M Flashcards
(21 cards)
مناسب چيزي بودن،راست كار كسي بودن
Made for, cut out for
هر كي خوبزه ميخوره پاي لرزشمميشينه، خود كرده را تعبير نيست
you’ve made your bed and you must lie on it
با درامد كم ساختن،از پس دخل و خرج برامدن،بخور و نمير زندگي كردن
Make (both)ends meet
از كاه كوه ساختن، چيزهاي كم اهميت را مهم شمردن
make a mountsin out of a molehill
پرخوري كردن،زياد خودن ،مثل گاو خوردن
make a real pig of one self
داد و بيداد راه انداختن،
قشقرق به پا كردن
بساطي به راه انداختن
make a scene
روي پاي خود ايستادن، با درامد خود زندگي كردن، امورات خود را گذراندن
make ends meet
تا تنور گرم است بايد نان را پخت
تا وقت است بايد اقدام كرد
mak hay while the sun shines
از چيزي سر دراوردن،سر و ته چيزي را فهميدن
make head or tail of sth
اشتي مردن، ارتباط خوب برقرار كردن، باهم خوب شدن
make it up with
به كسي اظهار عشق كردن
make love to someone
ترديد به خود راه ندادن،بهانه نياوردن،صاف و ساده بودن
make no bones about sth,about doing sth
دزديدن و فرار كردن,دزديدن و جيم شدن
make off with sth
خود كرده را تعلير نيست و بايد با مشكلات ساخت،خربزه خوردي پاي لرزش بشين،مكافات عمل را ديدن
make ones bed and lie in it
دهان كسي را اب انداختن
make oneself mouth water
منزل خودتونه،از خودتون پذيرايي كنيد
make oneself st home
نهايت يا حداكثر استفاده از چيزي بردن يا كردن
make the most of sth
جبران كردن،از خود دراوردن، سرهم كردن
make up for, make up to some one
تصميم گرفتن،به نظر قطعي رسيدن
make up one’s mind
شخص اديب
man of letters
مرد برتر پندار،مرد سالار
Macho