Verb,Adj,Adv 6 Flashcards
(128 cards)
1
Q
annehmen
A
پذیرفتن، دریافت کردن، قبول کردن، حدس زدن
2
Q
vorbereiten
A
آماده شدن، آماده کردن
3
Q
fuhlen
A
حس کردن
4
Q
entwerfen
A
طراحی کردن
5
Q
komplizieren
A
پیچیده کردن
6
Q
verkaufen
A
فروختن
7
Q
spaßmachen
A
خوش گذراندن
8
Q
verloben
A
نامزد کردن
9
Q
knüpfen
A
بافتن، وصل کردن، متصل کردن
10
Q
aneignen
A
آموختن، فرا گرفتن، یاد گرفتن
11
Q
einbringen
A
شرکت کردن
12
Q
überschreiten
A
عبور کردن، گذشتن
13
Q
abschaffen
A
لغو کردن، از میان برداشتن
14
Q
dienen
A
استفاده شدن، مورد استفاده قرار گرفتن، خدمت کردن
15
Q
zustimmen
A
موافق بودن
16
Q
wehtun
A
درد داشتن، درد کردن
17
Q
vertiefen
A
عمیق کردن
18
Q
wiedergeben
A
پس دادن، برگرداندن، بیان کردن، اطلاع دادن، توصیف کردن، باز تولید کردن
19
Q
schieflaufen
A
به مشکل خوردن، اشتباه پیش رفتن، خراب شدن
20
Q
zusammenarbeiten
A
همکاری کردن
21
Q
vernichten
A
نابود کردن، از بین بردن
22
Q
verwirren
A
گیج کردن، دستپاچه کردن
23
Q
verweilen
A
ماندن
24
Q
ansprechen
A
صحبت کردن، مخاطب قرار دادن، خوش آمدن، دوست داشتن، پسندیدن
25
abrunden
گرد کردن (عدد)
26
anrechnen
ارزیابی کردن، تشخیص دادن
27
absolvieren
به پایان رساندن، تمام کردن
28
festlegen
خود را متعهد کردن، خود را درگیر کردن، ترتیب دادن، هماهنگ کردن
29
einschreiben
نام نویسی کردن، ثبت نام کردن
30
ausleben
از زندگی لذت بردن
31
vortragen
اراعه کردن، نمایش دادن، اجرا کردن
32
erarbeiten
ایجاد کردن، توسعه دادن، تهیه کردن
33
gehören
متعلق بودن، مال کسی بودن
34
promovieren
درجه دکترا گرفتن
35
anschließend
بعدی، پس آیند
36
rund
گرد، دایره شکل
37
genießbar
خوردنی، قابل خوردن
38
letze
آخرین
39
beeindruckt
تحت تاثیر قرار گرفته، متاثر
40
mühelos
بی دردسر، آسان، بدون زحمت
41
leiblich
تنی
42
atypisch
نا معلوم، نا متعارف
43
irrelevant
نا مربوط، بی ربط، غیر ضروری
44
bikulturell
دو فرهنگی
45
desillusioniert
نا امید، مایوس
46
nonverbal
غیر کلامی
47
verderblich
فاسد شدگی، خراب شدگی
48
arm
فقیر
49
missverständlich
مبهم، گمراه کننده
50
schlüssig
منطقی، سنجیده، قانع کننده
51
vereint
متحد
52
unübertroffen
عالی، بی اندازه
53
allergisch
حساس، دارای حساسیت
54
verrückt
دیوانه، دیوانه وار
55
ab und zu
گاهی اوقات
56
darunter
زیر آن، پایین آن
57
hoffentlich
امیدوارانه، امیدواریم که
58
gar nicht
به هیچ عنوان، اصلا
59
offenbar
ظاهرا
60
rund
حدودا، تقریبا
61
allein
تنها
62
dabei
همراه، به همراه، در مورد این، با این، درمورد این، با اینکه، با وجود اینکه، درحالی که
63
echt
واقعا
64
weiterbringen
پیش بردن، جلو بردن
65
schlemmen
غذای خوب خوردن
66
akzeptieren
قبول کردن
67
stagnieren
راکد بودن
68
ermöglichen
ممکن ساختن
69
lächeln
لبخند زدن
70
erhöhen
افزایش دادن، بالا بردن، افزایش یافتن، بالا رفتن
71
würzen
ادویه دار کردن، ادویه اضافه کردن
72
weinen
گریه کردن
73
verringern
کاهش دادن، کم کردن، کاهش یافتن، کم شدن
74
zubereiten
پختن، درست کردن غذا
75
eilen
عجله کردن، با عجله رفتن
76
fixieren
تعیین کردن، ثبت کردن
77
entspannen
استراحت کردن، آرامیدن
78
überhöhen
ساختن، ارتفاع دادن
79
befristen
محدود کردن
80
erfassen
متوجه شدن، متوجه چیزی شدن
81
scheitern
شکست خوردن، ناکام ماندن
82
erfordern
نیاز داشتن، ضرورت داشتن
83
verschwenden
هدر دادن، تلف کردن
84
entfremden
بیگانه کردن، جدا کردن، بیگانه شدن، دور شدن
85
schmunzeln
زیر لب خندیدن، پیش خود خندیدن
86
umgehen
اجتناب کردن، دوری کردن، کنار آمدن، رفتار کردن، پخش شدن، رفت و آمد کردن
87
auflisten
فهرست کردن، لیست کردن
88
zukommen
نزدیک شدن
89
konsumieren
مصرف کردن
90
zusammenfassen
جمع بندی کردن، خلاصه کردن
91
aussagen
بیان کردن
92
verzehren
خوردن، مصرف کردن
93
anbauen
کاشتن، رشد دادن
94
üben
تمرین کردن
95
zufügen
صدمه زدن، آسیب رساندن، اضافه کردن
96
erwachsen
رشد کردن، بزرگسال شدن، بزرگ شدن
97
bemühen
تلاش خود را کردن، تلاش کردن، به خود فشار آوردن
98
leisten
انجام دادن، پرداختن، داشتن، پول کافی داشتن
99
leeren
خالی کردن
100
vermeidbar
اجتناب پذیر، پرهیز کردنی
101
radikal
اساسی، ریشه ای، افراطی
102
molekular
مولکولی
103
maßvoll
متعادل، به اندازه، کافی
104
übergreifend
همگانی، کلی، جامع
105
hart
سخت، سفت
106
bedürftig
محتاج
107
hervorragend
عالی، بی نظیر
108
exotisch
غیر بومی، خارجی، عجیب و غریب
109
dicht
کیپ، چفت، غیر قابل نفوذ
110
renommiert
خوش نام، مشهور
111
aromatisch
معطر، خوش بو
112
vertraut
آشنا، صمیمی، مورد اعتماد
113
fulminant
بی نظیر، عالی
114
genussvoll
لذت بخش، خوشایند
115
multikulturell
چند فرهنگی
116
beiläufig
ضمنی
117
schwungvoll
پرشور، پر تحرک
118
ethisch
اخلاقی
119
ansonsten
وگرنه، در غیر این صورت
120
untereinander
زیر یکدیگر
121
darauf
به آن ، از آن، با اینکه
122
reihum
به ترتیب، به نوبت
123
heutzutage
امروزه
124
gegenüber
روبرو، آن طرف
125
nonstop
بی وقفه
126
wahrscheinlich
احتمالا، به احتمال زیاد، محتمل
127
vorher
قبل از آن، قبلش
128
irgendwo
یک جایی، جایی
