7 Flashcards
(106 cards)
1
Q
Affair
A
کار. مسئله
2
Q
Holism
A
کل نگری
3
Q
Reductionis
A
تقلیل گرایی. جزگرایی
4
Q
On par with
A
همتراز. مساوی
5
Q
Taxonomy
A
طبقه بندی
6
Q
Glimpse
A
نظر اجمالی
7
Q
Unravel
A
حل کردن
باز کردن
8
Q
Annual
A
سالانه
9
Q
Testimonial
A
گواهی نامه. تصدیق نامه
10
Q
Meticulous
A
خیلی دقیق
11
Q
Spark
A
جرقه زدن. خودنمایی کردن
12
Q
Quantify
A
کمیکردن. کمیت را تعریف کردن
13
Q
Recurrent
A
عود کننده. برگشت پذیر
14
Q
Reproducibility
A
قابلیت تکثیر
15
Q
Meshwork
A
شبکه
16
Q
Fellow
A
همکار
17
Q
implication
A
نتیجه گیری/مفهوم/دلالت
18
Q
Application
A
کاربرد
19
Q
Debate
A
مناظره
20
Q
Predominently
A
اکثرا
21
Q
Solidly
A
بطرز محکم
22
Q
Be anchored in sth
A
تثبیت شدن در چیزی یا کسی
23
Q
Steric
A
فضایی
24
Q
Fertilizer
A
کود
25
Pesticide
افت کش
26
Explosive
مواد منفجره
27
Agriculture
کشاورزی
28
Conservative
محافظه مار. اصولگرا. پیروسنت قدیم
29
Euphoria
رضایت و خوشحالی
30
Heyday
اوج
31
Elucidate
روشن کردن. توضیح دادن
32
Let alone
چه برسد به
33
instill
القا کردن
کم کم تزریق کردن
34
Sought
Past seek
دنبال چیزی گشتن
Adj مطلوب
35
Enigma
معما
36
implicit
ضمنی. اشاره شده
37
Denominator
مخرجکسر
38
Cog
چرخ دنده. دندانه
39
Immense
عظیم
40
Solely
منحصرا
41
impose
تحمیل کردن
42
Causality
رابطه علت معلولی
43
Comprise
شامل بودن. دربرداشتن
44
Extrapolation
استفاده از گروهی اطلاعات برای رسیدن به اطلاعات دیگر
45
Obtain
بدست اوردن
46
Deleterious
اسیب رسان
47
Fundamental
بنیادی. اساسی
48
Genuine
خالص. اصل
49
Alleged
مورد ادعا اما ثابت نشده
50
Cumbersome
دست و پا گیر
سخت
51
Counterbalance
متعادل کردن
52
Discipline
رشته. نظم
53
Trans disciplinary
بین رشته ای
54
Propose
پیشنهاد دادن
قصد انجام کاری رو داشتن
55
Correspond
همخوانی داشتن
مطابق بودن
56
Reversed
برعکس
57
Justify
توجیه کردن
58
Aliquot
یک نمونه از چیزی
59
Dozen
فراوان
60
identical
همانند
61
Firm
شرکت
62
Dualism
دوگانگی
63
in essence
در اصل
64
Property
دارایی
65
Bleaching
رنگ زدایی
66
Beam
پرتو. اشعه
67
induce
القا کردن
68
Capital
سرمایه
69
Alteration
دگرگونی
70
Specimen
نمونه ازمایشگاه
71
Overcome
غلبه کردن
72
Obstacle
مانع
73
Ridicule
تمسخر. به چالش کشیدن
74
Artefact
دست ساز انسان
75
in vitro
دروت محیط کشت
76
Dilute
رقیق کردن. ضعیف کردن
77
Apparently
ظاهرا
78
Acquire
بدست اوردن
79
Junk
بدرد نخور
80
Postulate
فرض کردن/ادعا کردن
81
Explanatory
توضیحی. بیانی
82
Bypass
اجتناب کردن میانبر زدن
83
Presumably
احتمالا
84
Proponent
پیشنهاد کننده. مطرح کننده طرفدار
85
Harness
مهار کردن. کنترل کردن. داشتن
86
Exemplified
سرمشق
87
Breakthrough
پیشرفت
کشف مهم
88
Acknowledgment
پذیرفتن. قدردانی. تکر
89
indebted
بدهکار. مدیون
90
Enterprise
سرمایهگذار
91
Predestined
از پیش تعیین شده
92
Venue
محل اجرا
93
Asset
دارایی و امتیازات
94
Flattered
خوشحال شده از تعریف کسی
95
interest
منفعت
96
Grueling
خسته کننده. فرساینده
97
in favor of
به نفع
98
Peer
همتا همتراز
99
Abuse
سو استفاده
100
Offspring
نتیجه دستاورد
101
Realm
قلمرو. حیطه
102
Hollow
پوچ توخالی
103
Lure
فریب دادن
جلب کردن بسوی خود
104
Momentous
مهم
105
instigate
برانگیختن
106
Backlash
پس زدن
واکنش شدید