words Flashcards
(179 cards)
1
Q
افلاک
A
ج فلک، اسمان ها
2
Q
رزّاق
A
روزی دهنده
3
Q
زهی
A
هنگام اظهار خشنودی یا شگقتی از چیزی یا تشویق و تحسین کسی گفته می شود. خوشا، افرین، شگفتا
4
Q
فروغ
A
روشنایی، پرتو
4
Q
فروغ
A
روشنایی، پرتو
5
Q
فضل
A
لطف، توجه،رحمت، احسان-که از خداوند می رسد-.
6
Q
کام
A
دهان
7
Q
برازندگی
A
شایستگی، لیاقت
8
Q
پیرایه
A
زیور و زینت
9
Q
تیزپا
A
تندرو، تیزرو
10
Q
جافی
A
ستمگر، ظالم
11
Q
حازم
A
محتاط
12
Q
خیره
A
سرگشته، حیران، فرومانده
13
Q
دست بُرد
A
هجوم و حمله؛ دست بُرد دیدن:مورد هجوم و حمله قرار گرفتن
14
Q
شکن
A
پیج و خم زلف
15
Q
صورت شدن
A
به نظر امدن، تصوّر شدن
16
Q
غلغله زن
A
شور و غوغاکنان
17
Q
فرج
A
گشایش، گشایش در کار و از میان رفتن غم و رنج
18
Q
گلبُن
A
بوته یا درخت گل، به ویژه بوته گل سرخ
19
Q
معرکه
A
میدان جنگ، جای نبرد
20
Q
مفتاح
A
کلید
21
Q
مکاید
A
ج مکیدت، مکرها، حیله ها
22
Q
میعاد
A
وعده، قرار؛ میعاد نهادن:قرار گذاشتن
23
Q
نادره
A
بی همتا، شگفت اور
24
نمط
روش، طریقه؛زین نمط: بدین ترتیب
25
نیلوفری
صفت نسبی، منسوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفر، لاجوردی؛ در متن درس، مقصود از" پرده نیلوفری" اسمان لاجوردی است.
26
ورطه
گرداب، گودال،مهلکه، گرفتاری
27
هنگامه
غوغا، داد و فریاد، شلوغی
28
یله
رها، ازاد؛یله دادن: تکیه دادن
29
تیمار
غم، حمایت و نگاهداشت، توجه؛تیمار داشتن: غمخواری و محافظت از کسی که بیمار باشد یا به بلا و رنجی گرفتار شده باشد؛ پرستاری و خدمت کردن
30
ضایع
تباه،تلف
31
عمله
ج عامل، کارگران؛ در فارسی امروز کلمه عمله، به صورت مفرد، به معنی یک تن کارگر زیردست بنا به کار میرود
32
قرابت
خویشی،خویشاوندی؛در متن درس، منظور"خویشاوند" است
33
محال
بی اصل، ناممکن، اندیشه باطل
34
مستغنی
بی نیاز
35
مولع
بسیار مشتاق، ازمند
36
نموده
نشان داده، ارائه کرده،اشکار کرده
37
تالاب
ابگیر،برکه
38
تناور
تنومند،فربه،قوی جثه
39
حضیض
جای پست در زمین یا پایین کوه
40
رفیع
بلند،مرتفع
41
سخره
مسخره کردن،ریشخند
42
شرف
ابرو،بزرگواری
43
ضامن
ضمانت کننده،کفیل، به عهده گیرنده غرامت
44
عامل
حاکم، والی
45
عزم
قصد،اراده
46
عمارت کردن
بنا کردن،اباد کردن، ابادانی
47
غبطه
رشک بردن، حال و روز کسی را ارزو داشتن، بی انکه خواهان زوال ان باشیم
48
فلق
سپیده صبح، فجر
49
نجابت
اصالت، پاک منشی، بزرگواری
50
ایت
نشانه
51
خذلان
خواری، پستی، مذّلت
52
دولت اشیان
دولت سرا، اشیانه خوشبختی
53
رحمت
مهربانی،بخشش
53
رحمت
مهربانی،بخشش
54
طالع
سرنوشت،بخت
55
عَلَم کردن
مشهور کردن، سرشناس کردن
56
ماسوا
مخفف ماسوی الله؛ انچه غیر خداست، همه مخلوقات
57
محنت
اندوه،غم
58
مفتخر
سربلند، صاحب افتخار
59
هما
پرنده ای از راسته شکاریان،دارای جثه ای نسبتا درشت. در زبان پهلوی به معنی فرخنده است و به همین دلیل،نماد سعادت به شمار می اید
60
حدیث
ماجرا،روایت،سخن
61
حُقه
محفظه کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گران بها به کار میرود، جعبه، صندوق
62
سودا
اندیشه، هوس، عشق؛ سودای کاری گرفتن کسی را:هوس کاری به سر کسی زدن
63
صبا
بادی از طرف شمال شرقی وزد؛ باد بهاری
64
معاش
زندگی،زیست،زندگانی کردن
65
جبّار
مسلّط، یکی از صفات خداوند تعالی است
66
جفا
بی وفایی، ستم
67
ریحان
هرگیاه سبز و خوشبو
68
سودایی
عاشق،شیفته،شیدا
69
صدّیق
بسیار راستگو
70
طرب
شادی
71
عداوت
دشمنی
72
غِنا
سرود،نغمه،اوازخوانی،دستگاه موسیقی
73
فرقت
جدایی،دوری
74
کایدان
ج کاید،حیله گران
75
کوته نظری
اندک بینی،عاقبت اندیش نبودن
76
کَید
حیله و فریب
77
لئیمی
پستی،فرومایگی
78
محنت
اندوه،ناراحتی
79
مَلِک تعالی
خداوند والا مرتبه
80
نقض
شکستن،شکستن عهد و پیمان
81
وصلت
پیوند،پیوستگی
82
ادیب
سخن دان،سخن شناس
83
اهلیت
شایستگی،لیاقت
84
بهایم
ج بهیمه،چارپایان
85
بیشه
جنگل کوچک،نیزار
86
تسبیح
خدا را به پاکی یاد کردن، سبحان الله گفتن
87
پلاس
نوعی گلیم کم بها، جامه ای پشمینه و ستبر که درویشان پوشند
88
تازی
عرب؛ زبان تازی: زبان عربی
89
جل جلاله و عم نواله
شکوه او بزرگ و لطف او فراگیر است
90
خورجینک
خورجین کوچک، کیسه ای که معمولا از پشم درست میکنند و شامل دو جیب است
91
درحال
فورا،بی درنگ
92
دلاک
کیسه کش حمام، مشت و مال دهنده
93
دِین
وام
94
رُقعه
نامه کوتاه،یادداشت
95
رمه
گلّه
96
شوخ
چرک، الودگی
97
شوریده
کسی که ظاهری اشفته دارد، عاشق و عارف
98
غوک
قورباغه
99
فراغ
اسایش و ارامش،اسودگی
100
قیاس کردن
حدس و تخمین زدن، براورد کردن
101
قیِّم
سرپرست، در متن به معنی کیسه کش حمام امده است
102
کرای
کرایه
103
گسیل کردن
روانه کردن،فرستادن کسی به جایی
104
مرمت
اصلاح و رسیدگی
105
مروّت
جوانمردی،مردانگی
106
مغربی
مربوط به مغرب(کشورهای شمالی افریقا جز مصر؛ امروزه مراکش، کشوری در شمال غربی قاره افریقا)، در مورد طلا مجازا به معنی "مرغوب به کار رفته است"
107
مُکاری
کرایه دهنده اسب، الاغ و مانند انها؛ چاروادار
108
نیکومنظر
زیبارو،خوش چهره
109
اسلیمی
تغییرشکل یافته کلمه اسلامی،طرح هایی مرکّب از پیچ و خم های متعدّد که شبیه عناصر طبیعت هستند
110
اخره
چنبره گردن،قوس زیر گردن
111
بحران
اشفتگی،وضع غیرعادی
112
بُر خوردن
در میان قرار گرفتن
113
بنشن
خوار و بار از قبیل نخود و لوبیا و عدس
114
بیرنگ
نمونه و طرحی که نقاش به صورت کم رنگ یا نقطه چین بر کاغذ می اورد و سپس ان را کامل رنگ امیزی می کند، طرح اولیه
115
بیغوله
کنج، گوشه ای دور از مردم
116
تسلّا
ارامش یافتن
117
حقارت
خواری،پستی
118
خطابه
سخنرانی،خطبه خواندن، وعظ کردن
119
خَلَف صدق
جانشین راستین
120
خیل
گروه،دسته
121
رعنا
خوش قدوقامت،زیبا
122
رندانه
زیرکانه
123
شندرغاز
پولی اندک وناچیز(به صورت چندرغاز نیز به کار می رود)
124
طُمانینه
ارامش و قرار
125
عیال
زن وفرزندان، زن
126
غارب
میان دو کتف
127
فراعنه
ج فرعون، پادشاهان قدیم مصر
128
کُلّه
برامدگی پشت پای اسب
129
کنگره
واژه ای فرانسوی به معنای مجمعی از دانشمندان و یا سیاستمداران که درباره مسائل علمی یا سیاسی بحث کنند.(فرهنگستان زبان و ادب فارسی، معادل"همایش" را برای به تصویب رسانده است.)
130
گرته برداری
طراحی چیزی به کمک گرده یا خاکه زنگ یا زغال؛ نسخه برداری از روی یک تصویر یا طرح
131
گُرده
پشت،بالای کمر
132
مخمصه
گرفتاری،سختی،دشواری
133
مرفّه
راحت و اسوده
134
مشوّش
اشفته و پریشان
135
معاشرت
ارتباط،دوستی،رفت و امد داشتن با کسی
136
میراب
مسئول تقسیم اب جاری در خانه ها و مزارع و باغ ها
136
میراب
مسئول تقسیم اب جاری در خانه ها و مزارع و باغ ها
137
والصّافّات صفّا
سوگند به فرشتگان صف در صف (ایه 1،سوره 37)
138
وقب
هر فرورفتگی اندام چون گودی چشم
139
وقفی
منسوب به وقف،وقف:زمین یا دارایی و ملکی که برای مقصود معینی در راه خدا اختصاص دهند.
140
اجابت کردن
پذیرفتن، قبول کردن، پاسخ دادن
141
استدعا
درخواست کردن، خواهش کردن
142
اسوه
پیشوا، سرمشق، نمونه پیروی
143
تجلّی
اشکار شدن، جلوه کردن
144
تکلّف
رنج بر خود نهادن، خودنمایی و تحمّل، بی تکلّف: بی ریا، صمیمی
145
جنود
ج جند، سربازان،لشکریان،سپاهیان
146
حنین
نام نبردی است در منطقه حنین(بین مکه و طائف)که میان مسلمانان و کافران پس از فتح مکه روی داد.
147
خانقاه
محلی که درویشان و مرشدان در ان گرد می ایند
148
خور
زمین پست، شاخه ای از دریا مانند خورموسی و خورمیناب.
149
راست و ریس کردن
اماده و مهیا کردن
150
رعب
ترس،دلهره،هراس
151
سردمدار
سردسته،رئیس
152
سردمدار
سردسته،رئیس
153
سکّان
ابزاری در دنباله کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر
154
سوله
ساختمان فلزی با سقف بلند که بیشتر به عنوان انبار و کارگاه از ان استفاده می شود
155
غنا
توانگری،بی نیازی
156
مشیّت
اراده، خواست خدای تعالی
157
معرّف
کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد می شوند،معرفی می کند. شناساننده
158
معرکه
میدان جنگ
159
مقریان
ج مقری،کسی که ایات قران را به اواز خوانَد،قران خوان
160
نسیان
فراموشی
161
نفوس
ج نفس،مجازا انسان ها، موجودات زنده
162
وسواس
دودلی
163
ارمان
ارزو،عقیده
164
اُسرا
ج اسیر، گرفتاران،دستگیرشدگان
165
اسطوره
سخنان یا اشخاص و اثاری که مربوط به موجودات یا رویداد های فوق طبیعی روزگار باستان است و ریشه در باورها و اعتقادات مردم روزگار کهن دارد.
166
بعث
حزبی سیاسی که صدّام حسین،رئیس جمهور پیشین عراق،رهبری ان را برعهده داشت
167
بنات الخمینی
دختران امام خمینی (قُدَّسَ سِرُِّهُ)
168
بنات الخمینی
دختران امام خمینی (قُدَّسَ سِرُِّهُ)
169
تاوان
زیان یا اسیبی که شخص به خاطر خطاکاری،بی توجهی یا اسیب رساندن به دیگران ببیند.
170
تجلّی
جلوه گری،پدیدار شدن چیزی درخشان مانند نور، روشنی
171
تقریظ
مطلبی ستایش امیز درباره کتاب،نوشته ومانند انها.
172
تکریم
بزرگداشت،گرامیداشت
173
توسن
اسب سرکش، متضاد ارام
174
توش
توشه وادوخته، توانایی تحمّل سنگینی یا فشار
175
جسارت
دلیری،بی باکی و گستاخی
176
خصم
دشمن