Week 6-10 Flashcards
1
Q
affluent
A
ثروتمند، دارا
2
Q
feasible
A
شدنی، ممکن
3
Q
discen
A
تشخیص دادن
4
Q
sally
A
حمله ی ناگهانی، یورش
5
Q
consternation
A
بهت و حیرت
6
Q
precocious
A
زودرس، باهوش
7
Q
perfunctory
A
سرسری
8
Q
chagrin
A
سوزش، غم واندوه
9
Q
perverse
A
عجیب، بیگانه، غیر منتظره
10
Q
deride
A
خندیدن به کسی، مسخره کردن
11
Q
disparage
A
بی اعتبار کردن
12
Q
laudable
A
قابل ستایش، ستودنی
13
Q
fiasco
A
شکست مفتضحانه
14
Q
masticate
A
جویدن، نرم کردن
15
Q
eschew
A
اجتناب کردن
16
Q
quell
A
فرونشاندن، سرکوب کردن
17
Q
voluble
A
پرحرف
18
Q
confident(e)
A
محرم، رازدار
19
Q
obsolescence
A
کهنگی، منسوخی
20
Q
dubious
A
مشکوک
21
Q
implacable
A
سنگ دل، کینه توز
22
Q
paroxysm
A
تشنج، حمله ی ناگهانی
23
Q
reprehensible
A
قابل نکوهش، سزاوار سرزنش
24
Q
jurisdiction
A
حوزه قضایی، قلمرو قدرت و اختیارات
25
skirmish
زدو خورد
26
haras
اذیت کردن، به ستوه آوردن
27
monolithic
یکپارچه، یکنواخت
28
arbitrary
دلخواه، اختیاری
29
indigent
تنگدست، تهی
30
fray
جنگ کردن، شکافتن
31
stymie
مانع شدن
32
effigy
تمثال ، پیکره ی افراد معمولا بد
33
flout
تحقیر کردن، دست انداختن
34
cognizant
آگاه، مطلع
35
turbulent
سرکش، آشفته
36
terminate
خاتمه دادن
37
forthwith
فورا، بی درنگ
38
exacerbate
بدتر کردن
39
revert
برگشتن، رجوع کردن
40
oust
برکنار کردن، اخراج کردن
41
emaciated
لاغر، نحیف، ضعیف
42
surge
افزایش ناگهانی یافتن
43
tranquil
آرام، آسوده
44
sanctuary
محراب، جایگاه مقدس
45
ascend
بالا رفتن، صعود کردن
46
malnutrition
سوء تغذیه
47
afflict
آزردن، مبتلا کردن
48
besiege
محاصره کردن
49
privation
محرومیت
50
sinister
شیطانی، پلید
51
ubiquitous
همه جا حاضر، موجود در همه جا
52
remote
دور
53
thwart
جلوگیری کردن، برهم خوردن
54
harbinger
منادی، قاصد
55
malignant
بدخیم
56
excruciating
مشقت بار
57
respite
مهلت، فرجه، امان
58
reverberating
منعکس کننده، طنین انداز
59
fretful
اخمو، ناراحت
60
succumb
از پا در آمدن، تسلیم شدن
61
impresario
مدیر تدارکات، هماهنگ کننده برنامه های تفریحی
62
extort
اخاذی کردن
63
adverse
بد، مضر
64
asset
دارایی، چیز با ارزش
65
bigot
آدم کوته بین، متعصب
66
blatant
پرسروصدا، رسوا، خودنما
67
entourage
همراهان، اطرافیان
68
virulent
بدخیم، زهرآگین، مسری
69
venom
زهر، سم
70
spew
قی کردن، به خارج ریختن، فوران کردن
71
loath
بیزار
72
solicit
تقاضا کردن، درخواست کردن
73
astute
دانا، موشکاف، ناقلا، زیرک
74
advocate
دفاع کردن
75
ineffectual
بی فایده، غیر موثر
76
scrutinize
موشکافی کردن، به دقت بررسی کردن
77
nefarious (activities or practices)
نابکار، زشت، شنیع
78
amicable
دوستانه
79
vexatious
آشفته، مضطرب، دل آزار
80
malady
بیماری، ناخوشی
81
inclement
هوای سرد و بارانی، بی اعتدال
82
peruse
به دقت مطالعه کردن، ورق زدن برای یافتن بخش خاص و مورد علاقه
83
premonition
حس وقوع یک اتفاق بد
84
desist
باز ایستادن، دست برداشتن
85
recoil
پس زدن، عقب کشیدن
86
pertinent
مرتبط، مربوط
87
mastiff
سگ بزرگ، بولدوگ
88
obsess
درگیر ذهنی شدن با چیزی
89
doleful
محزون، مغموم
90
wan
رنگ پریده، بی رنگ و رو
91
histrionic
احساسات نمایشی، ادا
92
elusive
مشکل، غیر قابل درک
93
frustrate
ناامید کردن، فکر کسی را خراب کردن
94
symptomatic
حاکی، نشان دهنده
95
interject
قطع کردن، پریدن میان حرف کسی
96
inert
راکد، بی جان، بی حرکت
97
salient
چشمگیر، بخش مهم هر چیز
98
imminent
قریب الوقوع
99
squeamish
نازک نارنجی
100
engrossed
مجذوب، کاملا اشغال شده
