21 Flashcards
(22 cards)
Ashore
a‧shore /əˈʃɔː $ əˈʃɔːr/ adverb
رفتن به مرخصی دریایی ، در ساحل ، درکنار ، درساحل ، بکنار ، بطرف ساحل ، علوم نظامی: به ساحل
On the beach
Contradict
con‧tra‧dict /ˌkɒntrəˈdɪkt $ ˌkɑːn-/ verb
تناقض داشتن با ، مخالف بودن با ، سخن (کسی را) انکار کردن ، رد کردن ، قانون ـ فقه: تکذیب کردن
Counterpart
coun‧ter‧part /ˈkaʊntəpɑːt $ -tərpɑːrt/ noun [countable]
انباز ، شریک ، نقطه مقابل ، قرین ، همکار ، رونوشت ، همتا ، قانون ـ فقه: المثنی ، روانشناسی: همتا ، علوم نظامی: همدوش
Devoid
de‧void /dɪˈvɔɪd/ adjective
تهی ، عاری ، خالی از (معمولا با)
Diverge
di‧verge /daɪˈvɜːdʒ, də- $ -ɜːrdʒ/ verb [intransitive]
انشعاب یافتن ، ازهم دورشدن ، اختلاف پیداکردن ، واگراییدن
Separate
Embryo
em‧bry‧o /ˈembriəʊ $ -brioʊ/ noun (plural embryos) [countable]
جنین ، رویان ، گیاهک تخم ، مرحله بدوی ، قانون ـ فقه: جنین کمتر از هشت هفته ، روانشناسی: نوجنین
Gazette
ga‧zette /ɡəˈzet/ noun [countable]
روزنامه ، اعلان و اگهی ، در مجله رسمی چاپ کردن
Homogeneous
ho‧mo‧ge‧ne‧ous /ˌhəʊməˈdʒiːniəs◂ $ ˌhoʊ-/ (also ho·mo·ge·nous /həˈmɒdʒənəs, həˈmɒdʒɪnəs $ -ˈmɑː-/) adjective
همگن ، متجانس ، (زیست شناسی) مقاربت کننده باهم جنس خود ، متوافق ، هم جنس ، یکجور ، مشابه ،
Individual
in‧di‧vid‧u‧al /ˌɪndəˈvɪdʒuəl◂, ˌɪndɪˈvɪdʒuəl◂/ adjective
individual noun [countable]
انفرادی ، اختصاصی ، شخص ، تک ، منحصر بفرد ، متعلق بفرد ، قانون ـ فقه: شخص ، کس ، روانشناسی: فردی
Major
ma‧jor /ˈmeɪdʒə $ -ər/ adjective
سرگرد ارتش ، مهم ، یاور (درجه سرگردی قدیم) ، رشته اصلی ، اصلی ، عمده ، اکبر ، بزرگتر ، بیشتر ، اعظم ، بزرگ ، کبیر ، طویل ، ارشد ، سرگرد ، بالغ
Obstruct
ob‧struct /əbˈstrʌkt/ verb [transitive]
بستن ، مسدود کردن ، جلو چیزی را گرفتن ، مانع شدن ، ایجاد مانع کردن ، اشکالتراشی کردن
Get in sth’s way
Plunge
plunge /plʌndʒ/ verb
فرو رفتن ، فرود امدن ، غوطه خوردن ، گودال عمیق ، سرازیری تند ، سقوط سنگین ، فرو بردن ، غوطه ورساختن ، شیب تند پیدا کردن ، شیرجه رفتن ، ناگهان داخل شدن
Prolong
pro‧long /prəˈlɒŋ $ -ˈlɒːŋ/ verb [transitive]
(=prolongate) طولانی کردن ، امتداد دادن ، دراز کردن ، امتداد یافتن ، بتاخیرانداختن ، طفره رفتن ، بطول انجامیدن ، بازرگانی: مدت دار
Publicize
pub‧li‧cize (also publicise) /ˈpʌbləsaɪz, ˈpʌblɪsaɪz/ verb [transitive]
تبلیغات کردن ، اگهی کردن ، باطلاع عمومی رساندن ، بازرگانی: به اطلاع عموم رساندن
Surplus
sur‧plus /ˈsɜːpləs $ ˈsɜːr-/ noun [uncountable and countable]
مازاد کالاهای اقتصادی ، زیادتی ، مازاد ، زائد ، باقی مانده ، اضافه ، زیادی ، معماری: اضافی
Survive
sur‧vive /səˈvaɪv $ sər-/ verb
زنده ماندن در رزم ، باززیستی ، جان بدربردن از خطر ، ممانعت از تلف شدن ، نجات از مرگ ، زنده ماندن ، باقی بودن ، بیشتر زنده بودن از ، گذراندن ، سپری کردن ، طی کردن برزیستن ، علوم نظامی: نجات دادن
Theorize
theo‧rize (also theorise) /ˈθɪəraɪz $ ˈθiːə-/ verb [intransitive and transitive]
نگرشگری کردن ، استدلال نظری کردن ، تحقیقات نظری کردن ، فرضیه بوجود اوردن ، فرضیه ای بنیاد نهادن
Verify
ver‧i‧fy /ˈverəfaɪ, ˈverɪfaɪ/ verb (past tense and past participle verified, present participle verifying, third person singular verifies) [transitive]
وارسی کردن ، مقایسه کردن با اصل پیام ، بازبینی کردن ، رسیدگی کردن ، صحت و سقم امری را معلوم کردن ، ممیزی کردن ، تحقیق کردن
Check,confirm,prove
Vigorous
vig‧o‧rous /ˈvɪɡərəs/ adjective
پرزور ، نیرومند ، زورمند ، قوی ، شدید
Powerful
Reproduction
re‧pro‧duc‧tion /ˌriːprəˈdʌkʃən◂/ noun
چاپ کردن ، تکثیر کردن ، تکثیر نشریات ، تولید مجدد ، هم اوری ، تکثیر ، توالد و تناسل ، تولید مثل
Erupt
e‧rupt /ɪˈrʌpt/ verb [intransitive]
جوانه زدن ، درامدن ، منفجرشدن ، فوران کردن ، جوش دراوردن ، فشاندن
Volcano erupts
Lava:گدازه
Take over
تحویل گرفتن ، به عهده گرفتن ، مسلط شدن