Mark

Question 1

گسیل

Answer 1

گسیل

Question 2

گسیل

Answer 2

یک وظیفه یا هدف کی از خدا یا کسی مهم گرفتید

Question 3

پیشرو

Answer 3

کسی که پیش گروه خودش حرکت می کند، مثل در جنگل یا انقلاب

Question 4

سوزان

Answer 4

آتش داشتن، خیلی نورانی

Question 5

غسل

Answer 5

اعمال رسمی برای پاک کردن بدنش با آب

Question 6

تعمید دادن / گرفتن

Answer 6

کسی را زیر آب گذاشتن،، مثل به دست یهیا

Question 7

آنگاه

Answer 7

حالا…

Question 8

تقصیر ج تقصیرات

Answer 8

گناه، نتیجه ی کار بد

Question 9

شتافتن

Answer 9

عجله کردن، تسریع زدن، به جایی دیگر زود حرکت می کند

Question 10

اعتراف کردن

Answer 10

اعمال بد یا گناهان خودت می گوید، ممکن است قبل توبه کنید

Question 11

چرم

Answer 11

جسم که از پوست گاو تولید شد

Question 12

ملخ

Answer 12

حشره که در دشت یا مزرعه زنگی می کند، و در مصر بود

Question 13

بزودی

Answer 13

زودی، ممکن است بلافاصله باشد

Question 14

بطوری

Answer 14

به این روش که…

Question 15

لیاقت (داشتن)

Answer 15

تجربه یا ماهر که بنابراین می توانید چیزی را انجام دهید

Question 16

خدمتگزاری

Answer 16

خدمت

Question 17

ایالت

Answer 17

استان

Question 18

فرود آمدن

Answer 18

انداختن، مثل کبوتر که از آسمان به طرف عیسی فرود آمده بود

Question 19

ندا

Answer 19

صدا، حرف، زبان

Question 20

در رسیدن

Answer 20

آمدن، بودن…

Question 21

خشنود بودن (از)

Answer 21

لذت بخش هستن

Question 22

رویداد

Answer 22

واقعه، حادثه، مثل تصادف…

Question 23

وسوسه کردن (را)

Answer 23

کسی چیزهای بد را نشان می دهد و می خواهد او به طرف آن حرکت کند

Question 24

فرشته ج فرشتگان

Answer 24

کسی که برای خدا کار میکند و از آدام فرق دارد

Question 25

مراقبت کردن / نمودن (از)

Answer 25

نگاه کردن و حافظ کردن

Question 26

زندانی شدن

Answer 26

گذاشتن در زندان

Question 27

زمان موعود

Answer 27

وقت قرار داشتن

Question 28

دست کشیدن (از)

Answer 28

بیرون رفتن از یک کاری، دور کشیدن

Question 29

قدم زدن

Answer 29

رفتن با دو پا

Question 30

چشم به... افتادن

Answer 30

وقتی که به چیزی یا کسی ببینید

Question 31

تور

Answer 31

وسیله ی وسیع صیاد برای گرفتن ماهی

Question 32

انداختن

Answer 32

ریختن، گذاشتن، مثل انداختن تور به دریا

Question 33

ماهگیر / صیاد

Answer 33

کسی که برای ماهی شکار می کند

Question 34

پیروی کردن (از)

Answer 34

جلوی کسی، مخصوصا پیامبر یا رهبر، می رود

Question 35

صید

Answer 35

به دنبال ماهی یا حیوان جستوجو می کند

Question 36

بی درنگ

Answer 36

بلافاصله

Question 37

کارگر ج. کارگران

Answer 37

کسی که در کارخانه یا خیابان کار میکند

Question 38

بیان کردن/ فرمودن

Answer 38

گفتن، حرف زدن

Question 39

موعظه

Answer 39

خطبه، سخنرانی

Question 40

اقتدار

Answer 40

نیرو، تواننده

Question 41

اثبات

Answer 41

مدرک، دلیل، برهان، نشام دادن چیزی را به کسی

Question 42

آسوده گذاشتن

Answer 42

استراحات، مثل... خوابیدن، دراز کشیدن

Question 43

هلاک ساختن

Answer 43

مردن، خراب شدن

Question 44

پلید

Answer 44

کثیف، ظالم

Question 45

عفتی

Answer 45

جان نظیف، پاک

Question 46

نعره

Answer 46

ندا، صدا

Question 47

حیرت

Answer 47

تعجب، حال نفهمیدن چیزی

Question 48

معجزه

Answer 48

چیزی عجیب، چیزی از خداوند

Question 49

پیچیدن

Answer 49

بسته بندی کردن، بستن چیزی حومه چیزی دیگر، پوشیدن

Question 50

به اتفاق (کسی)

Answer 50

با کسی دیگر، کردن چیزی باهم، با کسی دیگر...

Question 51

فوری

Answer 51

سریع، تند

Question 52

یافتن

Answer 52

پیدا کردن، جستن

Question 53

اهالی

Answer 53

کسانی که در یک کشوار یا جا زندگی می کنند

Question 54

به تعلیم پرداخت

Answer 54

درس دادن، تعلیم دادن

Question 55

پرداختن

Answer 55

دادن پول به کسی

Question 56

جذامی

Answer 56

مرض یا بیماری پوست که در گذشته بسیار وجود داشت

Question 57

زانو زدن

Answer 57

نوشتن روی زانو خودت

Question 58

دل بر کسی سوختن

Answer 58

دل بر کسی سوختن

Question 59

مرخص کردن / نمودن (را)

Answer 59

خالی کردن...

Question 60

تأکید

Answer 60

وقتی که شما می خواهید حرفهای خودت با تعجب و اهمیت بزنید

Question 61

بی درنگ

Answer 61

بلافاصله

Question 62

کاهن

Answer 62

کسی که در کنیسه کار می کند، گاوها و کبوتررا فدا می کند، معمولا کاهن یهودی هست

Question 63

تعیین کردن (را)

Answer 63

تصمیم گرفتن، مثل وقتی که شما خالف یا جانشین خودت را تصمیم می گیرید

Question 64

ثابت

Answer 64

حال بی حرکت، چیزی خیلی قوی و حرکت نمی کند. مثل دستور خداوند و عاشقانه اش

Question 65

مجبور بودن

Answer 65

لازم است، اختیار نداشتن، باید

Question 66

آزادانه

Answer 66

حال کار کردن بطور آزاد، سرخود

Question 67

تعلیم دادن

Answer 67

گفتن، درس دادن

Question 68

خلوتگاهی

Answer 68

جای خلوت، مثل بیابان

Question 69

دورافتاده آمدن

Answer 69

بیرون رفتن. | با من به خلوتگاهی دورافتاده بیایید...

Question 70

اندکی

Answer 70

برای وقت کم

Question 71

آرامدن

Answer 71

استراحت کردن | بیایید خلوتگاهی و اندکی بیارامید.

Question 72

مجال

Answer 72

فرصت، موقع | مردم زیاد بود که مجال نان خوردن هم نداشتند.

Question 73

عازم

Answer 73

بیرون رفتن، صفات... | با قایق عازم مکانی دورافتاده شدند.

Question 74

شتافتن

Answer 74

رفتن سریع. | مردم از همهٔ شهرها پای پیاده به آن محل شتافتند.

Question 75

دل به رحم آمدن

Answer 75

رحم کردن. | دلش بر حال آنان به رحم آمد.

Question 76

روانه کردن

Answer 76

فرستادن | مردم را روانه کن تا روستاها و مزارع اطراف بروند...

Question 77

دسته دسته

Answer 77

کار کردن چیزی با هم... | او به شاگردان خود فرمود تا مردم دسته دسته بر سبزه‌ها بنشانند.

Question 78

بدین گونه

Answer 78

پس، مثل این...

Question 79

نگریستن

Answer 79

نگاه کردن

Question 80

پاره کردن

Answer 80

تکه تکه کردن، بریدن، قطع کردن

Question 81

سبد

Answer 81

چیزی‌ برای بردن میوه یا خوراک، مخصوصا به پارک یا باغ.