c Flashcards
(499 cards)
من میخوام از چاپلوسیها و تعارفات بگذرم (نمیخوام الکی تعریف بشنوم).
I want to skip the flattery and the attaboys
چاپلوسی، تملق
flattery
تعریفهای دلخوشکنک، آفرین گفتنها یا تشویقهای سطحی
attaboys
ˈætəbɔɪ
او از چاپلوسی استفاده کرد تا ترفیع بگیره
He used flattery to try to get a promotion.
ترجیح میدهم از تعریف و تمجیدهای توخالی بگذرم
I’d rather skip the praise and empty compliments
تعریف کردن از کسی با صداقت کامل، بدون قصد چاپلوسی یا دروغ
تحسین صادقانه/ انتقاد کردن
sincere praise
praise # criticize
sɪnˈsɪə $ -ˈsɪr / preɪz /ˈkrɪtəsaɪz
گفتن حرفی خوب و مثبت دربارهٔ کسی یا چیزی، معمولاً به صورت محترمانه یا دوستانه.
تحسین / تحسبن کردن
compliment (n,v)
pay , give فعل های همراهش
to compliment someone
حرفهایی که معنی یا ارزش واقعی ندارند، معمولاً فقط برای جلب توجه یا فریب دادن گفته میشن.
حرفهای توخالی
empty words
او از ارائهام خیلی قشنگ تعریف کرد.
She gave me a nice compliment on my presentation
او از مدل موی جدیدش تعریف کرد
He complimented her on her new haircut.
او چاپلوسی را دوست ندارد؛ بازخورد صادقانه و معنادار را ترجیح میدهد.
He doesn’t like flattery; he prefers honest and meaningful feedback.
کمتر تحت تاثیر قرار گرفته
آنچنان تحت تاثیر قرار نگرفته
less impressed
مثلاً وقتی چیزی اونقدر که انتظار داشتی خوب نبوده و تو رو شگفتزده نکرده،
کمتر تحت تاثیر قرار گرفتم
I was less impressed
از لباسش تعریف کرد / غیر رسمی
He gave her a nice compliment about her outfit.
از کارم خیلی زیبا تعریف کرد.
رسمی تر
She paid me a lovely compliment on my work.
Complement (n,v)
کاملکننده، چیزی که چیز دیگر را بهتر یا کاملتر میکند
این سس به خوبی غذای اصلی را کامل میکند.
This sauce complements the dish nicely
(این شراب قرمز مکمل عالیای برای استیک است.)
The red wine is a perfect complement to the steak.
بعد از دیدن فیلم، کمتر از چیزی که انتظار داشتم تحت تاثیر قرار گرفتم.
After seeing the movie, I was less impressed than I expected.
او از توضیحات او چندان تحت تاثیر قرار نگرفت
She was less impressed with his explanation
او به نظر میرسید که هدیهٔ گرانقیمت چندان او را تحت تاثیر قرار نداده است.
He seemed less impressed by the expensive gift
وقتی کامنتش را خواندم، کمتر تحت تاثیر قرار گرفتم، چون او دیگر برایم مهم نبود، برخلاف قبل
•I was less impressed when I read his comment because he wasn’t important to me anymore, unlike before.
فارغالتحصیلی از دانشگاه یک دستاورد بزرگ برای او بود
Graduating from university was a major accomplishment for her.