24 Flashcards
(20 cards)
Civilian
ci‧vil‧ian /səˈvɪljən, sɪˈvɪljən/ noun [countable]
شخصی ، شخص غیر نظامی ، غیر نظامی ، قانون ـ فقه: کشوری
Advocate
ad‧vo‧cate /ˈædvəkeɪt/ verb [I, T]
ad‧vo‧cate /ˈædvəkət, ˈædvəkɪt, -keɪt/ noun [countable]
دفاع کردن ، طرفداری کردن ، حامی ، طرفدار ، وکیل مدافع
Support or suggest a plan or an idea in public
مخالف oppose
Albeit
al‧be‧it /ɔːlˈbiːət, ɔːlˈbiːɪt $ ɒːl-/ conjunction
اگرچه ، ولواینکه
Though,although,in spite of
Authorize
au‧thor‧ize (also authorise) /ˈɔːθəraɪz $ ˈɒː-/ verb [transitive]
اجازه دادن ، اختیار دادن ، تصویب کردن ، قانون ـ فقه: تنفیذ کردن
To give permission
Commodity
com‧mod‧i‧ty /kəˈmɒdəti, kəˈmɒdɪti $ kəˈmɑː-/ noun (plural commodities) [countable]
محصول ، مواد اولیه ، کالای مصرفی ، متاع ، کالا ، جنس ، قانون ـ فقه: چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده و مقدار عرضه ان محدود باشد، علوم نظامی: کالا
Product
چيزي كه خريد و فروش ميشه
Communicate
com‧mu‧ni‧cate /kəˈmjuːnəkeɪt, kəˈmjuːnɪkeɪt/ verb
ارتباط گرفتن ، مخابره کردن ، گفتگوکردن ، مکاتبه کردن ، کاغذ نویسی کردن ، مراوده کردن ، ارتباط برقرارکردن ، علوم نظامی: ارتباط حاصل کردن
Talk or write to people
Conquest
con‧quest /ˈkɒŋkwest $ ˈkɑːŋ-/ noun
تسلط ، استیلا ، فتح ، پیروزی ، غلبه کردن ، قانون ـ فقه: فتح ، پیروزی ، علوم نظامی: غلبه
1 country take over another
Disclose
dis‧close /dɪsˈkləʊz $ -ˈkloʊz/ verb [transitive]
فاش کردن ، باز کردن ، اشکار کردن ، قانون ـ فقه: افشاء کردن
Dynamics
dynamics
a) [plural] the way in which things or people behave, react, and affect each other
dynamics of
the dynamics of the family
He did research on group dynamics and leadership styles.
Aspect
Enroll
/en’rəul/
استخدام کردن ، (=enrol) نام نویسی کردن ، ثبت نام کردن ، عضویت دادن ، درفهرست
واردکردن ، علوم نظامی: اسم نویسی کرد
Register
Envious
en‧vi‧ous /ˈenviəs/ adjective
رشک بر ، حسود ، بدچشم ، غبطه خور ، حسادت امیز
Festive
fes‧tive /ˈfestɪv/ adjective
بزمی ، جشنی ، شاد
Celebratory,happy
Indicate
in‧di‧cate /ˈɪndəkeɪt, ˈɪndɪkeɪt/ verb
نشان دادن ، نمایان ساختن ، اشاره کردن بر
Show,point out
Lentil
len‧til /ˈlentl, -təl/ noun [countable]
(گ.ش). عدس ، دانه عدس ، منجو ، مرجمک
Marshal
mar‧shal /ˈmɑːʃəl $ ˈmɑːr-/ verb,noun [countable]
در صف اوردن ، کلانتر ، سردسته ، به ترتیب نشان دادن ، راهنمایی کردن با (تشریفات) ، مرتب کردن
Organize,array,order
Morale
mo‧rale /məˈrɑːl $ məˈræl/ noun [uncountable]
دلگرمی ، روحیه جنگجویان ، روحیه ، علوم نظامی:
طرز فکر
Spirit
Mood
mood /muːd/ noun
حالت ، حوصله ، حال ، سردماغ ، خلق ، مشرب ، وجه ، روانشناسی: وضع روانی
Prophecy
proph‧e‧cy /ˈprɒfəsi, ˈprɒfɪsi $ ˈprɑː-/ noun (plural prophecies)
Prediction
غیبگویی ،پیشگویی
Senate
sen‧ate , Senate /ˈsenət, ˈsenɪt/ noun
مجلس سنا ، قانون ـ فقه: سنا
Unrest
un‧rest /ʌnˈrest/ noun [uncountable]
ناارامی ، اشوب ، اشفتگی ، اضطراب ، بیقراری ، بیتابی ، روانشناسی: ناارامی
