کلمات ریدینگ lms Flashcards

(79 cards)

1
Q

set down

A

نوشتن،مرقوم کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

rendering

A

برگردان، ترجمه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

acknowledge
v

A

اعتراف کردن، تصدیق کردن
(دریافت نامه و غیره را) اعلام کردن

محل گذاشتن، اعتنا کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Absurdity
əbˈsɜːrdəti

A

پوچی، بیهودگی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

merge

A

ادغام کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

clash

A

در تناقض بودن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

abstract

A

انتزاعی
absrtact consept

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Keep Track Of Something

A

رهگیری کردن ،حساب (چیزی را) نگه داشتن، آگاه بودن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Concede
kənˈsiːd

A

Adverb Verb - transitive
پذیرفتن،واگذار کردن، دادن، تصدیق کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

livestock

A

دام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

forerunner

A

پیشرو،پیشگام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

preponderance

A

the preponderance of ..
فراوانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Pictorial
pɪkˈtɔːriəl

A

Adjective Noun
تصویری، مصور، تصویرنما، مجسم‌سازنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Evolve
ɪˈvɑːlv

A

تحول یافتن، پرورش یافتن، شکل گرفتن، رشد یافتن، پروراندن، تحول دادن، شکل دادن، توسعه دادن، رشد دادن، بسط دادن (به‌تدریج) (طرح و فکر و غیره)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Conventional
kənˈvenʃnəl
kənˈvenʃnəl

A

متعارف،
مرسوم
conventional attitude/behavior/clothes

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Tomb
tuːm

A

گور، آرامگاه، قبر، مقبره

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

administrative

A

ədˈmɪnəstrətɪv

اداری، اجرایی، مجری، رسمی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Moss
mɒːs

A

شکل جمع: mosses
Noun
خزه، با خزه پوشاندن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Epiphyte

ˈepəˌfaɪt

A

همچنین می‌توان از air plant به‌ جای epiphyte استفاده کرد.

(گیاه‌شناسی - گیاهی که بر گیاه دیگر می‌روید؛ ولی انگل آن نیست) رورست، گیاه هوازی (مانند برخی خزه‌ها و گل‌سنگ‌ها)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

substantial market

A

بازار قابل توجهی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Endurance
ɪnˈdʊrns
ɪnˈdjʊərəns

A

Noun
تحمل، پایداری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

predators

A

شکارگرها(پرنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

yawning

A

خمیازه کشیدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

Predisposition
ˌpriːdɪspəˈzɪʃn

A

آمادگی، استعداد، تمایل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
drowsiness
خواب آلودگی
26
disproving
رد میکند
27
Attuned To əˈtuːnd əˈtjuːnd
Adjective وفق داده شده با، هماهنگ‌شده با، سازگارشده با
28
Autistic ɒˈtɪstɪk
پزشکی روان‌پزشکی روان‌شناسی مبتلا به اوتیسم، اوتیستیک
29
Contagious kənˈteɪdʒəs
پزشکی واگیردار، مُسری (بیماری، هیجان، خنده و غیره) پزشکی (شخص) آلوده، سرایت‌دهنده
30
Contagiously kənˈteɪdʒəsly
Adverb سرایت‌دهنده‌ای، به‌طور واگیرداری، به‌طور سرایت‌کننده‌ای
31
Tight taɪt
taɪt صفت تفضیلی: tighterصفت عالی: tightest Adjective محکم، سفت، قرص، (گره) کور
32
Spring
sprɪŋ پرش، جهش، جست پریدن، جهیدن، جست زدن
33
Exert ɪɡˈzɜrːt
اعمال کردن، به‌کاربردن، اجرا کردن، نشان دادن
34
Purify ˈpjʊrəfaɪ
پاک کردن، تصفیه کردن، پالودن
35
Wetland
ˈwetlənd تالاب
36
Conventional
kənˈvenʃnəl عرفی، قراردادی، مرسوم، مطابق آیین و قاعده، پیرو سنت و رسوم، متعارف common,normal
37
mass of reed roots
توده ریشه های نی
38
Degrade dɪˈɡreɪd
پست کردن، خفت دادن، تنزل رتبه دادن، منحط کردن,تجزیه کردن
39
Parental pəˈrentl
والدینی، وابسته به پدر ومادر
40
Polarized
قطبی‌شده
41
Compass ˈkʌmpəs
شکل جمع: compasses توضیحات این لغت در معنی «پرگار» به‌صورتِ جمع (compasses) می‌آید. به قطب‌نمایِ زمین‌شناسی «کمپاس» (compass) گفته می‌شود. (وسیله‌ای که با استفاده از میدان مغناطیسیِ زمین جهت قطب شمال را نشان می‌دهد) قطب‌نما
42
Favorable
عالی: سازگار، مطلوب - a favorable wind - باد موافق (هم‌سو)
43
Clash klæʃ
برخورد، disagreement or fight,
44
Proof pruːf
اثبات، برهان، دلیل، گواه، نشانه، مدرک
45
evolve
ɪˈvɒlv تحول یافتن، پرورش یافتن، شکل گرفتن، رشد یافتن، پروراندن، تحول دادن، شکل دادن، توسعه دادن، رشد دادن،
46
Cuneiform kjuːˈnifɔːrm
همچنین می‌توان از sphenogram به‌ جای cuneiform استفاده کرد. خط میخی،
47
Attain əˈteɪn
دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، موفق شدن، تمام کردن، به دست آوردن، به انتها رسیدن، زدن
48
Conventional kənˈvenʃnəl
عرفی، قراردادی، مرسوم، مطابق آیین و قاعده، پیرو سنت و رسوم، متعارف common,normal
49
Interpretation ɪnˌtɜrːprəˈteɪʃn
تفسیر، تعبیر، معنی، برداشت
50
Assert -ˈsɜrːt əˈsɜːt
دفاع کردن از، حمایت کردن، آزاد کردن، اظهار قطعی کردن، ادعا کردن، اثبات کردن Verb - transitive ادعا کردن
51
Solely ˈsoʊlli ˈsəʊl-li
Adverb فقط، منحصراً، به‌تنهایی
52
Concede kənˈsiːd kənˈsiːd
واگذار کردن، دادن، تصدیق کردن
53
Clay kleɪ
خاک رس، رس، گل، خاک کوزه‌گری، سفال
54
Survey ˈsɜrːveɪ
ارزیابی کردن، برآورد کردن، به دقت بررسی کردن، بازبینی کردن بررسی، برآورد، مطالعه
55
Census ˈsensəs
سرشماری، آمار، احصائیه، ممیزی مالیاتی
56
Accurate ˈækjərət
درست، دقیق، صحیح، بی‌اشتباه، عاری از غلط، بی‌خطا، مطابق معیار
57
Claim kleɪm
ادعا کردن، مدعی شدن
58
Counterintuitive ˌkaʊnt̬ərɪnˈtuːɪt̬ɪv ˌkaʊntərɪnˈtʃuːɪtɪv
شکل نوشتاری دیگر این لغت: counter-intuitive Adjective برخلاف انتظار، دور از انتظار، برخلاف شم
59
Measure ˈmeʒər
اقدام،کار،اندازه، مقیاس
60
Exhaust ɪɡˈzɑːst ɪɡˈzɔːst
اگزوز، خروج (بخار)، در رو، مفر، تهی کردن، نیروی چیزی را گرفتن، خسته کردن، از پای در آوردن، تمام کردن، بادقت بحث کردن
61
Fumes fjuːmz
بو، دود، بوی دود، گاز pollution, gas in air
62
اگر چند فعل کمکی داشتیم قید تمرار بعد از اولین فعل کمکی قرار میگیرد have been have always been
g
63
expedition
سفر، هیئت اعزامی، اعزام (به ماموریت یا سفر یا اکتشاف یا کارزار)، روانه ماموریت،
64
brouche
بروشه
65
advert
مورد توجه قرار دادن، اشاره کردن به
66
over the phone
از طریق تلفن
67
lodge lɒdʒ
منزل، جا، خانه، کلبه، شعبه فراماسون‌ها، انبار، منزل دادن، پذیرایی کردن، گذاشتن، منزل کردن، خیمه زدن، به لانه پناه بردن cabin
68
Asset ˈæset
نعمت، موهبت، امتیاز چیز باارزش و مفید، ممر عایدی
69
tent
چادر، خیمه منزل کردن، ساکن شدن خیمه زدن، چادر زدن
70
lane lein
کوچه، راه باریک road
71
Retractable rɪˈtræktəbl
انکار‌پذیر، جمع‌شدنی، پس‌رفتنی
72
Refurbish ˌriːˈfɜrːbɪʃ
بازسازی کردن، نوسازی کردن، روشن و تازه کردن، نو کردن، مرمت کردن، جلا دیدن، ترمیم کردن
73
Appreciate əˈpriːʃieɪt
سپاسگزار بودن، ارزش قایل شدن، امتنان داشتن، قدردانی کردن، تقدیر کردن
74
Cater ˈkeɪt̬ər
غذا و آشپزی غذا تهیه کردن، سوروسات فراهم کردن، آذوقه رساندن، خواربار رساندن تهیه کردن، فراهم نمودن (provide) catered for
75
Tuition ˈtuːn
( tuitional ) شهریه، حق تدریس، تعلیم، تدریس، آموزانه
76
population burst
انفجار جمعیت
77
burst bɜːrst
قطع شدن، ترکیدن، از هم پاشیدن، شکفتن، منفجر شدن
78
"Abandoned the wheel"
the Japanese had intentionally avoided labour-saving devices.
79
Bump Into
phrasal verb تصادفی دیدن