TPO Flashcards

1
Q

Meteoric (adj)

A

happening very suddenly and quickly

شهابی، درخشان و زودگذر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Pebble (n)

A

سنگريزه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Sand grain (n)

A

دانه ى شن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Loose (adj)

A

not firmly fastened in place

لق، بی پایه، سست، بی قاعده، شل، ول، هرزه، گشاد، ازاد، بی ربط

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

consolidate (v)

A

یکی کردن، محکم کردن، یکپارچه کردن، در آمیختن، ادغام کردن، مستحکم کردن، پابرجا کردن یا شدن، تقویت کردن یا شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Gravel (n) /ˈɡrævəl/

A

ماسه، سنگ مثانه، سنگ ریزه، شن، ریگ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

beneath (adv,pre) /bɪˈniːθ/

A

in or to a lower position than something, or directly under something

تحت فشار، در زیر، پایین، از زیر، روی خاک

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Sediment (n)

A

رسوب، ته نشین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

laden (adj) /ˈleɪdn/

A

پر، سنگین، مملو، سنگین بار، بارگیری شده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Glacial (n)

A

یخی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Permeable (adj)

A

نفوذ پذیر، نشت پذیر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Drain (v)

A

اب کشیدن از، زیر اب زدن، زه کشی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Plugged (adj)

A

متصل شده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Dissolved

A

محلول

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

Percolate (v)

A

تراوش‌ کردن‌، نفوذ کردن‌، رد شدن‌، صاف‌ کردن‌

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

Porous (adj) /’pɔːrəs/

A

خلل‌ وفرج‌ دار، متخلل‌، پر منفذ

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

Cement(v)

A

سیمان‌، سمنت‌ کردن‌، چسباندن‌، پیوستن‌

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

Attribute(n)

A

صفت‌، نسبت‌ دادن‌

ascribe

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

Antecedent (n)

A

مقدمه‌، سابقه‌، تبار ،دودمان

پیشین‌، پیشی‌، سابق‌، مقدم‌، مقدمه‌

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

Imitate (v)

N
Adj

A

تقليد كردن

Imitation
Imitative

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

Penchant (n)

A

میل‌ شدید، علاقه‌، ذوق‌، میل‌ وافر، امادگی‌

Inclination

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

Aesthetic (adj) /esˈTHetik/

A

وابسته‌ به‌ زیبایی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

Semiarid (adj)

A

نسبتا کم‌ آب، نيمه خشك

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

Deciduous trees /dɪ’sɪdjʊəs/

A

گیاهی که در زمستان برگ میریزد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Prone to
متمایل‌، مستعد، مهیا، درازکش‌، دمر Likely
26
Latitude
عرض جغرافیایی
27
Altitude (n)
فرازا، بلندی‌، ارتفاع‌، فراز، منتها درجه‌، مقام‌ رفیع‌ ارتفاع از سطح دریا
28
Cessation (n)
ایست‌، توقف‌، انقط‌اع‌، پایان
29
Prevalent
رایج‌، شایع‌، متداول‌، فائق‌، مرسوم‌، برتر
30
Devoid of
تهی‌، عاری‌، خالی‌ از
31
Hind leg
پاى عقب
32
Marine (adj)
دريايى
33
Propulsion (n)
نیروی‌ محرکه‌، خروج‌، دفع‌، پیش‌ راندن
34
Fluke
قلاب‌ لنگر، زمین‌ گیر، انتهای‌ دم‌نهنگ
35
Spectator
تماشاگر،تماشاچی
36
Mass consumption
مصرف‌ انبوه‌
37
Beam
تيرچه، تير
38
Desired
مطلوب، دلخواه
39
Plain
دشت
40
Rancher
دام‌ دار، گله‌ دار، چوپان
41
Cattle
حیوانات اهلی روستایی
42
Wheat
گندم
43
Aquifer /ak´wǝ fǝr/
سفره ي آب زيرزمينى
44
Unprecedented
بی سابقه
45
Ensue
از پس امدن از دنبال امدن بعد آمدن منتج شدن Subsequent
46
Virtually
تقریباً؛ کمابیش Almost
47
Replenish
دوباره پر کردن؛ دوباره تکیل کردن
48
Succession
توالی‌، ترادف‌، ردیف‌، جانشینی‌، وراثت
49
Pale
رنگ پريده، بي اهميت Loses significance
50
Patchy
تکه‌ تکه‌، وصله‌ وصله‌، جور بجور، وصله‌ دار
51
In the same breath
a) (also in the next breath) used to say that someone has said two things at once that are so different from each other they cannot both be true He criticized the film, then predicted in the same breath that it would be a great success. b) if you mention two people or things in the same breath, you show that you think they are alike or are related I became nervous when the doctor mentioned my mother’s name and ‘cancer’ in the same breath.
52
Game
شكار
53
Fate
تقدير
54
Well (n)
چاه
55
Offshore
از جانب‌ ساحل‌، دور از ساحل‌، قسمت‌ ساحلی‌ دریا far from shore; away from the shore ساحل
56
Continent
فلات قاره
57
Trapping
تجملات و تزئینات
58
Herd
گله
59
Engrave
حک کردن
60
Decay (v)
پوسیدن‌، فاسدشدن
61
Gusher
چاه‌ خودجوش
62
Spout (v)
فوران كردن
63
Sloping
سراشیب‌، سرازیر، مایل‌ Inclining
64
Foul (v) /faul/
Pollute کثیف کردن، خطا كردن
65
Anthropology
مردم شناسى
66
Ethnology
علم مطالعه نژادها و قوم ها
67
Pitch in
با حرارت آغاز به کار کردن 2- همکاری کردن، سهیم شدن در کار، با سعی و جدیت شروع بکار کردن، شروع به خوردن غذاکردن
68
Low key
مهار شده، خوددارانه، بی سروصدا، بی کبکبه و دبدبه، ملایم، خفیف، کم شدت، باشدت کم، در مورد صدا دارای صدای گرفته
69
Versatile
زیرک، متحرک، روان، همه کاره، تطبیق پذیر، دارای استعداد و ذوق، متنوع و مختلط، چندسو گرد
70
Servant
خدمتکار،پیشخدمت
71
Moth
بيد
72
Emit (v)
خارج کردن، بیرون دادن، بیرون ریختن، انتشار نور منتشر کردن
73
Offspring
فرزند، اولاد
74
Correlate
مرتبط‌، وابسته‌، همبستگی‌ داشتن‌، مرتبط‌ کردن
75
Savvy (adj,v)
فهمیدن‌، درک‌ کردن‌، زرنگ‌ ودانا
76
Endow (v)
وقف کردن، چیزی را وقف کردن، اعطا کردن به، موهبت بخشیدن به Provide Endowing=providing
77
Size up
برآورد کردن، سنجیدن 2- برانداز کردن 3- واجد شرایط بودن یا شدن Evaluate
78
Pretend
وانمود کردن، بخود بستن، دعوی کردن معانی دیگر: خود را زدن (به چیزی)، تظاهر کردن، لافیدن، مدعی بودن یا شدن
79
Retail
خرده‌ فروشی‌، جزئی‌، خرد، جز، خرده‌ فروشی‌ کردن
80
Ingredient
جز ترکیبی؛ عنصر
81
Beaver
سگ آبی
82
Meteorites /'mːɪtɪəraɪt/
سنگ اسمانی
83
Terrestrial rock /tɪ'restrɪəl/
سنگهای زمینی
84
Debris
خرده‌، باقی‌ مانده‌، اثار مخروبه‌، اشغال‌ روی‌ هم‌ ریخته
85
Astroids
شهاب آسمانى، خرده سياره
86
Comets
شهاب سنگ ستاره دنباله دار
87
Perception
درک‌، ادراک‌، مشاهده‌ قوه‌ ادراک‌، اگاهی‌، دریافت‌
88
Pant (v)
نفس نفس زدن
89
Burrow /ˈbərō/
سوراخ‌ زیرزمینی‌، نقب‌، پناهگاه‌، زیرزمین‌ لانه‌ کردن‌
90
Shaded
سایه‌دار، حباب‌ دار، پوشیده‌
91
Squirrel /ˈskwər(ə)l/
سنجاب
92
Knack
فوت و فن، مهارت
93
Retreat
عقب‌ نشینی‌ کردن‌، عقب‌ نشینی‌، کناره‌ گیری‌، گوشه‌ عزلت‌
94
Thaw
آب شدن؛ آب کردن
95
Superseded
جایگزین Replaced Supersede (جانشین‌ شدن‌، جایگزین‌ چیز دیگری‌ شدن)
96
Sedentary
نشسته‌، غیر مهاجر، مقیم‌ در یک‌ جا، غیر متحرک‌
97
Trade
معامله کردن مبادله کردن تجارت کردن با داد و ستد کردن
98
Cramp
چپاندن؛ انباشتن محدود کردن Confine
99
Settlement
زیست گاه
100
Agencies
Changes
101
Prospect
دور نما، چشم‌ انداز، انتظ‌ار Possibility
102
Exposure
درمعرض‌ گذاری‌، اشکاری‌، افشاء، نمایش‌، ارائه
103
Fuel
تقویت، سوخت، سوخت گیری کردن، تجدید نیرو کردن، تحریک کردن
104
Harness
تحت کنترل دراوردن، مهار کردن، افسار زدن، مطیع کردن
105
Contention
نزاع، ستیز، مجادله، ستیزه، مباحثه، مشاجره، مغایرت، درگیری | Debate
106
Greedy
ازمند، حریص‌، ط‌ماع‌
107
Infrastructure
سازمان‌، زیر سازی‌، زیربنا
108
Expenditure
هزینه‌، خرج‌، مخارج
109
Glamorous
فریبنده، مسحور کننده، طلسم امیز
110
Genuine
اصلی، خالص، درست، واقعی، حقیقی، اصل، عینی
111
Firm
شرکت، کارخانه، تجارتخانه، موسسه بازرگانی، راسخ، مستحکم، پرصلابت، ثابت، پا بر جا، استوار
112
Come a cropper
Experience misfortune تجربه بدبختی
113
Balk
طفره رفتن از، مانع شدن، امتناع ورزیدن، رد کردن
114
Aim
هدف، منظور، مقصود، قصد داشتن، هدف گیری کردن، نشانه گرفتن
115
Gamut /ˈɡæmət/
حدود، وسعت، حیطه Range or extent
116
Divulge /dɪˈvəldʒ/
فاش کردن، منتشر کردن، بروز دادن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن Reveal
117
Embellish(ing)
آب و تاب دادن؛ دستکاری کردن Making more attractive
118
enlist
کمک طلب کردن از، نام نویسی کردن، برای سربازی گرفتن، در فهرست نوشتن معانی دیگر: (برای خدمت نظام) نام نویسی کردن، ثبت نام کردن، به خدمت نظام رفتن یا درآوردن Recruit (سرباز گرفتن؛ به خدمت سربازی در آمدن)
119
Luminous
درخشان‌، فروزان‌ Bright
120
Delegate
سپردن؛ اختیار دادن
121
Agenda
دستور جلسه؛ برنامه کار
122
Abound
فراوان‌ بودن‌، زیاد بودن‌