Verbs Flashcards

Question

geschehen (0) ist geschehen

Answer 1

پیش آمد رخ دادن Es ist nicht Besonders geschehen اتفاق خاصی نیافتاده است

Answer 2

محدود کردن منحصر کردن اکتفا کردن قناعت کردن Wir sollten die Anzahl der Teilnehmer auf zwölf beschränken. ما باید تعداد شرکت کنندگان را به 12 نفر محدود کنیم

Answer 3

پر کردن Er füllte die Flaschen mit Apfelwein ab. او بطری را با شراب سفید پر کرد.

Answer 4

چسباندن روی Man kann die Briefmarken leicht aufkleben. تمبر ها را می‌توان به سادگی چسباند.

Answer 5

گرفتن دستگیر کردن برداشتن به چنگ آوردن zu etwas greifen دست به سوی چیزی دراز کردن

Answer 6

پیش آمدن رخ دادن وجود داشتن یافت شدن Es kommt immer wieder vor, dass بارها پیش میاد که

Answer 7

بازگشتن برگشتن - تکرار شدن در پیش آمدن در sich Die alten Zeiten kehren nicht wieder. Die Gelegenheit kehrt nie wieder.

Answer 8

بیرون آوردن نجات دادن رهایی بخشیدن پنهان کردن Die Leichen unter den Trümmern bergen. اجساد را از زیر آوار بیرون آوردن

Answer 9

نام بردن ذکر کردن اشاره کردن Das hat er keinem Satz erwähnt.

Answer 10

کشف کردن پیدا کردن 1492 hat Kolumbus Amerika entdeckt. کامل در 1492 امریکا را کشف کرد.

Answer 11

چاله کندن - l حفر کردن Er ist im Garten und gräbt Löcher für die neuen Bäumen. او در باغچه است و برای درخت های جدید چاله می کند

Answer 12

پیشروی کردن به جلو رفتن Türkische Panzer und Spezialkräfte stießen in den Norden des Landes vor. تانک ها و نیرو های ویژه ترکیه به سمت شمال کشور پیشروی کردند.

Answer 13

سوراخ کردن سوراخ سوراخ کردن- تضعیف کردن ( محاوره ای) Der Topf ist durchlöchert wie ein Sieb

Answer 14

معلوم کردن - اثبات کردن نشان دادن man konnte ihm seine Schuld nicht nachweisen نتوانستند ثابت کنند که مقصر است

Answer 15

تحسین کردن ستایش کردن er rühmte ( an ihm) seine Bescheidenheit. فروتنی او را ستود افتخار کردن به بالیدن به Sich rühmen Gen.

Answer 16

برافروختن روشن کردن شعله ور کرد برانگیختن ایجاد کردن Einen Krieg ( einen Streit) entfachen جنگی بر پا کردن

Answer 17

کشف کردن توسعه دادن بهره برداری کردن نتیجه گرفتن از Sie erschließen ein Reisegebiet durch Verkehrsmittel. 2. آن‌ها یک منطقه گردشگری را با وسایل نقلیه توسعه می‌دهد. etwas aus etwas erschließen از چیزی نتیجه گیری کردن

Answer 18

محقق کردن - به اجرا در آوردن عملی کردن 1.Er hat gute Ideen, aber er kann sie nicht verwirklichen. 1. او ایده خوبی دارد ولی نمی‌تواند آن را محقق بسازد.

Answer 19

خواستن مشتاق بودن شیفته بودن Ich begehre dich ( beim Liebesspiel) دیوونتم

Answer 20

با تلاش شدید چیزی را گرفتن Ich habe ihm das versprechen abgerungen, nicht mehr Alkohol zu trinken. من با زور از او قول گرفتم که دیگر مشروب نخورد

Answer 21

بیرون کشیدن از بیرون آوردن از -استخراج کردن

Answer 22

فرو بردن گذاشتن قرار دادن در محلی بودن

Answer 23

ارسال کردن از طریق کشتی ارسال دریایی

Answer 24

ترسیدن از ترسیدن نگران بودن از sich Ich fürchte mich vor dem Hund.

Answer 25

دزدیدن ربودن سرقت کردن jmd. den Schmuck rauben

Answer 26

کشتی به گل نشستن به نتیجه نرسیدن ein Schiff ist gestrandet

Answer 27

دوری کردن پرهیز کردن Man sollte unnötiges Risiko meiden. 2. آدم بایستی که از ریسک‌های غیرضروری پرهیز کند.

Answer 28

اهل جایی بودن متعلق به کسی بودن aus etwas stammen, von jemandem stammen 2.Meine Liebe für Tiere stammt aus meiner frühen Kindheit. 2. عشق من به حیوانات از اوایل کودکی‌ام می‌آید.

Answer 29

استفاده شدن خدمت کردن Solche Kontakte dienen der Verbesserung der internationalen Beziehungen. از چنین قراردادهایی برای بهبود روابط بین‌المللی استفاده می‌شود.

Answer 30

برعهده گرفتن قبول کردن تصاحب‌کردن - زیاده روی کردن sich Die Regierung übernehmen حکومت را تصاحب کردن

Answer 31

نشان دادن تشریح کردن روشن کردن

Answer 32

اغفال کردن گمراه کردن فریب دادن-اشتباه کردن sich wenn ich mich nicht täusche اگر اشتباه نکنم

Answer 33

تکان دادن به‌ارامی- حرکت دادن به آرامی

Answer 34

تزئین کردن آراستن آب و تاب دادن شاخ و برگ دادن

Answer 35

ساختن ارتفاع دادن 1.Die Mauer wurde im Laufe der Zeit mehrmals überhöht. 1. دیوار در طول زمان چندین‌بار ساخته‌شد.

Answer 36

توصیف کردن تشریح کردن- نقش ایفا کردن- نشان دادن توضیح دادن 2. Er stellt die Argumente dar. 2. او استدلال‌ها را تشریح کرد.

Answer 37

خوشحال کردن- برخوردار بود - خوشحال شدن sich sich etwas (Gen.) erfreuen از چیزی برخوردار بودن [چیزی را داشتن] 1. Er erfreut sich großer Beliebtheit. 1. او از محبوبیت زیادی برخوردار است [او بسیار محبوب است].

Answer 38

دادو ستد کردن معامله کردن عمل کردن کردن رفتار کردن وابسته بودن موضوع بر سر چیزی بودن Sie handelte sehr besonnen. او خیلی سنجیده رفتار می‌کند.

Answer 39

کار گرفتن ( معمولا در کشتی)-استخدام کردن ( برای کار در کشتی)

Answer 40

دستبرد زدن حمله‌کردن یورش بردن

Answer 41

ربودن دزدیدن آدم ربایی کردن کش رفتن

Answer 42

اخاذی کردن حق‌السکوت گرفتن Jmdn. zu einem hohe Lösegeld erpressen با تهدید از کسی سربهای هنگفتی گرفتن

Answer 43

افزایش یافتن بیشتر شدن چاق شدن شدت گرفتن 1.Die Verkaufszahlen haben im Dezember leicht zugenommen. 1. تعداد فروش در دسامبر اندکی افزایش یافته ‌است. Hast du zugenommen?- Ja, drei Kilo. 1. آیا وزن اضافه کردی؟ - بله، سه کیلو

Answer 44

تاثیر گذاشتن اثر گذاشتن Das kalte Wetter wird sich negativ auf die Ernte auswirken. . هوای سرد بر محصول تأثیر منفی خواهد گذاشت.

Answer 45

حاصل نشدن به وقوع نپیوستن- بیرون ماندن Es könnte nicht ausbleiben, dass معلوم بود که

Answer 46

توقف کردن ایستادن 1.Würden Sie bitte anhalten? Ich möchte aussteigen. 1. ممکن است اینجا توقف کنید؟ من می‌خواهم پیاده شوم.

Answer 47

تصمیم گرفتن مترادف sich entscheiden sich entschließen sich vornehmen 1.Sie hat beschlossen, mit dem Rauchen aufzuhören. 1. او تصمیم گرفت، که سیگار را ترک کند. 2.Wir haben beschlossen, uns ein kleineres Auto zu kaufen. 2. ما تصمیم گرفتیم که برای خودمان یک ماشین کوچکتر بخریم.

Answer 48

بیشتر شدنsich - رسیدن بهsich auf Akk./zu- خلاصه کردن - جمع بستن

Answer 49

با زحمت و تقلا بالا کشیدن- به قدرت رساندن Jemanden aufs Pferd hieven

Answer 50

جلوگیری کردن ممانعت کردن پیشگیری کردن 2.Wir konnten den Unfall nicht verhindern. 2. ما نمی‌توانستیم از حادثه پیشگیری کنیم.

Answer 51

جایگزین شدن- به دنبال چیزی آمدن - جدای کردن کندن از von-پست خود را عوض کردن با-باز پرداخت کردن

Answer 52

فراهم کردن گرفتن- رسیدگی کردن-مواظب و مراقبت کردن-انجام دادن Meine Oma hat immer den Haushalt besorgt. مادربزرگم همیشه کارهای خانه را انجام می‌داد.

Answer 53

به سمت هدف حرکت کردن ein Lokal ansteuern

Answer 54

پدید آمدن- پیش آمدن -ایجاد شدن- بیرون آمدن - به سطح آمدن آمدن-ظاهر شدن

Answer 55

پرداخت کردن- بهای چیزی را پرداختن- چیزی را به ازای چیز دیگری بدست آوردن Eine teure erkaufte Freiheit آزادی که به بهای گرانی بدست آمده است

Answer 56

استفاده کردن- نزدیک تر کردن- بزرگ کردن- پرورش دادن-به کار گرفتن- در نظر گرفتن-

Answer 57

مشارکت فعال داشتن- درگیر شدن با کاری Das neue Strategiepapier der EU‑Kommission zeigt auf, wie Europa in den kommenden Jahren im Welthandel mitmischen will. مقاله استراتژی جدید کمیسیون اتحادیه اروپا نشان می دهد که چگونه اروپا قصد دارد در سال های آینده در تجارت جهانی مشارکت کند.

Answer 58

اطلاع دادن- منتقل کردن sich Dat. 1.Den Angestellten wurden mitgeteilt, dass die Firma verkauft wird. 1. به کارمندان اطلاع داده شد که شرکت فروخته خواهد شد.

Answer 59

تعیین کردن 1.den Sieger in einem Wettkampf ermitteln 1. برنده یک مسابقه را تعیین‌کردن 2.Der Elektriker ermittelte die Ursache für den Stromausfall. 2. برقکار دلیل قطعی برق را تعیین کرد پیدا کردن به‌دست آوردن، رسیدن به مترادف ausfindig machen herausfinden 1.Die Polizei konnte den Mörder nicht ermitteln. 1. پلیس نتوانست قاتل را پیدا کند.

Answer 60

ایستادن توقف کردن 1.Würden Sie bitte anhalten? Ich möchte aussteigen. 1. ممکن است اینجا توقف کنید؟ من می‌خواهم پیاده شوم.

Answer 61

ترجیح دادن 1.Er bevorzugt Wein statt Bier. 1. او شراب را به آب‌جو ترجیح می‌دهد. 2.Sie bevorzugt starke Zigaretten. 2. او سیگارهای سنگین [قوی] را ترجیح می‌دهد.

Answer 62

سرمایه‌گذاری کردن مترادف anlegen 1.Wir müssen trotz des knappen Budgets investieren. 1. ما باید با وجود بودجه اندک، سرمایه‌گذاری کنیم.

Answer 63

آموزش دادن به وجود آوردن تولید کردن 1.Als Lehrer ist es sein Job, die Kinder auszubilden. 1. آموزش‌دادن کودکان به‌عنوان آموزگار، شغل او است

Answer 64

پول کافی داشتن استطاعت داشتن، پرداختن (هزینه) مترادف erstehen erwerben sich anschaffen sich kaufen sich zulegen 1.Ein Haus können wir uns nicht leisten. 1. ما پول کافی برای خرید خانه نداریم. 2 انجام دادن (leisten) مترادف bewältigen meistern schaffen vollbringen 1.Bei einem Unfall muss jeder Erste Hilfe leisten. 1. در چنین حادثه‌ای هر کسی باید کمک‌های اولیه انجام دهد. [کمک رسانی کند.]

Answer 65

سرپرستی کردن امر و نهی کردن قیم کسی شدن Ich lasse mich von niemanden bevormunden من اجازه نمیده کسی برایم تعیین تکلیف کند

Answer 66

مقرر کردن تعیین کردن مترادف bestimmen festlegen festsetzen 1.Das Gesetz schreibt das weitere Vorgehen vor. 1. قانون رویه دیگری را مقرر می‌کند. 2.Die zuständige Behörde kann das Vorgehen vorschreiben. 2. اداره مربوط می‌تواند رویه را مقرر کند.

Answer 67

شکست خوردن ناکام ماندن مترادف fehlschlagen misslingen missraten 1.Ihre Ehe ist schon nach kurzer Zeit gescheitert. 1. ازدواج آن‌ها پس از مدت کوتاهی شکست خورد.

Answer 68

محدود کردن کاهش دادن کم کردن قناعت کردن صرفه‌جویی کردن (sich einschränken) Ich muss mich sehr einschränken من باید خیلی قناعت کنم. jemandes Macht einschränken قدرت کسی را محدود کردن

Answer 69

محافظت کردن حفاظت کردن

Answer 70

بهینه‌سازی کردن به صرفه کردن، کارآمد کردن

Answer 71

نابودکردن از بین بردن مترادف auslöschen zerstören zugrunde richten 1.Das Feuer hat alle Vorräte vernichtet. 1. آتش تمامی ذخایر را نابود کرد.

Answer 72

ثابت کردن اثبات کردن مترادف aufzeigen beweisen 1.Sie müssen die Behauptung mit einem Zitat belegen. 1. شما باید ادعا را با نقل قولی ثابت کنید

Answer 73

به خطر انداختن 1.Rauchen gefährdet die Gesundheit. 1. سیگار کشیدن سلامتی را به خطر می‌اندازد.

Answer 74

برخورد کردن- پیش آمدن - مقابله کردن

Answer 75

پخش کردن انتشار دادن شیوع دادن ترویج کردن 1.Die Medien werden diese Information überall verbreiten. 1. رسانه‌ها این اطلاعات را همه‌جا انتشار خواهند داد.

Verbs Flashcards

(99 cards)