180 Flashcards
(183 cards)
0
Q
Ascend
A
بالا رفتن ، صعود كردن
1
Q
Accused
A
متهم
2
Q
Anomaly
A
وضعيت خلاف قائده و نامطلوب
3
Q
Alleviate
A
سبك كردن ، آرام كردن ، تسكين دادن
4
Q
Addicted
A
معتاد
5
Q
Abolish
A
برانداختن
6
Q
Baffle
A
گيج كردن
7
Q
Battle
A
نبرد كردن
8
Q
Bequeath
A
به كسى واگذار كردن
9
Q
Bleak
A
در معرض باد سرد
10
Q
Blueprint
A
برنامه كار
11
Q
Board
A
هيات
12
Q
Broaden
A
پهن كردن ، وسيع كردن
13
Q
Chain
A
زنجير
14
Q
Claim
A
ادعا كردن
15
Q
Commit
A
مرتكب شدن
16
Q
Clear up
A
مرتب كردن
17
Q
Continual
A
پى در پى
18
Q
Contemporary
A
معاصر
19
Q
Coherence
A
ارتباط ، انسجام
20
Q
Comprehensive
A
جامع ، فراگير
21
Q
Circumscribe
A
محدود و مشخص كردن
22
Q
Confluence
A
اتصال يا تلاقى دو نهر
23
Q
Complusion
A
اجبار , اضطرار
24
Confound
پريشان كردن ، گيج كردن

25
Connotation
دلالت ضمنى ، توارد ذهنى
26
Differentiate
فرق گذاشتن
27
Disapprove
تصويب نكردن ، قبول نكردن
28
Deposit
پس انداز كردن ، ذخيره كردن
29
Deceased
مرده ، مرحوم
30
Decentralize
غيرمتمركز كردن
31
Decimal
دهدهى
32
Deduce
نتيجه گرفتن
33
Defamation
افترا ، بدگويى
34
Defiance
مخالفت ، مقاومت
35
Deficient
داراى كمبود
36
Denial
تكذيب
37
Departmental
ادارى ، شعبه اى
38
Depiction
نمايش ، ترسيم
39
Detergent
ماده ى پاك كننده
40
Devastate
ويران كردن
41
Directive
بخشنامه ، امريه
42
Dirt
چرك ، كثافت
43
Disequilibrium
عدم تعادل
44
Elicit
بيرون كشيدن
45
Enumerate
شمردن ، محاسبه كردن
46
Enormity
بزرگى ، عظمت
47
Exhaustive
جامع ، خسته كننده
48
Expansive
وسيع
49
Elapse
سپرى شدن
50
Elucidate
روشن كردن
51
Emulation
تقليد ، هم چشمى ، رقابت
52
Enrich
غنى كردن
53
Fanciful
خيالى
54
Fabric
پارچه ، سبك بافت
55
Feasibility
ممكن بودن
56
Fellow
مرد ، شخص
57
Festival
جشنواره
58
Finite
متناهى ، محدود
59
Foregoing
سابق الذكر
60
Furnace
كوره
61
Garlic
سير
62
Gender
جنسيت
63
Geometry
هندسه
64
Governance
نظارت ، اختيار ادارى
65
Gravitational
گرانشى
66
Groove
شكاف ، شيار
67
Hand out
توزيع كردن
68
Hostage
ضامن ، گروگان
69
Hazard
مخاطره ، خطر
70
Heighten
بلند كردن
71
Herb
گياه ، علف
72
Herbicide
علف كش
73
Hermetic
سحرآميز
74
Interlace
بهم پيچيدن
75
Interleave
در ميان چيزى جا دادن
76
Interpose
مداخله كردن
77
Incorporate
يكى كردن، متحد كردن
78
Intermediate
ميانه ، متوسط
79
Interpretive
تفسيرى ، شرحى
80
Interjection
حرف ندا ، صوت
81
Invade
تهاجم كردن، حمله كردن
82
Idol
بت
83
Ignition
سوزش ، احتراق
84
Impart
بهره مند ساختن
85
Impressionism
امپرسيونيسم
86
Impunity
بخشودگى ، مصونيت
87
In conjunction with
در اتصال با
88
In course of
در مسير
89
In essence
در اصل ، ذاتا
90
In regred to
با توجه به
91
Indentation
دندانه ، كنگره
92
Indicator
نشان دهنده
93
Inductive
قياسى , استنتاجى
94
Inflame
برافروختن
95
Inflow
جريان
96
Inherently
بطور ذاتى
97
Intangible
نامرئى ، غيرعينى
98
Interact with
تعامل داشتن
99
Invoice
صورت حساب
100
Irrespective of
صرف نظر از
101
Island
جزيره
102
Liability
مسئوليت
103
Leskage
كمبود ، كسر
104
Likewise
به همين ترتيب
105
Long lasting
بادوام
106
Long term
دراز مدت
107
Misbehave
بدرفتارى كردن
108
Mislead
فريب دادن، گمراه كردن
109
Malfunction
عيب ، نقص فنى
110
Maneuver
مانور ، تمرين نظامى
111
Meanwhile
در ضمن ، در حين
112
Merely
فقط ، صرفا
113
Militia
نيرو مقاومت ملى
114
Miscellaneous
گوناگون
115
Mission
ماموريت
116
Mob
جمعيت
117
Mobile
متحرك ، تغيير پذير
118
Moderation
ميانه روى ، اعتدال
119
Modification
تغيير ، تعديل
120
Monitor
كنترل كردن
121
Namely
يعنى ، به طور نمونه
122
Nascent
پيدايش يافته ، در حال تولد ، نوپا
123
Neural
عصبى
124
Nobility
طبقه نجبا و اعيان
125
Notable
شخص برجسته
126
Notation
علامت ، يادآور
127
Owe
بدهكار بودن
128
Oblique
مايل ، مورب
129
Obsolescence
كهنگى ، منسوخى
130
Occupant
ساكن ، مستاجر
131
Officiate
اداره كردن
132
Outgrowth
فرع ، نتيجه
133
Overall
كلى ، روى هم رفته
134
Overhead
سرجمع ، كلى
135
Overtime
اضافه كار
136
Proponent
استدلال كننده ، طرفدار
137
Presumably
احتمالا
138
Prone
متمايل
139
Premanent
پايا ، هميشگى
140
Pessimist
فرد بدبين
141
Portion
بخش ، جزء، تكه
142
Possession
تصرف ، دارايى
143
Prestigious
معتبر ، با اعتبار
144
Put out
خاموش كردن آتش
145
Pervasive
فراگير ، نافذ
146
Pass on
پيش رفتن
147
Payroll
هزينه هاى كلى
148
Pickle
ترشى انداختن
149
Piety
پارسايى
150
Pilgrim
مسافر ، زائر
151
Pious
ديندار
152
Pivot
محور
153
Plateau
فلات
154
Pottery
سفالگرى
155
Practitioner
شاغل ، حرفه اى
156
Pressurize
فشار هواى داخل سفينه را تنظيم كردن
157
Prioritize
اولويت دادن
158
Protest
اعتراض كردن
159
Prototype
نمونه اوليه
160
Restore
پس دادن ، ترميم كردن
161
Recline
تكيه دادن
162
Restrict
محدود كردن
163
Resemble
شباهت داشتن
164
Repression
سركوبى
165
Revenge
انتقام
166
Reputation
شهرت
167
See off
بدرقه كردن
168
Sustainability
توانايى تحمل كردن
169
Segregate
جدا كردن
170
Sovereignty
سلطه ، پادشاهى ، حاكميت
171
Slam
بهم زدن ، محكم بستن
172
Slide
ريزش
173
Sort out
دسته بندى كردن
174
Tremble
لرزيدن
175
Trigger
ايجاد كردن ، شروع كردن
176
Tribal
قبيله اى ، طايفه اى
177
Undergo
تحمل كردن
178
Violate
نقض كردن ، تجاوز كردن
179
Weapon
اسلحه
180
Withdraw
عقب كشيدن
181
Withhold
دريغ داشتن ، نگاه داشتن
182
Well-disposed
سركيف ، سرحال