق هايي كه افتاد مقصر شناخته شد

Answer 136

ثروتمند/مرفه The affluent society جامعه مرفه

Answer 137

مايوس كننده/ ناخوشايند The country’s future looks bleak اينده كشور مايوس كننده است ____________________ سرد و دلگير It was a bleak winter’s day يك روز سرد زمستاني و دلگير

Answer 138

ويژگي/ شاخصه

Answer 139

حساس و باهوش The precipitative eye

Answer 140

چيره شدن/ فايق شدن to prevail over difficulties بر مشكلات چيره شده

Answer 141

اسماني و روحاني

Answer 142

مقدس / روحاني A sacred place Sacred history

Answer 143

ثمر دادن Trees that no longer yield fruit درختان ديگر ميوه به ثمر نمي اورند

Answer 144

غيرضروري Basic foods are not dispensable خوراكي هاي اصلي غيرضروري نيستند

Answer 145

متعجب ساختن This news astonished everyone اين خبر همه را متعجب كرد

Answer 146

مستحكم كردن

Answer 147

جيره/ سهميه Food ration جيره غذايي Eggs were rationed تخم مرغ ها سهميه بندي شدن ___________________ Rationale استدلال، منطقي، پايه اي He explained the rationale behind the change او استدلال پشت ان تغيير را توضيح داز

Answer 148

كار به جايي رسيدن I ended up doing all work myself من اخر كارم به جايي رسيد كه همه كارها را خودم انجام دادم

Answer 149

تلو تلو خوردن

Answer 150

كانتر ___________ تلافي كردن/پاسخ دادن We decided to counter their question ما تصميم گرفتيم به سوال انها باسخ دهيم

Answer 151

حد و مرز Confine your walk to 10 minutes

Answer 152

نيت/ قصد

Answer 153

رساندن/بردن/حمل كردن This word doesn’t convey your meaning اين واژه معني شما را نميرساند Convey my greeting to him سلام مرا به او برسانيد

Answer 154

در هچل افتاد

Answer 155

تلاش كردن I didn’t really like going out but I’m glad I made effort من واقعا حوصله بيرون رفتن را نداشتم اما خوشحالم كه تلاشم را كردم

Answer 156

ارزيابي كردن The insures should assess flood damage بيمه بايد ميزان خسارت سيل را تعيين كند

Answer 157

پكر/انديشناك/افسرده She was in pensive mood او حالت افسرده اي داشت

Answer 158

نقطه عطف

Answer 159

مرجان

Answer 160

كار /شغل Teaching was his vocation معملي حرفه او بود Vocational teaching اموزش حرفه اي

Answer 161

به اشتياق منتظر بودن Everybody is looking forward to summer vacation همه به اشتياق منتظر تعطيلات تابستاني هستند

Answer 162

چركين/بسيار كثيف

Answer 163

ترسناك ________ استوار Girm purpose هدف استوار

Answer 164

دماسنج

Answer 165

استعفا To submit one’s resignation استعفاي خود را دادن

Answer 166

سرانجام Ultimately, he succeed او سرانجام موفق شد

Answer 167

پشتكار داشتن/ استقامت به خرج دادن They persevered in the face of great difficulties انان در مقابل مشكلات عزيزم پشتكار داشتند

Answer 168

بازداشتن

Answer 169

خواست، اراده They let entirely of their own volition ان ها كاملا با خواست خودشان رفتند

Answer 170

ريختن/ سر رفتن Be careful not to slop the soup when your pour it into the bowl حواستات باشد وقتي سوپ را زاخل كاسه ميريزيد سرريز نشود

Answer 171

خشمناك، عصباني A furious storm طوفان ويرانگر

Answer 172

مقدماني

Answer 173

جرئت كردن

Answer 174

دريافت/قهوه ادراك It is beyond my comprehension از دامنه درك من خارج است

Answer 175

سرخورده/افسرده

Answer 176

زننده Obnoxious behavior رفتار زننده

Answer 177

چيزي را پيگيري كردن I always keep track of how much I spend من هميشه پيگيري ميكنم كه چقدر خرج كرده ام

Answer 178

تمايل داشتن The land is inclines toward the shore زمين به سمت رودخانه شيب دارد

Answer 179

اوقات فراغت

Answer 180

متقاعد كردن I persuaded him to study medicine

Answer 181

مشخص A distinctive flavor يك طعم خوشمزه

Answer 182

حمله كننده/متجاوز

Answer 183

شكايت و گله __________ مطيع Her complianed husband شوهر مطيع او

Answer 184

به طور مرتب خيلي تميز

Answer 185

عملي را با موفقيت انجام دادن I never though you’d pull it off هيچ وقت فكر نميكردم موفق شوي _________________ در اوردن لباس She pulled the dress off پيراهنش را دراورد ___________ كنار زدن We pulled off the road to get some food ما كنار جاده كنار زديم كه مقداري غذا بگيريم

Answer 186

تخم مرغي/بادامي An oval ball توپ بيضي

Answer 187

شكاك، مشكوك A skeptical mindset ذهنيتي شكاكانه

Answer 188

محيط/جو Ambient temperature حرارت محيط

Answer 189

نشان دادن/اشاره كردن Research, indicates that…. تحقيقات نشان ميدهد كه…

Answer 190

منع كردن/ ممنوع كردن Parking is prohibited

Answer 191

يكنواختي/ملالت/خستگي A tedious lecture سخنراني خسته كننده

Answer 192

چهارپا

Answer 193

درك كردن/فهميدن I can not conceive why he did it نميتوانم بفهمم چرا اينكارو كرد

Answer 194

حذف كردن

Answer 195

محافظت از كسي يا چيزي The rebel's only from of defense تنها وسيلخ دفاعي

Answer 196

شور و اشتياق He performed his duties with zeal او وظايف خود را با شور و ذوق انجام داد

Answer 197

طعنه امير/كنايه دار An ironic remark اظهار نظر طعنه امير

Answer 198

اني ، زودگذر

Answer 199

يتيم يتيم خانه

Answer 200

قدرتمند Potent king

Answer 201

توده/كپه My work really staring to pile up كار من واقعا دارد انبار ميشود

Answer 202

بي درنگ بي انديشه An impromptu speech نطق في البداهه

Answer 203

بدجنس خبيث A story about wicked witch يه داستان درباره جادوگر خبيث

Answer 204

سوگ/غم و غصه Sorrow at the loss of dear friend اندوه درگذشت يك دوست عزيز

Answer 205

دشوار/سخت The way to tochal is quite arduous راه توچال بسيار سخت است

Answer 206

درخشان

Answer 207

چيره، مسلط

Answer 208

لوطي/هرزه/ژوليده A slovenly appearance يك ظاهر ژوليده

Answer 209

ترسو John is very timid person جان يك ادم ترسو است

Answer 210

مجذوب كننده An intriguing novel

Answer 211

بسيار پررنگ

Answer 212

وجود اور/هيجان انگيز An exhilarating experience تجربه ي هيجان انگيز

Answer 213

غرق در/گرفتار در The department was swamped with job applications ديپارتمان فرق در درخواست شغلي بود

Answer 214

صريح/اشكار She gave me explicit instruction not to touch anything او به من دستورالعمل صريح داد كه به چيزي دست نزنم

Answer 215

ضعيف/شكننده

Answer 216

مشتاق/علاقه مند I was eagerly waiting to see her من مشتاقانه منتظر ديدن او بودم

Answer 217

اسيب پذير He was very vulnerable after his divorce بعد از طلاقش خيلي اسيب پذير شده است

Answer 218

پسنديده ، مرغوب

Answer 219

انتقام To get revenge انتقام گرفتن Parviz was determined to have his revenge پرويز مصمم بود كه انتقام خودش را بگيرد

Answer 220

درحالت فعل يعني سزاوار بودن/شايسته بودن This suggestion merits further discussion اين پيشنهاد سزاوار بحث بيشتر است در حالت اسم شايستگي /ارزش His claims are without merit ادعاهاي او ارزشي ندارد

Answer 221

لم چيزي را بدست اوردن It’s not difficult once you get the hang of it

Answer 222

شيرين/دلپذير Asra smiled at me amiably اسرا بامهربانب به من لبخند زد

Answer 223

فراوان

Answer 224

بي رو در وايسي She told him flat out that she didn't Love him anymore او بي رودربايستب بهش گفت كه ديگه دوسش نداره

Answer 225

ناجور, نامساوي The the cultures wese so disparate دو فرهنگ متفاوت هستند

Answer 226

راكد/ سست

Answer 227

دخالت كردن Pleuse, dont interference in our private لطفا در امور خصوص ما دخالت نكنيد

Answer 228

بي اندازه/ گزاف Immense problems مشكلات بسيار بزرگ

Answer 229

عمومي A dematic culture فرهنگ عمومي

Answer 230

بدخلق

Answer 231

وضعيت دشوار I am in a big pickle

Answer 232

استوار/سخت Im a firm believer in equal rights من هوادار جدي حقوق براير هستم

Answer 233

عالي/ بسيار خوب Under his superb leadership تحت رهبري عالب او

Answer 234

چيزي را باور كردن

Answer 235

قهر بدخلق/ترشو She gets grumpy whan shés tires وقتي خسته است بدخلق ميشود

Answer 236

نشست كردن فرو نشستن The storm will subsice طوفان ارام خواهد شد

Answer 237

از شر چيزي خلاص شدن I hope i am shake off this cold before the weekend اميدوارم بتوانم تا قبل از اخر هفته از دست اين سرماخوردي نجات پيدا كنم

Answer 238

سركش بودن /مشكل ساز بودن The children were acting up بچه ها خود سر بودند

Answer 239

كرايه What is the bus fare to Sanandaj نرخ كرايه اتوبوس تا سنندج چقدره؟

Answer 240

دلالت كردن، حاكي بودن A gift so much value signifies more than a casual relationship هديه اي به اين ارزشمندي دلالت. بر رابطه اي فراتر از معمول داره

Answer 241

فرمانبردار An obedient dog سگ فرمانبردار Civil disobedient نافرماني مدني

Answer 242

توضيح دادن He illustrated his point او مطلب خودش را توضيح داد ____________ مثال/تصور The book is full of useful illustrations! كتاب پر از تصويرهاي مفيد

Answer 243

به اجرا درامدن/ اتفاق افتادن The new taxi rate kicks in next month نرخ جديد ماليات ماه اينده به اجرا درميايد

Answer 244

مهاجم/متجاوز/توهين اميز Offensive behavior رفتار زننده An offensive smell بوي زننده

Answer 245

محروم كردن To deprive someone of his property كسي را از ملك خود محروم كردن Ite was deprived of his civil rights حقوق مدني او را سلب كرده بود

Answer 246

رفت و امد he Commuted from Tehran to Karaj او هر روز از تهران به كرج رفت و امد ميكرد

Answer 247

مجسم كردن They envision an equal society fice of poverty and disease انها جامعه اي با عدالت خالي از فقر و بيماري تصور كردند

Answer 248

پيچيده /مفصل An elaborate list فهرست مفصل He said he was resigning but he didnt elaborate on his reasons او گفت دارد استعفا ميدهد اما وارد جزئيات نشد

Answer 249

مباحثه اي One of today’s controversial play يكي از موضاعات داغ امروز

Answer 250

هيجان زده She was thrilled when she won the lottery وقتي كه لاتاري برنده شد هيجان زده شد

Answer 251

بلند اوازه/ مشهور An eminent architecture يك معمار معروف

Answer 252

فاش كردن/ اشكار كردن I cannot disclose what we discussed من نميتوانم فاش كنم چيزي كه دربارش بحث كرديم The report discloses گزارش اشكار شد

Answer 253

كاربردي/ سودمند Utilitarian purposes اهداف كاربردي

Answer 254

انباشتن/جمع كردن A thick layer of dust had accumulated in the room يك لايه ضخيم گرد و خاك در اتاق انباشته شده است

Answer 255

ارائه دادن ___________ تسليم شدن She refused to submit to threats او امتنعاع كرد در برابر تهديدها سرفرود اورد ____________ Submission تسليم

Answer 256

به كار گرفتن/ اعمال گرفتت He exerted all his authority او تمام قدرتش را به كار گرفت __________ سعي و تلاش كردن In order to be successful he would have to exert himself براي موفق شدن او بايد تمام تلاشش را بند

Answer 257

ترساندن He wanted to intimidate me او ميخواست مرا بترساند ____________ وحشتناك An intimidating manner رفتار هولناك ____________ Intimidation The intimidation of witness ترساندن شاهد

Answer 258

جوانه زدن The seeds will sprout in a few days دانه ها در عرض چند روز جوانه زدند

Answer 259

تقريبا

Answer 260

تر و تميز An immaculate uniform يك يونيفرم تر و تميز

Answer 261

تخلف كردن You have infringed the regulations شما از قوانين سرپيچق كرديد

Answer 262

نتيجه گيري

Answer 263

موثر/ قوي A drastic shortage of food كمبود شديد اذوقه

Answer 264

پذيرفتن She admitted her fault تقصير خود را قبول كرد Dont be afraid to admit to your mistakes از اعتراف كردن به اشتباهاتت نترس

Answer 265

پرشور/ پر حرارت

Answer 266

رساندن Can you drop the kids off at school ميتوني بچه ها را تا مدرسه برسوني _______________ به خواب رفتن She dropped off in front of the tv از جلوي تي وي خوابش برد _________________ كاهش يافتن Traffic in the town has dropped off since… ترافيك شهري كاهش يافت از زمان…

Answer 267

جعل كردن

Answer 268

اعلاميه /بيانيه Declaration of war اعلاميه جنگ ______________ اعلام كردن They declare their support for the porposal انها حمايت خود را از پيشنهاد اعلام كردند

Answer 269

پيغام/ماموريت I have several errands downtown چندين ماموريت در مركز شهر دارم Everyday errands كارهاي روزانه

Answer 270

مهلك/كشنده A lethal weapon سلاح مرگبار

Answer 271

بستگي داشتن ________ روي كسي حساب كردن Im depending on you to Keep your promis من روي تو حساب كردم كه روي قولت بموني

Answer 272

تفريح/سرگرمي

Answer 273

چيزي را شروع كردن I have taken up driving من يادگيري را شروع كرده تم

Answer 274

جدا كردن /بريدن To sever a telephone wire سيم تلفن را بريدن He severed all relationships with his brother با برادرش به كلي قطع رابطه كرد

Answer 275

طاقت فرسا/ سخت Severed colds سرماي طاقت فرسا

Answer 276

صرفه جو

Answer 277

تشويق كردن/ انگيزه دادن Her difficalt childhood spurred her on to succeed دوران سخت كودكي اش او را به سمت موفقيت سوق داد

Answer 278

خطرناك A perlious journey

Answer 279

خودخواه You need to be an egotist to succeed in politics شما بايد يك خودخواه باشيد تا در سياست موفق شويد

Answer 280

مزاجي/خلقي

Answer 281

متهم كردن She accuse him of lying او را متهم به دروغ گفتن كرد

Answer 282

دسته بندي كردن

Answer 283

گيج كردن/ سردرگم كردن

Answer 284

شركت، موسسه _____________ ابتكار many hotels are showing enterprise and immigration

Answer 285

تحريك كردن/ برانگيختن To stimulate the people’s interest توجه مردم را برانگيختن

Answer 286

تكاپو/ جنب و جوش The bustle of airport gave me a headache شلوغي فرودگاه سرمو درد اورد

Answer 287

كج خلق كردن ازار دادن No one can peeves me more than you هيجكس بيشتر از تو نميتواند مرا ازار بدهد

Answer 288

دقيقا We arrived at precisely time ما دقيقا سر ساعت رسيديم

Answer 289

ادغام كردن a project for integrating immigrate into our society طرحي براي ادغام كردن مهاجران در جامعه ما An integration of effort تلفيقي از كوشش ها

Answer 290

گودال Cavities tooth

Answer 291

دانه و غله

Answer 292

پوسيدگي

Answer 293

افزايش دادن، بالا بردن

Answer 294

مقررارت Traffic regulation مقرارت ترافيكي

Answer 295

بنيادي

Answer 296

مرتب و منطم

Answer 297

ارايشي

Answer 298

جلوگيري كردن/منصرف كردن

Answer 299

تاريكي

Answer 300

شهردار

Answer 301

اجازه دادن

Answer 302

تو رفتگي The wall is, full of dent and cavity

Answer 303

مغز هسته

Answer 304

با موفقيت به پايان رساندن _______________ با استعداد، ماهر She was an elegant and accomplished woman او يك خانم برازنده و با استعداد بود

Answer 305

جلوگيري كردن

Answer 306

اعلام كردن After dinner they announced the winner of the competition بعد از شام انها برنده مسابقات را اعلام كردند

Answer 307

تبعيض

Answer 308

پهن عريض

Answer 309

خارج كردن/ بيرون كردن

Answer 310

تمجيد و ستايش كردن The teacher praised him معلم به او افرين گفت

Answer 311

رضايت دادن/موافقت كردن I don’t approve of his behavior من با رفتار او موافق نيستم رضايت

Answer 312

مرتب كردن

Answer 313

از روي I only went there out of curiosity من فقط از روي كنجكاوي به انجا رفتن

Answer 314

تضعيف كردن/ زيان رساندن The accident impaired his hearing ان تصادق شنوايي اورا تضعيف كرد

Answer 315

تنزل، كاهش

Answer 316

دست كشيدن/ صرف نظر كردن

Answer 317

بس ، كافي His income isn’t sufficient درامد او كافي نيست Sufficient space فضاي كافي

Answer 318

خيانت كردن He betrayed my trust on him او از اعتماد من سواستفاده كرد __________ لو دادن The child's eyes betrayed his fear of the dog چشمان كودك ترسش را از سگ نشان داد

Answer 319

از جا پريدن شوكه كننده Starling news خبرهاي شكه كننده

Answer 320

رازدار/محرمانه An confidential information اطلاعات محرمانه

Answer 321

تمايل/ميل شديد

Answer 322

احساس، عاطفه Sentiment can’t replace thought احساسات جاي فكرو نميگيرد

Answer 323

تسليم شدن

Answer 324

تقليد كردن

Answer 325

شهاب سنگ

Answer 326

روغن/پماد

Answer 327

به طور كامل

Answer 328

برحسب اداب The children ritually kissed their parents بچه ها بر حسب اداب والدين رو ميبرسند

Answer 329

پاكت نامه پيچيدن

Answer 330

خنجر زدن/ چاقو زدن She was stabbed in the arm او در ناحيه بازو چاقو خورد

Answer 331

افسانه/اسطوره

Answer 332

قفسه/كمد اشپزخونه

Answer 333

از كوره در رفتن

Answer 334

تمركز كردن

Answer 335

وحشت زده I’m petrified of spiders من از عنكبوت ها ميترسم

Answer 336

هميشگي A perennial snow field زميني كه تمام سال پوشبده از برف است

Answer 337

درماندگي ________ نااميدكنندخ

Answer 338

موجب شدن/برانگيختن His speech triggered the riot سخنراني او موجب شورش شد The smell of food can be a trigger for salivation بوي خوراك ميتواند موجب ترشح اب دهان شود

Answer 339

دم/لحظه At the instant of death دم مرگ __________ Instant coffee قهوه فوري

Answer 340

جذب كردن ____________ به خاطر سپردن Its hard to absorb so much information به خاطو سپردن اين همه اطلاعات كار سختي است

Answer 341

عملياتي/كاربردي

Answer 342

كالسكه

Answer 343

تبخير كردن/خشك كردن

Answer 344

هم زدن/ قاطي كردن Scrambled eggs تخم مرغ هاي هم زده شده _______________ با دست و پا بالا رفتن They scrambled over the wall ان ها چهار دست و پا از ديوار بالا رفتند

Answer 345

نقص/عيب You can accept your imperfection or try to improve ميتواني نقص خود را بپذيري يا براي بهبود تلاش This house is full of imperfection اين خانه پر از غيب است

Answer 346

سريع و محكم گرفتن (قاپيدن/ به زور گرفتن) _______________________ مصادره كردن To seize power به زور به قدرت رسيدن The police seized 50$ of illegal drug پليس ٥٠ داار مواد مخدر غيرقانوني توقيف كرد

Answer 347

چنگال _____________ دو راهي Turn right at the next fork سر دو راهي بعدي به راست بپيج

Answer 348

كر كننده

Answer 349

او ٢٠ دقيقه س كه اونجاي

Answer 350

درو چفت كن

Answer 351

شب من نبود

Answer 352

تصميم گرفتي چي بپوشي

Answer 353

تصميم گرفتي كجا بريم شام؟

Answer 354

حالا كه حرفش شد Speaking of movies, have you seen the new movie? حالا كه بحث فيلم شد، فيلم جديدو ديدي

Answer 355

You are on your own

Answer 356

I gotta get up early

Answer 357

Supposed to I’m supposed to meet her قراره كه ببينمش I’m supposed to be studying right now الان بايد در حال درس خوندن باشم

Answer 358

I was afraid of that

Answer 359

You know what shoes would look great with??

Answer 360

You are not getting dressed

Answer 361

No strings attached

Answer 362

The only reason im asking I thought you might know

Answer 363

به ظاهر

Answer 364

Unlike some

Answer 365

Would you feel better if you talked to her?

Answer 366

Am I going to…? Am I going to pass the test? من امتحان قبول ميشم Am I going to let you watch me? ايا قراره بهت اجازه بدم نگام كني

Answer 367

خلاص شدن I want to get rid of this headache ميخواهم از اين سردرد رها بشم

Answer 368

The moment has passed

Answer 369

No one was supposed us?

Answer 370

You were supposed to call me

Answer 371

I’ve been thinking

Answer 372

I’ve been considering

Answer 373

I’ve been wondering

Answer 374

لغو كردن Im calling off the meeting جلسه را دارم كنسل مبكنم

Answer 375

How is that ever going to happen?

Answer 376

Where did you learn the words?

Answer 377

I went in there to take a nap.

Answer 378

تجاوز كردن/ خلوت كسي را به هم زدن To invade someone’s privacy

Answer 379

چيزي را برداشتن She pick up the book from the floor _____________________ سريع ياد گرفتن She picked up spanish quickly او سريع اسپانيايي را ياد گرفت _____________________ تلفتن را جواب دادن I’ll pick up the call من تلفتن را جواب ميدم

Answer 380

I would gotten Judi pregnant

Answer 381

You would pay for it yourself

Answer 382

Why does Joey keep talking about Asra?

Answer 383

تكرار كردن/ تمرين كردن

Answer 384

He has rehearsed for the play He has been rehearsing for the play

Answer 385

روشي مشابه طب سنتي ماساژ با دست

Answer 386

لايه برداري كردن I exfoliate my face every morning

Answer 387

You’re doing so well

Answer 388

You’re doing an amazing job

Answer 389

You’re handling it really well

Answer 390

You have made great progress

Answer 391

You're moving forward really nicely.

Answer 392

You're absolutely nailing it.

Answer 393

You never going to sleep with anyone for the rest of your life

Answer 394

طول كشيدن و اشغال كردن It may take up to 10 working days ممكنه ١٠ روز كاري طول بكشن This sofa takes up too much space اين مبل فضاي زيادي رو اشغال ميكنه _____________________________ شروع كردن يه كار جديد She took up painting last year او سال گذشته نقاشي رو شروع كرده

Answer 395

جاي كسي را موقتا گرفتن Ross had to fill in as a bridesmaid? راس مجبور شد پركنه موقطعا نقش ساقدوش رو

Answer 396

Does anyone want to come to movie

Answer 397

I haven’t cleared the budget with my parents

Answer 398

تزئيني

Answer 399

Im gonna get cranky

Answer 400

She threw caution to the wind

Answer 401

تماس گرفتن She reached out to her friend for help او براي كمك به دوستش زنگ زد

Answer 402

What is this really about

Answer 403

What if i was…

Answer 404

You could have sent him away

Answer 405

Who are you supposed to be?

Answer 406

زجر، عذاب

Answer 407

طويله

Answer 408

با خشونت

Answer 409

... I’ve been thinking.

Answer 410

What else did you think about?

Answer 411

When you were talking about future

Answer 412

I'll give you a hint.

Answer 413

Did you have a pair

Answer 414

I could just spread him on a cracker.

Answer 415

Why would you hire him?? حالا اگه بخوايم با want بگيم بايد با does و do بياد Why do you want to hire him?

Answer 416

You wouldn't mind if he was dating someone else?

Answer 417

غمگين كردن

Answer 418

We can’t deprive them of that joy

Answer 419

دراوردن

Answer 420

بندرگاه

Answer 421

He thinks he can take up the whole river. This couch takes up too much space. اين مبل فضاي زيادي اشغال ميكنه

Answer 422

What did he ask you not to call him?

Answer 423

We had just finished playing when the rain started We have just finished playing

Answer 424

I take off my glasses

Answer 425

He will be telling this story for

Answer 426

I figured that I would try to convince I figured that i should try to convince

Answer 427

So when are we getting back out in the woods, matey? When are we getting back into the desert

Answer 428

I'm sorry. I will try to tone it down and stop yelling.

Answer 429

I won’t have it

Answer 430

When he saw me, he smiled and nodded مرا كه ديد لبخند زد و سري تكان داد

Answer 431

The road was close and we had to take a detour راه بسته بود و مجبور شديم از يك راه انحرافي بريم

Answer 432

I couldn’t have done it alone

Answer 433

مردم، گروه، قوم و خويش

Answer 434

هدف گرا

Answer 435

شايسته، قابل,

Answer 436

You make a lot of sense

Answer 437

In my defense

Answer 438

Why would they do that

Answer 439

Chandler entered a Vanilla Ice cream contest and won.

Answer 440

You can't get involved with your assistant.

Answer 441

I got asked out twice today while I was at lunch...

Answer 442

I didn’t want you to think I wouldn’t want you to think

Answer 443

Did those cost report come in?

Answer 444

I did divert her

Answer 445

با دهان باز و هاج و واج نگا كردن The tourist stood there gawking at the skyscrapers توریست آنجا ایستاده بود و با دهان باز به آسمان‌خراش‌ها نگاه می‌کرد.

Answer 446

I never used to be able to talk to girls in bar

Answer 447

Would you mind just not going out with him again?

U Will The Best In English Flashcards

(501 cards)