6 mins Flashcards
(442 cards)
ناگهان شروع به گریه کردن است
to brust into tears
وقتی خبر بد را شنید، ناگهان زد زیر گریه
She burst into tears when she heard the bad news.
بچه وقتی بستنیاش افتاد، ناگهان شروع به گریه کرد
The child burst into tears after dropping his ice cream.
او بعد از مشاجره ناگهان زد زیر گریه.
She burst into tears after the argument.
وقتی ویدیوی خندهدار را دید، ناگهان زد زیر خنده
He burst out laughing when he saw the funny video.
ناگهان شروع به خندیدن
burst out laughing
او در طول مصاحبه از شدت احساسات زد زیر گریه
She broke down in tears during the interview
broke down
از نظر احساسی فرو ریخت / کنترلش را از دست داد
in tears
در حال گریه
Fly into a rage
ناگهان خشمگین شدن، عصبانی شدن به شدت (این یک اصطلاح است)
وقتی آسیب ماشینش را دید، ناگهان از شدت خشم منفجر شد.
He flew into a rage when he saw the damage to his car.
Choke up
احساساتی شدن تا جایی که نتوانی حرف بزنی (معمولاً از گریه)
در طول سخنرانی عروسیام احساساتی شدم (تا حدی که نتوانستم صحبت کنم).
I choked up during my wedding speech.
Be moved to tears
آنقدر احساساتی شدن که اشک بریزی (نه ناگهانی)
او وقتی درباره مادر مرحومش صحبت کرد، احساساتی شد و گلویش گرفت.
He choked up when he talked about his late mother.
داستان آنقدر تأثیرگذار بود که اشکم درآمد.
The story was so touching that I was moved to tears.
touching
تأثیرگذار، احساسی است و به چیزی اطلاق میشود که احساسات فرد را تحت تأثیر قرار دهد.
اجرای او آنقدر تأثیرگذار بود که همه در تماشاخانه به گریه افتادند.
Her performance was so moving that everyone in the audience was moved to tears.
او وقتی درباره مادر مرحومش صحبت کرد، احساساتی شد و نتوانست ادامه دهد.
He choked up when he talked about his late mother.
هر وقت به عکسهای قدیمی مادرم نگاه میکنم، احساساتی میشوم
I always choke up when I look at old photos of my late mother.
او در سخنرانیاش در مراسم خاکسپاری مادر مرحومش احساساتی شد.
She choked up during her speech at her late mother’s funeral.
همه آنها وقتی مهربانیهای مادر مرحومشان را به یاد آوردند، احساساتی شدند.
They all choked up remembering their late mother’s kindness.
“associated languages”
زبانهای مرتبط
crying out loud
گریه کردن با صدای بلند یا فریاد زدن