4 Flashcards
1
Q
Extinction
A
انهدام/از بین بردن
2
Q
interpretation
A
تفسیر. تعبیر
3
Q
Anthropology
A
انسان شناسی
4
Q
Transplatation
A
پیوند
5
Q
Manifestation
A
ظهور. اشکارسازی
6
Q
instrumentation
A
استفاده ابزاری
ترتیب و نظم دادن
7
Q
Empirical
A
تجربی
8
Q
Cease
A
متوقف شدن
9
Q
Body centrist
A
بدن محور
10
Q
Controversy
A
بحث مشاجره
11
Q
Reveal
A
آشکار کردن
12
Q
Vital
A
حساتی
13
Q
Legislation
A
قانون گذاری
14
Q
inevitably
A
به ناچار
15
Q
Conception
A
درک فهم
16
Q
Conceptual
A
مفهومی
17
Q
implementation
A
اجرا /پیاده سازی
18
Q
Determination
A
تعیین مردن
19
Q
Metaphysical
A
ماوراطبیعی
20
Q
Deconstruct
A
ساختارشکنی
نقد
21
Q
Discourse
A
سخنرانی کردن/قدرت استدلال/مباحثه
22
Q
Existential
A
وابسته به هستی
23
Q
Prominence
A
برجستگی/برتری
24
Q
Subjectively
A
فردیت
بطور ذهنی و باطنی
25
Criteria(criterion)
معیار ملاک
26
Undergo
تحمل کردن/دستخوش شدن
27
Confront
روبرو شدن مواجه شدن
28
Disclose
آشکار کردن. توضیح دادن
29
Essence
ذات
30
Confer
مشورت کردن
عطا کردن
31
Appraisal
ارزیابی. براورد.تعیین کردن
32
insight
بینش. بصیرت
33
Ontological
هستی شناسی
34
Embody
دربر داشتن. شامل بودن
35
Epitemological
معرف شناسی
36
illusary
گمراه کننده
وهمی
37
Aspect
جنبه
38
Referent
مورد مراجعه
39
Entity
وجود نهاد
40
Debate
مذاکره
41
Self cognition
خودشناسی
42
Predominance
برتری. چیرگی
43
Disclose
فاش کردن. اشکار کردن
44
Holistic
کل نگرانه
45
Struggle
کشمکش. منازعه
46
Prevailing
رایج. متداول. حاکمم غالب
47
Rigorous
شدید/موشکافانه/سختگیرانه
48
Resuscitation
زنده کردن. احیا
49
Transition
گذار/عبور
50
Codify
تدوین کردن/رمزی کردن/قانونگذاری کردن
51
Solidify
یکپارچه کردن
جامد کردن
52
Rational
منطقی. معقول
53
Transcedent
برتر فوقالعاده. ماوراطبیعی
54
incontrovertible
غیر قابل بحث/مسلم/بدون چون و چرا
55
Dimension
بعد
56
Hence
بنابراین. به این دلیل
57
Applicable
قابل اجرا/مناسب
58
Consequently
بنابراین درنتیجه
59
Materialize
شکل دادم/تحقق یافتن/مادی کزدن
60
Cessasion
ایست توقف پایان
61
Operationalize
راه افتادن
62
Diminish
کم شدن/نقص
63
integral
درست/کامل
64
Spontaneus
خود به خود/فوری
65
Advocate
دفاع کزدن/طرفداری کردن
66
Cognitive
وابسته به اگاهی
67
Unify
متحد کردن/یکی شدن
68
Elaborate
با دقت شرح دادن
استادانه درست شده
69
insufficiency
نارسایی. عدم کفایت
70
Ground on
منشا گرفتن از
منشا دادن
71
Paradigm
ایه
نمونه
دیدگاه فلسفی
72
Derive from
مشتق شدن /نتیجه گرفته شده از
73
interrelated
مرتبط با یکدیگر
74
Attain
بدست اوردن/رسیدن/موفق شدن
75
Correlated
مرتبط. وابسته. همبستگی
76
Tandem
جفت/مشترک
77
Tandem
جفت/مشترک
78
Preception
ادراک اجساس
79
Essence
هستی وجود ماهیت
80
Exhaustively
بطور کامل
81
Envisage
مواجه شدن
در ذهن تصور کردن
82
irreversible
غیر قابل برگشت
83
Evolve
باز کردن
بیرون دادن
تبدیل شدن
84
inter alia
در ضمن/میان چیز های دیگر
85
Provision
تهیه/توشه/تدارک دیدن
86
Pragmatic
واقع بین
87
incontrovertible
غیر قابل بحث/غیر قابل انکار
88
Discretion
بصیرت/احتیاط/صلاحدید
89
Embody
مجسم کردن
در برداشتن
90
Hybrid
ترکیبی
91
Procurement
تهیه. تدارک
92
Allociation
تقسیم
توزیع
93
Constant
ثابت. پابدار
94
Envision
برای اینده تصور کردنverb
95
Transparent
شفاف واضح قابل درک
96
Discriminatory
تبعیض امیز