22 Flashcards
(18 cards)
Altar
al‧tar /ˈɔːltə $ ˈɒːltər/ noun [countable]
قربان گاه ، قربانگاه ، مذبح ، محراب ، مجمره ، معماری: مذبح
Arthritis
ar‧thri‧tis /ɑːˈθraɪtəs, ɑːˈθraɪtɪs $ ɑːr-/ noun [uncountable]
(طب) ورم مفاصل ، اماس مفصل ، روانشناسی: التهاب مفصل
Botany
bot‧a‧ny /ˈbɒtəni $ ˈbɑː-/ noun [uncountable]
کتاب گیاه شناسی ، گیاهان یک ناحیه ، گياهشناسي ،زندگی گیاهی یک ناحیه
Credible
cred‧i‧ble /ˈkredəbəl, ˈkredɪbəl/ adjective
معتبر (در اسناد) ، معتبر ، باور کردنی ، موثق ، قانون ـ فقه: معتبر ، روانشناسی: معتبر
Believable
Deceased
de‧ceased /dɪˈsiːst/ noun
متوفی ، مرده ، مرحوم ، قانون ـ فقه: میت ، با the متوفی
Deception
de‧cep‧tion /dɪˈsepʃən/ noun [uncountable and countable]
، تقلب ، غرر ، غبن ، فریب تاکتیکی ، گول زدن ، نیرنگ ، گول ، حیله ، فریب خوردگی ، اغفال ، معادلcheat
Dung
dung /dʌŋ/ noun [uncountable]
مدفوع حیوانات (مثل گاو واسب) ، پشکل ، کود دادن ، سرگین
Dusk
dusk /dʌsk/ noun [uncountable]
تاریکی شب ، تیرگی هوا هوای تاریک روشن یا گرگ و میش ، تاریک وروشن ، هوای گرگ ومیش ، هنگام غروب ، تاریک نمودن ، علوم نظامی: تاریکی
Gratify
grat‧i‧fy /ˈɡrætəfaɪ, ˈɡrætɪfaɪ/ verb (past tense and past participle gratified, present participle gratifying, third person singular gratifies) [transitive]
خشنود و راضی کردن ، لذت دادن (به) ، مفتخر کردن ، جبران کردن
Hone
hone /həʊn $ hoʊn/ verb [transitive]
پرورش دادن،صيقل دادن،بهبود بخشيدن ،بهتر كردن
Hone skill:تسلط پيدا كردن در مهارتي
Interpret
in‧ter‧pret /ɪnˈtɜːprət, ɪnˈtɜːprɪt $ -ɜːr-/ verb
تفسیر کردن ، ترجمه کردن ، ترجمه شفاهی کردن ، علوم نظامی: ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
Motive
mo‧tive /ˈməʊtɪv $ ˈmoʊ-/ noun [countable]
غرض ، انگیزه ، محرک ، داعی ، سبب ، علت ، انگیختن ، قانون ـ فقه: انگیزه ، محرک باعث ، روانشناسی: انگیزه ، بازرگانی: انگیزه
Pneumonia
pneu‧mo‧ni‧a /njuːˈməʊniə $ nʊˈmoʊ-/ noun [uncountable]
(طب) ششاک ، سینه پهلو ، ذات الریه ، التهاب ریه
Psychic
psy‧chic /ˈsaɪkɪk/ adjective [no comparative]
روانی ، ذهنی ، واسطه ، پدیده روحی ، روانشناسی: روانی
پيشگويي
Psychotic
psy‧chot‧ic /saɪˈkɒtɪk $ -ˈkɑː-/ adjective
بیمار روانی ، دیوانه ، روانشناسی: روان پریش
Scope
scope /skəʊp $ skoʊp/ noun
حدود ، طول زنجیر ارتفاع سنج ناو ، هدف عملیات ، میدان دید ، حیطه عمل ، وسیله دیدبانی یا بینایی ، چشم انداز ، گستره ، دامنه ، هدف ، نقطه توجه ، طرح نهایی ، فحوا ، منظور ، مفاد ، مطمح نظر ، میدان دید ، ازادی عمل ، میدان ، قلمرو ، حوزه ، وسعت ، نوسان نما
Sinister
sin‧is‧ter /ˈsɪnəstə, ˈsɪnɪstə $ -ər/ adjective
گمراه کننده,شيطاني،نادرست،فاسد،
Strife
strife /straɪf/ noun [uncountable]
ستیزه ، نزاع ، دعوا ، سعی بلیغ ، تقلا ، کشاکش ، قانون ـ فقه: دعوی